تبیان، دستیار زندگی
ظرف اسمی است که بر زمان یا مکان دلالت می کند. برخی از ظروف متصرف و گروهی دیگر غیرمتصرف هستند. در این مبحث تنها ظرف های غیرمتصرف مورد بحث است. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسم غیرمتصرف (قسمت سوم)

اسم غیرمتصرف (قسمت سوم)

اهداف درس:

- آشنایی با ظرف زمانی و مکانی

- آشنایی با اسم فعل و انواع آن

- آشنایی با عدد و معدود و احکام هریک از آن ها

در مباحث گذشته به برخی از اقسام اسم غیرمتصرف اشاره داشتیم اکنون به «ظرف، اسم فعل و عدد» به عنوان دیگر انواع اسم غیرمتصرف می پردازیم.

ظرف:

ظرف اسمی است که بر زمان یا مکان دلالت می کند. برخی از ظروف متصرف و گروهی دیگر غیرمتصرف هستند. در این مبحث تنها ظرف های غیرمتصرف مورد بحث است.

الف) ظرف های غیرمتصرف زمانی عبارتند از:

إذ / إذا (زمانی که) / أمس (دیروز) / مُذ (وقتی که) / منذ (وقتی که) / قطّ (هرگز) / لمّا (زمانی که) / أیّان (وقتی که) / متی (وقتی) / الآن (اکنون).

ب) ظرف های غیرمتصرف دالّ بر مکان عبارتند از:

حیثُ (جایی که) / لدُن (نزد) / لدی (نزد) / أین (کجا) / هنا (اینجا) / ثُمَّ (آن جا)

تمرین:

انواع ظرف های زمانی و مکانی را در آیات و عبارات زیر مشاهده کنید:

- إذا أتاکم کریمٌ فأکرموه.

إذا: ظرف غیرمتصرف زمانی

- ما کان الرّفق فی شیءٍ قطّ إلّا زانه و ما کان الخُرق فی شیءٍ إلّا شانه.

قطّ: ظرف غیرمتصرف زمانی

-اصاله الرّأی صانتنی عن الخطل                                 و حیله الفضل زانتنی لدی العطل

لدی: ظرف غیرمتصرف مکانی

- و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اولئکم جعلنا لکم علیهم سلطاناً مبیناً. (نساء / 91)

حیث: ظرف غیرمتصرف مکانی

- قال: لا تختصموا لدیَّ و قد قدَّمتُ إلیکم بالوعید (ق / 28).

لدی: ظرف غیرمتصرف مکانی


اسم فعل:

اسم فعل اسمی است که از نظر معنا و عمل، جانشین فعل می شود ولی معمول عوامل فعل واقع نمی شود مانند: صه (أُسکت)، شتان (إفتَرَقَ).

منظور از اسم فعل بیان مبالغه است، وقتی گفته می شود «هیهات» منظور این است که بسیار دور و بعید است. اسم فعل ها از نظر معنا به سه قسم تقسیم می شوند:

1) اسم هایی که معنی فعل ماضی دارند:

بُطان (أَبطَأَ): دیر کرد / سرعان، وشکان (اَسرَعَ): شتافت / شتّان (بَعُدَ): بسیار دور شد / هیهات (بَعُدَ): دور شد.

2) اسم هایی که معنی فعل مضارع دارند:

آه، أَوَّه (أتوجّع): درد می کشم / أُفٍّ (أَتَضجّرُ): رنج می برم / قطّ (یکفی): کفایت می کند / نَجّ (أَتعجّب و أُمَدّحُ): در شگفتم و ستایش می کنم / زه (أَستَحسِنُ): ستایش می کنم.

3) اسم هایی که معنی فعل امر دارند:

آمین (إستَجِب): بشنو و بپذیر / بَلهَ (دَع، أُترُک): رها کن / رُوَید (أَمهِل): آهسته باش

صَه (أُسکُت): ساکت باش / حَیَّ (أَقبِل و عَجِّل): روی بیاور یا بشتاب / هَلُمَّ (أَسرِع): بشتاب / إیه (امض فی حدیثک): ادامه بده / دونک (خُذ): در اختیار بگیر.

نکته:

1) اسم فعل از بیشتر فعل های ثلاثی مجرد و از روی قیاس بر وزن «فَعالِ» ساخته می شود مانند: نزالِ، خدارِ.

2) اسم فعل ها اغلب یک صیغه دارند اما گاهی برخی از آن ها با ضمایر فاعلی صرف می شوند مانند:

هات             هایتا            هاتوا              هاتی              هایتا             هاتینَ

3) برخی از اسم فعل ها از همان ابتدا به عنوان اسم فعل وضع شده اند مانند: «آمین» و «أُفّ» اما برخی دیگر در ابتدا به منظور فعل امر وضع شده ولی بعداً به صورت اسم فعل به کار رفته اند؛ این گونه اسم فعل ها منقول اند.

اسم فعل های منقول

1) یا منقول از جارومجرورند مانند: «إلیک» (خذ / إبتعد)، «علیک» (أَلزِم)،  «إلیَّ» (أقبِل)

2) یا منقول از ظرف مکانند مانند: «أمامَک» (تَقَدَّم)، «وراءک» (تأخَّر)،  «عندک» (خُذ)

3) یا منقول از مصدرند مانند: «رُوید» (تَمَهَّل)، «بَلهَ» (أُترُک)

این گونه اسم فعل ها سماعی هستند.

تمرین: انواع اسم فعل در عبارت زیر دقت کنید:

- جاورتُ أعدائی و جاوَرَ ربَّه                                                 شتّان بین جواره و جواری

شتّان: اسم فعل در معنای ماضی (= بَعُدَ)

- هیهات أن یغلبنی هوایَ و یقودنی جَشَعی إلی تَخَیُّر الأَطعِمَة (نهج البلاغه / نائه 45)

هیهات: اسم فعل در معنای ماضی (= بَعُدَ)

- قد یعلم الله المعوّقین منکم و القائلین لإخوانهم هلَّم إلینا و لا یأتونَ البأسَ إلّا قلیلاً (احزاب / 18)

هلّم: اسم فعل در معنای امر (= أَسرِع)

- و نزعنا من کلِّ أمةٍ شهیداً فقلنا هاتوا برهانکم فعلموا أنّ الحقَّ الله و ضلَّ عنهم ما کانوا یفترون (قصص / 75)

هاتوا: اسم فعل در معنای امر (جمع مذکر)


عدد

یکی دیگر از انواع اسم غیرمتصرف، عدد می باشد که در تعریف آن باید گفت عدد اسمی است که بر کمیت یا ترتیب اشیاء یا اشخاص دلالت می کند. در تقسیم بندی عدد می توان گفت:

1- اصلی:

مفرد: از «واحد» تا «عشرة» (از یک تا ده) مفرد می باشند. دو عدد «مئة» (صد) و  «الف» (هزار) نیز مفرد شمرده می شوند.

مرکب: از «اَحَدَ عشر» تا «تسعة عشر» (از یازده تا نوزده)

 عقود: از «عشرین و ثلاثین» تا «تسعین» است.

 معطوف: از «واحد و عشرین» تا « تسعة و تسعین» (از بیست و یک تا نودونه)

2- ترتیبی:  

 مفرد: از «اول» تا «عاشر» (یکم تا دهم)

 مرکب: از «حادی عشر» تا «تاسع عشر» (از یازدهم تا نوزدهم)

 عقود: «عشرین» تا «تسعین»؛ «مئة» و «ألف» هم تابع عقود است

 معطوف: از «واحد و عشرین» تا «تاسع و تسعین» (از بیست و یکم تا نودونهم)

حکم عدد مفرد (اصلی): «واحد» و «إثنان» با مذکر به صورت مذکر و با مؤنث به صورت مؤنث به کار برده می شوند مانند: رجلٌ واحدٌ / إمرأةٌ واحدةٌ- رجلان إثنان / إمرأتان إثنتان

از سه تا ده زمانی که با اسم مذکر به کار روند به صورت مؤنث می آیند یعنی «تاء تأنیث» به اخر آن ها افزوده می شود و زمانی که با اسم مؤنث به کار روند، به صورت مذکر می ایند یعنی «تاء تأنیث» از اخر آن حذف می شود مانند: ثلاثة رجالٍ / ثلاث فتیاتٍ.

«مئة» و «ألف» با مذکر و مؤنث به یک صورت استعمال می شوند مانند: مئة و الف رجلٍ /  مئة و ألف إمرأةٍ

نکته: معدود هریک از این اعداد ویژگی خاصی دارد که در مثال های فوق کاملاً هویداست.

- حکم معدود مفرد (اصلی): معدود «واحد» و «إثنان» به صورت صفت برای آن ها به کار می رود و معدود «سه تا ده» به صورت جمع و مجرور به کار می رود.

- معدود «مئة» و «ألف» مفرد و مجرور می باشد.

حکم عدد مرکّب (اصلی): اگر عدد مرکب با اسم مذکر همراه شود جزء اول آن مؤنث و جزء دومش مذکر می آید و هنگامی که با اسم مؤنث همراه شود جزء اول آن مذکر و جزء دومش مؤنث ذکر می شود مانند: ثلاثةُ عشر رجلاً / ثلاث عشرة إمراةً. عدد «أحد عشر» و «إثنی عشر» از این قاعده مستثنا هستند. با این توضیح که با اسم مذکر هر دو جزء، مذکر و با اسم مؤنث هر دو جزء مؤنث می آید: «أحَدَ عشرَ رجلاً» و «إحدی عشرةَ إمرَأَةً».

- حکم معدود مرکب (اصلی): معدود عدد مرکب همیشه مفرد و منصوب است.

حکم عقود (اصلی): عقود در مذکر و مؤنث به یک لفظ بیان می شود مانند: «عشرون رجلاً» و «ثلاثون إمرأةً». معدود اعداد عقود نیز مفرد و منصوب است.

حکم اعداد معطوف (اصلی): در اعداد معطوف جزء اول مانند مفرد به کار می رود و جحزء دوم مانند عقود؛ مثل: «ثلاثة و عشرون رجلاً» / «ثلاث و عشرون إمرأةً».

معدود اعداد معطوف نیز مفرد و منصوب است.

اعداد تربیتی: اعداد تربیتی دوازده لفظ دارد: اول / ثانی / ثالث / رابع / خامس / سادس / سابع / ثامن / تاسع / عاشر / مئة / ألف.

نکته:

«واحد و واحدة» و «حادی و حادیة» نیز در اعداد ترتیبی در معنای «اول» استعمال شده است.

حکم عدد ترتیبی: عدد ترتیبی با مذکر به صورت مذکر و با مؤنث به کار می رود به جز عقود و تابع های آن که در همه حال به یک صورت استعمال می شوند مانند: الفصل الثالث / المقالة الرابعة عشرة / الجزء الخامس / الجزئ الخامس عشر / المقالة المئة / الرّقم المئة / الوئرق الألف / الصفحة الألف

تمرین: به اعداد و معدود در آیات زیر دقت کنید:

- و بعثنا فهم إثنی عَشَرَ نقیباً (مائده / 12)

- و لقد آیتنا موسی تسع آیاتٍ بیناتٍ (بنی اسرائیل / 101)

- إنّی رأیتُ أحَدَ عشر کوکباً و الشمس و القمر رأیتهم لی ساجدین (یوسف / 4)

مطالب مرتبط:

ثلاثی مزید(قسمت اول)

ثلاثی مزید(قسمت دوم)

صفت مشبهه

مذکر و مونث

اسم غیر متصرف(قسمت اول)

اسم غیر متصرف(قسمت دوم)

مرکزیادگیری سایت تبیان - تهیه: فاطمه شیرزاده

تنظیم: سمیرا بادامستانی