تبیان، دستیار زندگی
15سال بیشتر داشت اولین باری بود که می خواست به نبر برود نگاهش را که به جمعیت انداخت صورت بهت زده مردم را می دید پدر گوشه ایی از مجلس نشسته بود و آرم ذکر میگفت اما او می داست آشوب بازاری شده است این دل پدر طوبی خان را که نگو از طرفی مشتاق بود واز سویی بی ق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشهور ترین خطیب پایتخت
فلسفی

15سال بیشتر داشت اولین باری بود که می خواست به منبر برود نگاهش را که به جمعیت انداخت صورت بهت زده مردم را می دید پدر گوشه ایی از مجلس نشسته بود و آرم ذکر میگفت اما او می دانست آشوب بازاری شده است این دل پدر طوبی خان را که نگو از طرفی مشتاق بود واز سویی بی قرار خدا خدا میکردمحمد منبرش را خوب برود

محمد تقی نباید وسط هفته منبر برود!

طوبی خانم عاشق امام حسین (ع) بود و آرزو داشت پسرشکخ به دنیا آمد نذر کرده بود که  سخنران و خطیب ماهری شود تا بتواند عشق امام حسین (ع) را در دل و جان مردم و جامعه زنده و پویا نگه دارد . طوبی خانم اصرار داشت كه محمد تقی  منبری شود، یعنی یك خطیب و سخنران درست و حسابی . پدر اما راضی نبود ، مخالفت می كرد . نه با نفس كار . فقط نگران بود . می ترسید محمد تقی از درس و بحثش جا بماند  و آن طور كه باید نتواند در فراگیری علوم اسلامی موفقیتی كسب كند . بالاخره پدرو مادر با هم توافق كردند كه محمد تقی از شنبه تا غروب چهارشنبه دنبال درس و بحث باشد و پنج شنبه و جمعه را به منبر و خطابه اختصاص دهد . آیت الله تنكابنی شرط كرد كه محمد تقی وسط هفته نباید منبر برود ،و هر شب باید در حضور من درس بخواند تا بدانم جایی منبر نرفته است .

15سال بیشتر داشت اولین باری بود که می خواست به منبر برود نگاهش را که به جمعیت انداخت صورت بهت زده مردم را می دید پدر گوشه ایی از مجلس نشسته بود و آرم ذکر میگفت اما او می دانست آشوب بازاری شده است این دل پدر طوبی خان را که نگو از طرفی مشتاق بود واز سویی بی قرار خدا خدا میکرد که محمد تقی اولین منبرش را خوب برود به یک باره یکی از میان جمع فریاد زد برمحمد و آل محمد صلوات طنین صدای صلوات در مسجد پیچید محمد تقی هم آرام صلوات فرستاد همه جا سکوت بود سکوت و او اینگونه شروع کرد  :

بسم الله الرحمن الرحیم

بی مهر علی به مقصد دل نرسی
تا تخم نیفشنی به حاصل نرسی
بی دوستی علی و اولاد علی
هرگز به خدا قسم، به منزل نرسی...

منبر که تمام شد مردم دورش حلقه زدند پدر هم آمد برق خوشحالی را در چشمان پدر می دید لبخندی از رضایت بر لبان پدر شکفته بود  ولی یادش نرفته بود که پدر  گفته بود یادت باشد که منبر تورا از درس خواندن نیندازد و محمد تقی تا پایان عمرش این حرف پدر را سرلوحه کارش قرار داد از آن روز به بعد  مردم به منبر های او علاقمند شدند و به این جهت در اوایل برای هر منبر یك قران و بعد ها  دو قران می پرداختند . و این در حالی بود كه به بعضی از واعظان قدیمی شهر همان یك قران را می دادند.

برای اثبات موفقیت محمد تقی همین بس كه در 19 سالگی برای منبر به مجلس شورای ملی دعوت شد .

حجت الاسلام فلسفی در منبر و خطبه، روش نوینی را پایه گذاری کرد و تحول عمیقی در فن سخنوری به وجود آورد. او با تتبُّع در اخبار و احادیث و مطالعه و پیگیرِی کتاب‏های روانشناسی، جامعه‏شناسی، اخلاق و تعلیم و تربیت و به کارگیری تجربیات و ابتکارات خویش، به یکی از مشهورترین خطیبان پایتخت مبدل شد و در مجالس مهم تهران، اداره منبر را برعهده بود


تهیه و تولید گروه حوزه علمیه