تبیان، دستیار زندگی
مسأله دیگر در باب تربیت، مسأله تقویت حس حقیقت جویی است. می گویند که در هر انسانی کم و بیش این غریزه وجود دارد که کاوشگر و حقیقت جو است. و به همین دلیل انسان دنبال علم می رود. این جزء احساس ها و غرائزی است که در انسان ها باید تقویت بشود. در این مورد جای ای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامل و پیش نیازهای تربیت دینی(2)

تربیت دینی

در مقاله پیشین، علم و اراده، عبادت و محبت به عنوان سه محور و پیش نیاز اساسی تربیت دینی مورد بحث قرار گرفت، مسئله محبت و انواع و آثار آن به جهت اهمیت فوق العاده در فرآیند تربیت، با تفصیلات  بیشتری مورد تامل واقع شد. در اینجا مطالب پایانی بحث محبت را پی می گیریم.

نیکی به کافران و مخالفان

"در قرآن کریم می بینیم که به محبت و به احسان و نیکی نسبت به همه مردم حتی نسبت به کفّار توصیه شده است، اما حدود که این محبت کردن و این نیکی کردن اثر نیک ببخشد. آنجا که نیکی کردن اثر نیک نبخشد، آن نیکی نیست بلکه بدی است به صورت نیکی. " (همان- ص 361)

مثلاً در آیه مبارکه ای که در سوره ممتحنه (آیه 8) است می فرماید: ... خدا شما را نهی نمی کند از نیکی کردن و دادگری با کسانی که در دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند بی تردید خداوند دادگران را دوست می دارد ".

و باز در سوره مبارکه مائده (آیه 8) می فرماید: هرگز کینه و دشمنی یک قومی شما را وادار نکند که بر آنها ظلم و ستم بکنید، یعنی آنچه را که مستحق آن نیستند به آنها برسانید، باز آنها هم به عدالت رفتار کنید که عدالت به تقوا نزدیکتر است.

همانطور که ملاحظه می شود، اسلام عزیز نیکی و محبت را برای تربیت و تزکیه مخالفان و کافران (و البته نه معاندان) نیز جایز و لازم می داند.

در جای دیگر می فرماید در برابر کسانی که به شما بدی می کنند خوبی کنید باشد که از در دوستی با شما در آیند و تربیت شوند.

(در سوره فصلت آیه 34) در باره اثر تربیتی محبت چنین آمده است: «و لا تستوی الحسنة و لا سیئة» ؛ نیکی و بدی ... هرگز مانند یکدیگر نیستند، یعنی اثر نیکی با اثر بدی یکی نیست. ادفع بالتی هی احسن، آن که به تو بدی می کند تو به نیکوترین وجهی به او نیکی کن. او به تو بدی کرده تو به او نیکی کن... همان کسی که با تو دشمنی دارد، تو اگر او که بدی می کند، بخشایش و عفو داشته باشی و بلکه متقابلاً به او نیکی بکنی، خواهی دید که دشمنی او تبدیل به دوستی شد. ... البته بدیهی است که دستورهای اخلاقی کلیّت ندارد. موردش مشخص است. در جائی می گویند نیکی کن که با نیکی بتوانی قلب طرف را تغییر دهی، عوض کنی و خوب نمایی. پس اگر در جایی ما بخواهیم محبت بکنیم، محبتی که طرف را خوشایند هم باشد، و بدانیم که اثر این محبت این است که یک دشمنی را از میان می برد، می گوید محبت کن ". (همان- ص 365)  " مسأله مؤلفة فلوبهم در اسلام چیست؟ یکی از مصارف زکات مؤلّفة قلوبهم است مولفة قلوبهم، یعنی کافرهای ظاهر مسلمان ضعیف الایمانی که اینها را با محبت کردن و حتی با احسان مالی باید نگاه داشت ". (همان- ص 366)

تفکر انسان در باره چگونه بودنش، چگونه زیستن، چگونه مردن، چگونه تصمیم گرفتن، وقتی با نیت خودسازی باشد. عبادت، و از عوامل و اصول مسلم تربیت اسلامی به حساب می آید.

4- تقویت حس حقیقت جویی

" مسأله دیگر در باب تربیت، مسأله تقویت حس حقیقت جویی است. می گویند که در هر انسانی کم و بیش این غریزه وجود دارد که کاوشگر و حقیقت جو است. و به همین دلیل انسان دنبال علم می رود. این جزء احساس ها و غرائزی است که در انسان ها باید تقویت بشود. در این مورد جای اینکه بخواهیم بحث زیادی بکنیم نیست ". (همان - 368 و 369)

چرا که علاوه بر بدیهی بودن امر مذکور، در آیات و روایات نیز انسان به فراگیری علم تشویق و ترغیب شده است.

5- مراقبه و محاسبه

- مسأله دیگری که باید در بستر تعلیم و تربیت اسلامی مورد توجه و تاکید قرار گیرد، مراقبه و محاسبه است.

- در آموزش و پرورش های غیرمذهبی این گونه مفاهیم پیدا نمی شود.

" مراقبه چیزی است که همیشه باید همراه انسان باشد، یعنی همیشه انسان باید حالش حال مراقبه باشد " (همان- ص 374)

محاسبه نیز در متون دینی مورد تأکید و توجه جدی واقع شده است. در نهج البلاغه داریم که فرموده است: حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا... پیش از آنکه از شما حساب بکشند - که در قیامت خواهند کشید- خودتان همین جا از خودتان حساب بکشید.

