حکایت غریبانهی روحالله حکایتِ سید روح الله خمینی در زمانه ما، غربت عجیبی دارد. این روزها، او را با نامهای بلند میخوانیم، اما آنچه دربارهاش میدانیم، بسیار اندک است. و این برای نسلی که بسیاری از داشتههایش را مدیون روح حماسی اوست، تأسفبار است. در این غربت، البته برخی از فرزندان خمینی بزرگ نیز دخیلاند، چون آنطور که باید، نسل بعد از خود را با امامشان آشنا نکردهاند.
اگر در میانِ کتابهای منتشر شده در طول 30 سال اخیر دنبال کتاب خوب و خواندنی درباره حضرت امام خمینی بگردیم، انتخاب سختی خواهیم داشت، چون با نهایت تأسف، آثار قوی، جاندار درباره زندگی ایشان، بسیار کم است.
متأسفانه در طول این سالها، اگر اثر قابل قبولی هم نوشته شده است، مورد بیمهری قرار گرفته یا از آن حمایت نشده و در انبارها محبوس شده است. این چند خط، حکایت یکی از این آثار محبوس شده است.
سالها پیش، در دهه 70، نویسنده خوشنام و صاحب ذوق و اهل دردی به نام «نادر ابراهیمی» دست به کار آفرینش سهگانهای شد که به زندگی سید روح الله میپرداخت. ابراهیمی، هنوز تا بیماری سختی که بعدها دچارش شد فاصله داشت. روزها بیش از اندازه کار میکرد و دلش میخواست که روز، به جای 24 ساعت، 25 ساعت داشته باشد تا باز بتواند بکوشد و بجوشد.
من داستان مینویسم، تاریخ نمینویسم. تاریخهای بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته میشود و خواهد شد؛ اما داستان، فقط یکبار نوشته میشود؛ فقط یکبار
ابراهیمی در سال 1375، کار روی «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد» را آغاز کرد. «سه دیدار»، بنا بود «بر اساس داستان زندگی امام روح الله خمینی، عارف، فیلسوف، سیاستمدار نامدار و رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران» نوشته شود.
آقای نویسنده، این کار را با حمایت «دفتر ادبیات انقلاب اسلامی» حوزه هنری آغاز کرد. کار به خوبی پیش رفت تا چاپ اول از کتاب اول این «سه گانه»، در سال 1377 وارد بازار کتاب شد. نادر درباره کارش نوشت: «من داستان مینویسم، تاریخ نمینویسم. تاریخهای بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته میشود و خواهد شد؛ اما داستان، فقط یکبار نوشته میشود؛ فقط یکبار. آنها که واقعیت را میخواهند نه حقیقت را، و طالب واقعیات تاریخی هستند نه حقایق انسانی، میتوانند بی دغدغه خاطر، به بهترین تاریخها مراجعه کنند…»
نادر برای نوشتن این کتاب، راهی سفر شد. به درهی گلزرد رفت تا موطن امام را از نزدیک ببیند. همزمان، سرگرم غور در اطلاعات تاریخی درباره امام بود. هر روز چیز تازهای میخواند و نکته تازهای دستگیرش میشد. او تلاش میکرد، داستانی که درباره امام مینویسد، داستانی بیمانند و عالی باشد.
این، روایت قصورِ نسل قبل از ما است. نسلی که وظیفه داشت ما را با امام آشنا کند. اما در عمل، درگیر اختلافات بچهگانه شد و کتاب ارزندهای چون «سه دیدار» را انبارنشین کرد
کتاب اول را نوشت و سرگرم کتاب دوم شد. کتاب اول چاپ شد. در تقدیمنامه کتاب نوشت: «این اثر را خاکسارانه پیشکش میکنم به ملّتی که ساختن و راه انداختن انقلابها را خوب میداند و باری، بار کوهآسای عظیمترین انقلاب تاریخ را بر دوش کشیده است…»
کتاب دوم هم آمد. کار برای او سخت بود و این را میشد از مقدمه و مؤخره کتاب فهمید. در پایان کتاب اول و دوم نوشت: «ابتدا قصد آن داشتم که همه حرفهایم را درباره این داستان بلند خُردکننده، در مقدمه بیاورم؛ اما جلد نخستین که به پایان رسید، از نهادن مقدمهای بر آن پشیمان شدم، و تصمیم گرفتم که آنچه برای گفتن، خارج از داستان دارم، به انتهای جلد آخر بفرستم. همینقدر میگویم که در عمر خویش، کاری چنین کمرشکن، در هم کوبنده و خوفانگیز انجام ندادهام، و نه، دیگر، نخواهم داد.»
در عین شوق، کار او را خسته میکرد. در میانه جلد سوم بود که بیمار شد و جلد سوم هرگز به چاپ نرسید. انتظار میرفت که کتابهای اول و دوم به وفور در بازار باشند. اما، ظاهراً به خاطر برخی بازیهای بچهگانه، کتاب اول و دوم در انبار حوزه هنری ماند و خاک خورد. و این قصه ادامه داشت تا 10 سال بعد، روز مرگ نادر. آقای نویسنده در سال 1387 بعد از چند سال بیماری، غریبانه فوت کرد.
«سه دیدار» روایت دلچسبی است. داستانی خوشساخت، خوشقلم و بیمانند درباره زندگی فردی و اجتماعی حضرت سید روح الله خمینی رضوان الله تعالی علیه
در مجلس ختم، بسیاری از کسانی که مدتها بود از حال نادر بیخبر بودند، آمدند تا خودی نشان بدهند. همین زمان بود که ناشر، اعلام کرد به زودی چاپ کتاب را از سر میگیرد! و درست در همین زمان بود که ناشر، نسخههای در انبار مانده کتاب را، بیرون آورد و توزیع کرد. یک سال دیگر هم گذشت و باز، ناشر گفت: در نمایشگاه کتاب 89، هر دو جلد «سه دیدار» را میآوریم. اما خبری از کتاب نشد و ناشر باز هم بدعهدی کرد.
این، روایت قصورِ نسل قبل از ما است. نسلی که وظیفه داشت ما را با امام آشنا کند. اما در عمل، درگیر اختلافات بچهگانه شد و کتاب ارزندهای چون «سه دیدار» را انبارنشین کرد. «سه دیدار» روایت دلچسبی است. داستانی خوشساخت، خوشقلم و بیمانند درباره زندگی فردی و اجتماعی حضرت سید روح الله خمینی رضوان الله تعالی علیه. داستان از کودکی امام آغاز میشود و فصل به فصل، در میان سالهای کودکی و بزرگی ایشان در رفت و آمد است.
روح پرجوش روح الله، به خوبی در «سه دیدار» آمده است. پرجوش است در کودکی، در بزرگی، در مواجهه با استادان محافظهکارِ عافیتجو، در مواجهه با دشمن، در مواجهه با نادان، در مواجهه با دوست…
گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی