تبیان، دستیار زندگی
بررسی نسبت میان «علم و دین» موضوع سخن ما در مقالات پیشین و حاضر است. در نوشته های گذشته به تاریچه مسئله اشاره کرده و برخی نظریات مطرح شده در زمینه نسبت میان علم و دین را بطور اجمال بازگو نمودیم. در این نوشتار نیز با ذکر یک مقدمه کوتاه، به این مسئله می پرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نظریه سازگاری علم و دین

علم و دین (3)

دین

بررسی نسبت میان «علم و دین» موضوع سخن ما در مقالات پیشین و حاضر است. در نوشته های گذشته به تاریخچه مسئله اشاره کرده و برخی نظریات مطرح شده در زمینه نسبت میان علم و دین را بطور اجمال بازگو نمودیم. در این نوشتار نیز با ذکر یک مقدمه کوتاه، به این مسئله می پردازیم. مسئله «علم و دین» مسئله دوران مدرن است ولی ریشه در مسئله «عقل و دین» در اندیشه اسلامی و قرون وسطای مسیحی دارد. بنابراین، شکل سنتی مسئله «علم – دین» را در قالب مسئله «عقل یا فلسفه – دین»، در دنیای اسلام می بینیم. در شکل سنتی مسئله، فلسفه همان نقشی را بازی می کرد که علم در دنیای معاصر آن را ایفاء می کند.

البته لازم به ذکر است که در طول تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی دو روش و مکتب در مطالعه دین وجود داشته است؛

1- روش اهل حدیث واشاعره. 2- روش فلاسفه و متکلمان. پیروان دیدگاه نخست بحث در مسایل اعتقادی و جدال و مناظره در احکام شرعی را بدعت و حرام می دانند و معتقدند تمامی مسایل دینی و احکام شرعی تعبدی است.

گروه دوم معتقدند که تمام مسایل دینی اعم از اعتقادات و احکام فرعی، مبتنی بر تفکر واندیشه است. روش دوم روشی است که بیشتر متکلمین و فلاسفه به آن اعتقاد دارند. پیش فرض اساسی این روش این است که دین و فلسفه با هم تضادی ندارند.تنها اختلاف در روش فهم است و الّا مقصد هر دو یکی است. از میان کسانی که به نظریه سازگاری میان فلسفه و دین معتقد بودند ابن رشد (متوفی 595 ه.ق.) است، او قایل به تعاون علم و دین بود و راه حلی برای رفع تعارضهای بدوی و ظاهری بین آموزه‏های دینی و علمی ارائه کرد. از معتقدین به نظریه ناسازگاری نیز می توان از غزالی (صاحب کتاب تهافت الفلاسفة در رد عقاید فلاسفه) نام برد. برخی معتقدند راه حل ابن رشد بعدها نیز در مسئله علم و دین در غرب توسط گالیله مطرح شد. در این مقاله برخی نظریات دیگر درباره مسئله ارتباط علم و دین را طرح می کنیم.

از طرفداران مسیحی این دیدگاه، متکلم مسیحی الفرد وایتهد است. او در این زمینه می گوید: «همکنشی دین و علم، عامل بزرگی در پیشبرد بسط اندیشه دینی و پیراستن آن از تصورات عرضی است»

نظریه سازگاری و تعاضد

برخی معتقدند میان علم و دین تعارض واقعی و حقیقی وجود ندارد. دو گونه تعارض می تواند میان علم و دین متصور باشد.

1- تعارض ظاهری میان آموزه های دینی و گزاره های علمی که این تعارض قابل حل و فصل است.

2- تعارض واقعی که غیر قابل حل و فصل است. مطابق این دیدگاه، بیشتر تعارضات بین گزاره های دینی و گزاره های علمی از قسم نخست است. به اعتقاد این عده، موفقیت های روش تحقیق درعلم تجربی آن قدر فزاینده بود که موجب این توهم شد که علم تجربی تنهاروش معتبر معرفت است و بعضی به غلط پنداشتند اعتبار باورهای دینی با دستاوردهای نوین علمی سست شده است. علاوه بر طرفداران غربی این دیدگاه، برخی از متکلمین اسلامی نیز به این دیدگاه معتقدند. از دیدگاه ایشان فهم علمی و فهم دینی از تعمق در جهان هستی پدید می آید و اگر این دو فهم به درستی صورت پذیرند نمی توانند با هم متعارض باشند. ایشان برای تایید دیدگاه خود از آموزه های دینی نیز کمک می جویند. طرفداران این دیدگاه، بیشتر تلاش می کنند با برجسته نمودن جنبه ای از دین که به تایید فهم عقلانی و متفکرانه به جهان می پردازد، دیدگاه دین را یک دیدگاه پذیرای تفکر علمی نشان دهند. برای نمونه، در آیات متعددی از قرآن کریم انسان به تعمق و تفکر در جهان هستی دعوت شده است:

1. «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید» (فصلت/53)

2. «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة » (جمعه/2)

3. «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون » (زمر/9) 

4. «یؤتی الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا» (بقره/269)

