تبیان، دستیار زندگی
امام خمینىِ عزیز بزرگ ما، افتخار بزرگش این بود که یک امّت بتواند عامل به سخن آن پیامبر باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درس عاشورا در بیان رهبری

عزاداری محرم 89 در بیت رهبری

در مباحث مربوط به عاشورا، سه بحثِ عمده وجود دارد:

یکى بحث علل و انگیزه‌هاى قیام امام حسین علیه‌السّلام است، که چرا امام حسین قیام کرد؛ یعنى تحلیل دینى و علمى و سیاسى این قیام. در این زمینه، ما قبلاً تفصیلاً عرایضى عرض کرده‌ایم؛ فضلا و بزرگان هم بحثهاى خوبى کرده‌اند. امروز وارد آن بحث نمى‌شویم.

بحث دوم، بحث درسهاى عاشوراست که یک بحث زنده و جاودانه و همیشگى است و مخصوص زمان معینى نیست. درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکى از درسهاى عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیرى است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابى‌عبداللَّه الحسین علیه‌السّلام انجام دادید. خود این، یکى از درسهاى عاشورا بود. در این زمینه هم من امروز هیچ بحثى نمى‌کنم.

بحث سوم، درباره‌ى عبرتهاى عاشوراست که چند سال قبل از این، ما این مسأله را مطرح کردیم که عاشورا غیر از درسها، عبرتهایى هم دارد. بحث عبرتهاى عاشورا مخصوص زمانى است که اسلام حاکمیت داشته باشد. حداقل این است که بگوییم عمده‌ى این بحث، مخصوص به این زمان است؛ یعنى زمان ما و کشور ما، که عبرت بگیریم.

ما قضیه را این‌گونه طرح کردیم که چطور شد جامعه‌ى اسلامى به محوریت پیامبر عظیم‌الشّأن، آن عشق مردم به او، آن ایمان عمیق مردم به او، آن جامعه‌ى سرتاپا حماسه و شور دینى و آن احکامى که بعداً مقدارى درباره‌ى آن عرض خواهم کرد، همین جامعه‌ى ساخته و پرداخته، همان مردم، حتّى بعضى همان کسانى که دوره‌هاى نزدیک به پیامبر را دیده بودند، بعد از پنجاه سال کارشان به آن‌جا رسید که جمع شدند، فرزند همین پیامبر را با فجیعترین وضعى کشتند؟! انحراف، عقب گرد، برگشتن به پشت سر، از این بیشتر چه مى‌شود؟!

امام خمینىِ عزیز بزرگ ما، افتخار بزرگش این بود که یک امّت بتواند عامل به سخن آن پیامبر باشد

زینب کبرى سلام‌اللَّه‌علیها در بازار کوفه، آن خطبه‌ى عظیم را اساساً بر همین محور ایراد کرد: «یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر، أتبکون؟!». مردم کوفه وقتى که سرِ مبارک امام حسین را بر روى نیزه مشاهده کردند و دختر على را اسیر دیدند و فاجعه را از نزدیک لمس کردند، بنا به ضجّه و گریه کردند. فرمود: «أتبکون؟!»؛ گریه مى‌کنید؟! «فلا رقات الدمعه ولاهدئت الرنه»؛ گریه‌تان تمامى نداشته باشد. بعد فرمود: «انّما مثلکم کمثل التى نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتّخذون ایمانکم دخلاً بینکم». این، همان برگشت است؛ برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنى هستید که پشمها یا پنبه‌ها را با مغزل نخ مى‌کند؛ بعد از آن‌که این نخها آماده شد، دوباره شروع مى‌کند نخها را از نو باز کردن و پنبه نمودن! شما در حقیقت نخهاى رشته‌ى خود را پنبه کردید. این، همان برگشت است. این، عبرت است. هر جامعه‌ى اسلامى، در معرض همین خطر هست.

امام خمینىِ عزیز بزرگ ما، افتخار بزرگش این بود که یک امّت بتواند عامل به سخن آن پیامبر باشد. شخصیت انسانهاى غیر پیامبر و غیر معصوم، مگر با آن شخصیت عظیم قابل مقایسه است؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آیا هر جامعه‌ى اسلامى، همین عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگیرند، نه؛ اگر عبرت نگیرند، بله. عبرتهاى عاشورا این‌جاست.

عزاداری محرم 89 در بیت رهبری

ما مردم این زمان، بحمداللَّه به فضل پروردگار، این توفیق را پیدا کرده‌ایم که آن راه را مجدّداً برویم و اسم اسلام را در دنیا زنده کنیم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماییم. در دنیا این افتخار نصیب شما ملت شد. این ملت تا امروز هم که تقریباً بیست سال از انقلابش گذشته است، قرص و محکم در این راه ایستاده و رفته است. اما اگر دقّت نکنید، اگر مواظب نباشیم، اگر خودمان را آن‌چنان که باید و شاید، در این راه نگه نداریم، ممکن است آن سرنوشت پیش بیاید. عبرت عاشورا، این‌جاست.

اوّلاً حادثه را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. کسى نگوید که حادثه‌ى عاشورا، بالاخره کشتارى بود و چند نفر را کشتند. همان‌طور که همه‌ى ما در زیارت عاشورا مى‌خوانیم: «لقد عظمت الرّزیه و جلّت و عظمت المصیبة»، مصیبت، خیلى بزرگ است. رزیه، یعنى حادثه‌ى بسیار بزرگ. این حادثه، خیلى عظیم است. فاجعه، خیلى تکان دهنده و بى‌نظیر است.

براى این‌که قدرى معلوم شود که این حادثه چقدر عظیم است، من سه دوره‌ى کوتاه را از دوره‌هاى زندگى حضرت ابى‌عبداللَّه‌الحسین علیه‌السّلام اجمالاً مطرح مى‌کنم. شما ببینید این شخصیتى که انسان در این سه دوره مى‌شناسد، آیا مى‌توان حدس زد که کارش به آن‌جا برسد که در روز عاشورا یک عده از امّت جدّش او را محاصره کنند و با این وضعیت فجیع، او و همه‌ى یاران و اصحاب و اهل بیتش را قتل‌عام کنند و زنانشان را اسیر بگیرند؟

عزاداری محرم 89 در بیت رهبری

این سه دوره، یکى دوران حیات پیامبر اکرم است. دوم، دوران جوانى آن حضرت، یعنى دوران بیست‌وپنجساله‌ى تا حکومت امیرالمؤمنین است. سوم، دوران فترت بیست ساله‌ى بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا حادثه‌ى کربلاست.

در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده‌ى سوگلى پیامبر. پیامبر اکرم دخترى به نام فاطمه دارد که همه‌ى مردم مسلمان در آن روز مى‌دانند که پیامبر فرمود: «انّ اللَّه لیغضب لغضب فاطمة»؛ اگر کسى فاطمه را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. «و یرضى لرضاها» اگر کسى او را خشنود کند، خدا را خشنود کرده است. ببینید، این دختر چقدر عظیم‌المنزله است که پیامبر اکرم در مقابل مردم و در ملأ عام، راجع به او این‌گونه حرف مى‌زند. این مسأله‌اى عادّى نیست.

پیامبر اکرم این دختر را در جامعه‌ى اسلامى به کسى داده است که از لحاظ افتخارات، در درجه‌ى اعلاست؛ یعنى على‌بن‌ابى‌طالب علیه‌السّلام. او، جوان، شجاع، شریف، از همه مؤمنتر، از همه باسابقه‌تر، از همه شجاعتر و در همه‌ى میدانها حاضر است. کسى است که اسلام به شمشیر او مى‌گردد؛ هر جایى که همه در مى‌مانند، این جوان جلو مى‌آید، گره‌ها را باز مى‌کند و بن‌بستها را مى‌شکند. این داماد محبوب عزیزى که محبوبیت او نه به خاطر خویشاوندى، بلکه به خاطر عظمت شخصیت اوست، همسر نودیده‌ى پیامبر است. کودکى از اینها متولّد شده است و او حسین‌بن‌على است.

البته همه‌ى این حرفها درباره‌ى امام حسن علیه‌السّلام هم هست؛ اما من حالا بحثم راجع به امام حسین علیه‌السّلام است؛ عزیزترین عزیزان پیامبر؛ کسى که رئیس دنیاى اسلام، حاکم جامعه‌ى اسلامى و محبوب دل همه‌ى مردم، او را در آغوش مى‌گیرد و به مسجد مى‌برد. همه مى‌دانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. او روى منبر مشغول خطبه خواندن است که این کودک، پایش به مانعى مى‌گیرد و به زمین مى‌افتد. پیامبر از منبر پایین مى‌آید، او را در بغل مى‌گیرد و آرامش مى‌کند. ببینید؛ مسأله این است.

