تبیان، دستیار زندگی
خبر تلخ است و بهت وحیرت از آن فراوان ، نمی دانی چرا؟،آیا ماانسانهااینقدر فرو افتاده ایم که به آسانی جان انسانی دیگر را می گیریم به جرم اینکه از طبیعتی پاسداری می کند که خود ما باعث ویرانیش بوده ایم . خدایا تو خود شاهدی محیط بانان سختی و مشقات این کار
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خون محیطبانان پایمال می شود

بخش اجتماعی_ همگی اتفاقات تلخی که برای محیط زیست و حیات وحش کمیاب و بکر ایران رخ می دهد فجایعی است که هنوز بسیاری از مسوولان به عمق آن پی نبرده اند. فجایعی همچون آتش سوزی در جنگل، خشکاندن ساحل برای اجرای پروژه‌های نفتی، از سرگیری مجدد عملیات جاده در جنگل ابر، لغو قانون خروج دام از جنگل در بی‌خبری مسئولان سازمان جنگل‌ها و مراتع، احیای زیستگاه میانکاله برای ببرهای وارداتی و خشک‌شدن دریاچه ارومیه چیزهایی است كه كه سراسر محیط زیست ایران را مثل تار های عنكبوت در برگرفته است.

در هیچ كجای دنیا بدون نظریه های غیر كارشناسی اقدام به ساختن سدهای پی در پی نمی كنند كه دریاچه ها و تالابهای مختلف رو به نابودی بروند. در هیچ كجای دنیا اقدام به كشتن مرجان های منحصر به فرد نمی كنند تا پروژه های نفتی را پیش ببرند. در هیچ كجای دنیا آتش سوزی جنگل های منحصر به فرد و بكر تا این حد بیش از حد و به هر دلیل واهی رخ نمی دهد كه بعد از وقوع هم با قاطر و الاغ برای خاموش كردنش اقدام كنند. تا كی باید با چنین مشكلاتی مواجه شد؟ تا زمانی كه دیگر نه جنگلی نه جانوری نه دریایی نه تالابی نه... نه .... برایمان باقی نماند؟

چرا 420 جنگلبان عاشق در طول سه دهه‌ گذشته باید كشته یا دچار نقص عضو شوند و هنوز هیچ یك از عاملین جنایت نه برای آن یكصدو شش محیط‌بان و نه آن 420جنگلبان به مجازات نرسیده باشند! خانواده‌های 80 تن از محیط‌بانان شهید حتی نتوانسته‌اند از حق و حقوق خانواده شهید بهره‌مند شوند.

همه كارشناسان به فكر آینده گان هستند اما با این وضعیت فعلی و كوتاهی مسوولان در انجام وظایفشان دیگر باید گفت كه آینده گان پیشكش، دیگر برای خودمان هم نه طبیعتی نه محیط زیستی باقی نخواهد ماند.... این ها همگی سوژه‌هایی است كه نشان از غم‌انگیز بودن وضعیت محیط ‌زیست کشور دارد اما غم‌انگیز‌تر از همه این سوژه‌ها شهادت محیط‌بان جوانی است که هنوز 30بهار از زندگی‌اش نگذشته به‌دست شکار کشان پرپر می‌شود. سعید پرهام صدوششمین محیط بانی است که قربانی دفاع از کیان طبیعت می‌شود.

محیط بان

شهادت یک محیط بان دیگر

به گزارش «فردا» ، سعید پرهام، سومین محیط‌بانی است که طی دهه80 در خراسان شمالی به شهادت می‌رسد. غلامحسین علیزاده و یحیی شاه‌کو محلی پیش از این، در مقابل متجاوزان به انفال و طبیعت سینه سپر کردند همچنان‌که 103 محیط‌بان دیگر جان بر سر دفاع از محیط‌زیست گذاشتند.

خبر تلخ است و بهت وحیرت از آن فراوان ، نمی دانی چرا؟،آیا ماانسانهااینقدر فرو افتاده ایم که به آسانی جان انسانی دیگر را می گیریم به جرم اینکه از طبیعتی پاسداری می کند که خود ما باعث ویرانیش بوده ایم . خدایا تو خود شاهدی محیط بانان سختی و مشقات این کار را نه درقبال حقوق ناچیزش پذیرفته اند بلکه قدرت و عظمتت را درک کرده اند ،که اینگونه به استقبال لقایت می روند.

در حالی‌كه 29 بهار از عمرش سپری می‌شد، در جریان دستگیری دو شكارچی و در حالی كه این افراد خاطی را در حال انتقال به پاسگاه محیط زیست گلول و سرآنی در شیروان بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

به گفته مسئول روابط عمومی محیط زیست خراسان شمالی، شهید پرهام از سه سال قبل به عنوان محیط بان به استخدام محیط زیست استان درآمده و حدود دو ماه قبل پیوند آسمانی ازدواجش را بسته بود.

ضاربان از تاریكی شب استفاده كرده و متواری شدند، كه پیگیری‌های نیروی انتظامی و محیط زیست استان برای دستگیری ضارب یا ضاربان در حال انجام است. براساس بررسی‌های اولیه به عمل آمده از سوی كارشناسان، شلیك تیر به این شهید محیط زیست، توسط اسلحه ژ3 و گلوله جنگی بوده است.