علم

نظریه سازگاری میان علم و دین، بر عقلانی بودن علم و دین تاکید می کند. نظریه دیگری در میان متکلمین تحت عنوان نظریه «تعاضد» مطرح است که می توان آن را  ذیل نظریه سازگاری جای داد. ولی باید توجه داشت که نظریه تعاضد از سازگاری صرف سخن نمی گوید بلکه بر تعاملی سازنده میان علم و دین سخن می گوید. کسانی که معتقد به نظریه تعاضد در مسأله رابطه علم و دین هستند می‏گویند بین علم و دین تعارضی که وجود ندارد بماند، بلکه بین آنها تعاون برقرار است و در حقیقت این دو مکمل هم هستند. به نظر این عده علم و دین  مکمّل هم بوده و تصویر ما را از جهان هستی تکمیل می‏کنند. به عبارت دیگر، هر کدام از علم و دین ویژگیهایی را از جهان هستی ارائه می‏دهند که مجموعه اینها تصویر کاملتری را در اختیار بشر قرار می‏دهد.

از طرفداران مسیحی این دیدگاه، متکلم مسیحی الفرد وایتهد است. او در این زمینه می گوید:

«همکنشی دین و علم، عامل بزرگی در پیشبرد بسط اندیشه دینی و پیراستن آن از تصورات عرضی است» (وایتهد،آلفرد نورث،«دین و علم، ترجمه هومن پناهنده، نامه فرهنگ ، شماره 3 ص24)

استاد مطهری نیز معتقد بود دین در تعمیق شناخت علمی و فلسفی نقش مهمی دارد و علم و فلسفه در تحکیم باورهای دینی سهم بسزایی دارند. (مطهری، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی « انسان و ایمان»، صص 28-18)

برخی معتقدند میان علم و دین تعارض واقعی و حقیقی وجود ندارد. دو گونه تعارض می تواند میان علم و دین متصور باشد. 1- تعارض ظاهری میان آموزه های دینی و گزاره های علمی که این تعارض قابل حل و فصل است. 2- تعارض واقعی که غیر قابل حل و فصل است

نظریه تفکیک یا توازی علم و دین

مطابق این دیدگاه، علم و دین نه به عنوان دو نیروی رقیب و مخالف، بلکه هر کدام به مجموعه متفاوتی از نیازهای بشری پاسخ می دهند. طرفداران این دیدگاه می گویند؛ علم و دین هیچ برخورد و رابطه‏ای نه از نوع هماهنگی و نه از نوع تعارض بینشان نیست، بلکه به صورت دو خط موازی سیر می‏کنند. فرضیه توازی وقتی قابل طرح است که علم و دین قلمرو مشترکی نداشته باشند و راجع به امر واحدی صحبت نکنند در این صورت می‏توان گفت که اینها سیر موازی دارند. منتقدین این دیدگاه می گویند علم و دین قلمرو یکسانی دارند و راجع به امر واحدی صحبت می‏کنند، چه در خصوص گزاره‏های توصیفی ناظر به واقع و چه درخصوص گزاره‏های دستوری ناظر به ارزش و به همین دلیل نظریه توازی یک نظریه نادرست است که از حل مشکل شانه خالی می کند. این نظریه که در میان مسیحیت طرفداران بیشتری پیدا کرده است شقوق و اقسام مختلفی دارد که از حوصله این  نوشته کوتاه خارج است. برای مثال طرفداران ابزارانگاری (ابزار انگاری در دین از گالیله آغاز شد) در مسئله علم می گویند؛ علم یک ابزار قانونی برای سنجش، محاسبه و در نتیجه تصرف طبیعت است نه کشف حقیقت، اما دین حقیقت را کشف می‏کند.

در واقع، از دیدگاه این عده، حوزه کاری علم و دین با هم تفاوت دارد. علم اختراع می کند و اکتشافات آن نیز در خدمت اختراعات آن است و نسبتی با حقیقت ندارد. در مقابل، دین در حوزه حقیقت فعالیت دارد. دین با موضوعات اخلاقی و روحی سر و کار دارد که مستقیماً مورد توجه علم نیست و در مقابل، علم دنبال فهم کمی جهان مادی است که ربطی به دین ندارد. نه علم می تواند به تمام سؤالات و نیازهای انسان پاسخ گوید و نه دین، هر یک از این دو تنها به مشکلات و دردهای خاصی می پردازند و ما به واسطه یکی از این دو از دیگری بی نیاز نمی شویم و هر یک از این دو، رسالت و هدف خاصی دارند که با هدف و رسالت دیگری متفاوت است.

نوشته علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

1. مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران: انتشارات صدرا ، بی تا.

2. وایتهد،آلفرد نورث،«دین و علم» ترجمه هومن پناهنده، نامه فرهنگ ، شماره 3 (بهار1370).

3. مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی « انسان و ایمان»، تهران: انتشارات صدرا، بی تا.

4. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، نشر مرکز دانشگاهی، 1388.

5. امیرعباس زمانی، علم، عقلانیت و دین (درآمدی بر کلام جدید)، انتشارات دانشگاه قم، 1383.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.