با غروب چشم مهربان تو
من میان باغ و کوچه های خاطره
می شوم پر از غم و سرود اشک
غرق آه می شوم
بی پناه می شوم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1389/10/15
رود اشک
با غروب چشم مهربان تو
من میان باغ و کوچه های خاطره
می شوم پر از غم و سرود اشک
غرق آه می شوم
بی پناه می شوم
با تمام عشق و با وجود انتظار
می روم به پای رود اشک
می دهم تمام خاطرات خود به باد
من مسافرم
سفیر جاده های دور
من مسافرم
مسافر کویر و راه های دور
می برد مرا به جنگل وسیع
دست های مهربان تو
آه، ای نسیم ماندگار آفتاب زندگی
ای یگانه ی طلایه دار آفتاب زندگی
با غروب چشم مهربان تو...
سعادت سادات جوهری
تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکار
مطالب مرتبط