جوان نمونه‌ى دوران، و محترم پیش همه. اگر آن روز کسى مى‌گفت که همین جوان، به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچ کس باور نمى‌کرد

پیامبر درباره‌ى امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیدى شباب اهل الجنّه»؛(64) اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر مى‌فرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنى در دوران شش، هفت سالگى هم در حدّ یک جوان است؛ مى‌فهمد، درک مى‌کند، عمل مى‌کند، اقدام مى‌کند، ادب مى‌ورزد و شرافت در همه‌ى وجودش موج مى‌زند. اگر آن روز کسى مى‌گفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچ‌گونه جرم و تخلّفى به قتل خواهد رسید، براى مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجّب کردند که یعنى چه؛ مگر مى‌شود؟!

دوره‌ى دوم، دوره‌ى بیست‌وپنجساله‌ى بعد از وفات پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است. در جنگها شرکت مى‌جوید، در کارهاى بزرگ دخالت مى‌کند، همه او را به عظمت مى‌شناسند؛ نام بخشندگان که مى‌آید، همه‌ى چشمها به سوى او برمى‌گردد. در هر فضیلتى، در میان مسلمانان مدینه و مکه، هر جایى که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدى مى‌درخشد. همه براى او احترام قائلند. خلفاى زمان، براى او و برادرش احترام قائلند و در مقابل او، تعظیم و تجلیل و تبجیل و تجلیل مى‌کنند و نامش را به عظمت مى‌آورند. جوان نمونه‌ى دوران، و محترم پیش همه. اگر آن روز کسى مى‌گفت که همین جوان، به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچ کس باور نمى‌کرد.

عزاداری محرم 89 در بیت رهبری

دوره‌ى سوم،دوره‌ى بعد از شهادت امیرالمؤمنین است؛ یعنى دوره‌ى غربت اهل بیت. امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام باز در مدینه‌اند. امام حسین، بیست سال بعد از این مدت، به صورت امام معنوى همه‌ى مسلمان، مفتى بزرگ همه‌ى مسلمانان، مورد احترام همه‌ى مسلمانان، محل ورود و تحصیل علم همه، محل تمسّک و توسّل همه‌ى کسانى که مى‌خواهند به اهل بیت اظهار ارادتى بکنند، در مدینه زندگى کرده است. شخصیت محبوب، بزرگ، شریف، نجیب، اصیل و عالم. او به معاویه نامه مى‌نویسد؛ نامه‌اى که اگر هر کسى به هر حاکمى بنویسد، جزایش کشته شدن است. معاویه باعظمتِ تمام این نامه را مى‌گیرد، مى‌خواند، تحمّل مى‌کند و چیزى نمى‌گوید. اگر در همان اوقات هم کسى مى‌گفت که در آینده‌ى نزدیکى، این مرد محترم شریفِ عزیزِ نجیب - که مجسّم‌کننده‌ى اسلام و قرآن در نظر هر بیننده است - ممکن است به دست همین امّت قرآن و اسلام کشته شود - آن هم با آن وضع - هیچ‌کس تصوّر هم نمى‌کرد؛ اما همین حادثه‌ى باورنکردنى، همین حادثه‌ى عجیب و حیرت‌انگیز، اتّفاق افتاد. چه کسانى کردند؟ همانهایى که به خدمتش مى‌آمدند و سلام و عرض اخلاص هم مى‌کردند. این یعنى چه؟ معنایش این است که جامعه‌ى اسلامى در طول این پنجاه سال، از معنویت و حقیقت اسلام تهى شده است. ظاهرش اسلامى است؛ اما باطنش پوک شده است. خطر این‌جاست. نمازها برقرار است، نماز جماعت برقرار است، مردم هم اسمشان مسلمان است و عدّه‌اى هم طرفدار اهل‌بیتند!

ادامه دارد

منبع: khamenei.ir / بیانات در خطبه‏هاى نمازجمعه تهران‏

تنظیم:مسلم حقیقی