شهید پرهام سومین شهید محیط زیست خراسان شمالی است و پیش از این نیز شهیدان غلامحسین علیزاده و یحیی شاه كوه محلی در درگیری با شكارچیان به شهادت رسیدند.

برپایه این گزارش، منطقه حفاظت شده گلول و سرانی در شهرستان شیروان واقع شده و دارای حیوانات و پرندگانی همچون قوچ و میش اوریال، ‌پلنگ، گربه وحشی، گراز، سمور سنگی، خرگوش، داركوب قهوه‌ای كه بسیار كمیاب است.

محیط بان تبریزی در آستانه نابینایى مطلق

باور كنید، تمام تلاش خود را كرده‌ام تا بدبینانه به «قصه‌ی پرغصه‌ی» مرگ خاموش یكصد و شش محیط‌بان نگاه نكنم؛ باور

محیط بان

كنید كوشیده‌ام تا به شكلی توجیه كنم كه چرا 420 جنگلبان عاشق در طول سه دهه‌ گذشته باید كشته یا دچار نقص عضو شوند و هنوز هیچ یك از عاملین جنایت نه برای آن یكصدو شش محیط‌بان و نه آن 420 جنگلبان به مجازات نرسیده باشند!

حتی یك مورد هم نمی‌توان یافت كه بتوان اینجا با افتخار از آن یاد كرده و اعلام نمود: دستگاه حافظ عدالت كشور، سرانجام یكی از قاتلان فلان محیط‌بان یا جنگل‌بان شهید را به مجازات رسانده است ... باور كنید رود هم به ناله افتاده است ...

داشتم فكر می‌كردم، مگر می‌شود؟ و اصلاً چگونه چنین چیزی ممكن است؟! كه یادم افتاد: تا به حال خانواده‌های حدود 80 تن از محیط‌بانانی كه به شهادت رسیده‌‌اند، حتی نتوانسته‌اند از حق و حقوق خانواده شهید بهره‌مند شوند، چه رسد به اینكه شاهد مجازات جنایتكارانی باشند كه عزیزان‌شان را اینگونه ناجوانمردانه، برای همیشه از ایشان گرفته‌اند.

حتی شنیده‌ام كه جنازه‌ مطهر برخی از این شهیدان جان بر كف را – مانند همین یحیی شاه كوه محلی عزیز – اجازه نداده‌اند تا در گلزار شهدا دفن كنند!! در عوض متجاوزین به طبیعت و حافظین پاكباز آن، هر روز گستاخ‌تر از روز پیش عمل كرده و می‌كنند ...

جنایتكاری كه در هیبت شكارچی و از فاصله‌ی یك متری، قلب یحیی شاه‌كومحلی را نشانه می‌گیرد؛ قاتل خون‌آشامی كه با تیغ موكت‌بری گردن ناصر پیروی را از تن جدا می‌سازد؛ قاچاقچی بزدلی كه منزل یكى از جنگلبانان در اركوازملكشاهى استان ایلام را با نارنجك منفجر می‌سازد، آن هم در هنگامی كه همه‌ی اعضای بی‌پناه خانواده در منزل حضور دارند و جملگی را راهی بیمارستان می‌سازد تا زهر چشم بگیرد؛ یا قاچاقچی خون‌آشامی كه در یك لحظه ? جنگلبان را در استان كرمانشاه به رگبار بسته و به شهادت می‌رساند، آن هم در حالى كه در پاسگاه جنگلبانى حضور داشتند؛ و سرانجام آن انسان‌نمای بی‌وجدانی كه شهید غفارى، جنگلبان شجاع تالشى را در پیش چشم همسر و ? فرزندش در نیمه‌هاى شب با ضرب گلوله‌هاى پى درپى از پا درمی‌آورد ...

آری، شوربختانه باید اعتراف كرد كه هنوز هیچ یك از بازماندگان آن شهیدان پاكباز طبیعت مقدس وطن، شاهد مجازات قاتلین سنگدل عزیزان‌شان نبوده‌اند؛ عزیزان جان بر كفی كه بین 120 تا 200 هزار تومان در ماه حقوق می‌گیرند و هر یك از آنها – كه شمارشان در مجموع به حدود 2هزار و 300 مأمور رسمی و پیمانی می‌رسد – مؤظف هستند تا حافظ و پاسدار 13 میلیون هكتار از مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست باشند (یعنی: سرانه‌ی حفاظت در كشور 5 هزار هكتار به ازای هر محیط‌بان خواهد بود! در حالی كه این رقم در دنیا فقط یك‌ هزار هكتار است و با این وصف، كماكان اجازه‌ی جذب محیط‌بان و استخدام نیروهای جدید هم صادر نمی‌شود). راستی! در این اتاق تهی پیكر چه می‌كنیم؟ چرا نمی‌بینیم و چرا تاریكی را كنار نمی‌زنیم؟!

تنظیم برای تبیان/سمیه حدادی