بنابر این از لوازم قطعی تعلیم و تربیت مراقبت در تمامی لحظات بیداری برای اجرای برنامه ها و تکالیف دینی و محاسبه در پایان روز برای رسیدگی به این مهم که تا چه حد بر اساس برنامه و تکلیف دینی عمل نموده ایم. خودمان به حساب خودمان برسیم.

6- مشار طه، معاتبه، معاقبه

" از نظر اسلام اگر کسی بخواهد خودش را تربیت کند، اولین شرط، مراقبه است، منتها می گویند قبل از مراقبه و محاسبه یک چیز هست، و بعد از مراقبه و محاسبه نیز یک چیز، قبل از مراقبه «مشارطه» است، یعنی اول انسان باید با خودش قرارداد امضاء به کند، که اینها را اغلب روی کاغذ می آورند... مثلاً اول با خودش یک قرار داد می بندد که خوراک من این جور باشد، خواب من این جور باشد، ... کاری که باید برای خلق خدا انجام دهم این جور باشد، وقت من این جور باید تقسیم بشود... بعد همیشه از خودش مراقبت می کند که همین طوری که پیمان بسته رفتار بکند.

تربیت دینی

هم چنین در هر شبانه روز یک دفعه از خودش حساب می کشد که آیا مطابق آنچه که پیمان بستم عمل کردم؟... اگر عمل کرد. شکر و سپاس الهی و سجده شکر است و اگر عمل نکرده مسأله " معاتبه " در کار می آید (یعنی خود را ملامت کردن) اگر کم تخلّف کرده "معاقبه " در کار می آید، (خود را عقوبت کردن) اگر زیاد تخلف کرده که آن عقوبت کردن ها با روزه ها و یا کارهای خیلی سخت بر خود تحمیل کردن و مجازات کردن خود است، اینها از اصول مسلم اخلاق و تربیت اسلامی است.

7- تفکر

تفکر از نظر اسلام، عبادت محسوب شده است. و از عوامل و پیش شرط های تربیت دینی به شمار می آید.

اما منظور از تفکر چیست؟

انواع تفکر

1- تفکر در عالم خلقت، " برای معرفت و شناسایی خدا و در واقع کشف عالم برای شناختن خدا " (همان- ص 380)

2- تفکر در تاریخ، " قرآن قصص و حکایات و چیزهایی را که ما اسمش را « تاریخ » می گذاریم به طور اشاره ذکر می کند، ولی قسمت های که مایه های آموزشی در آن زیاد است بیشتر یادآوری می کند، و مخصوصاً این مطلب را توجه می دهد که قصّه و حکایت را ذکر نمی کنیم فقط برای آنکه ... یک وقتی گذرانده باشید. " (همان- ص 381)

3- تفکر انسان در باره خود

تفکر انسان در باره چگونه بودنش، چگونه زیستن، چگونه مردن، چگونه تصمیم گرفتن، وقتی با نیت خودسازی باشد. عبادت، و از عوامل و اصول مسلم تربیت اسلامی به حساب می آید.

تفکری که باعث تسلط انسان بر سر نوشت خویش شود، چیزی است نظیر، محاسبة النفس که ذکر آن گذشت.

و تفکر باید برای انسان عادت بشود، ... یعنی در باره هر کاری که انسان می خواهد تصمیم بگیرد، عادت داشته باشد که قبلاً کاملاً روی آن کار فکر بکند... در حدیث در باره ابوذر دارد:

" بیشترین عبادت ابوذر فکر کردن بود " . [همچنین گفته اند] تفکر به انسان روشنایی می دهد، و عبادت بی تفکر، ممکن است به صورت یک کار لغو و بیهوده در آید ". (همان – 386)

از لوازم قطعی تعلیم و تربیت مراقبت در تمامی لحظات بیداری برای اجرای برنامه ها و تکالیف دینی و محاسبه در پایان روز برای رسیدگی به این مهم که تا چه حد بر اساس برنامه و تکلیف دینی عمل نموده ایم. خودمان به حساب خودمان برسیم.

8- معاشرت با صالحان

" یکی دیگر از عواملی که برای اصلاح و تربیت به آن توجه شده است، معاشرت با صالحان و نیکان است.

انسان در معاشرت با دیگران هر چه بخواهد خودش را ضبط کند که اثر نپذیرد باز کم و بیش اثر می پذیرد.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمود: المرء علی دین خلیله (کافی ج 2- ص 375). هر کسی به دین دوستش است. در نهج البلاغه تعبیری است به این صورت: مجالسة اهل الهوی منساة للایمان (نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه 85) نشست و برخاست کردن با مردم هواپرست و غافل از خدا، فراموشی ایمان است! (همان- 387)

البته این معاشرت غیر از معاشر معلم است با متعلم و غیر از معاشرت مربی با زیر دست خودش است. مقصود انیس گرفتن است... انسان برای تربیت و اخلاق خودش، در معاشر و انیس و رفیق هم باید انتخاب داشته باشد. (همان- ص 388)

" در باب معاشرت، آن چیزی که اثرش فوق العاده است، پیدا شدن حالت ارادت است. مسئله ارادت و شیفتگی به یک شخص معیّن، بالاتر ین و بزرگترین عامل است در تغییر دادن انسان... ارادت از مقوله محبت و شیفتگی است... اگر انسان، فردی را ایده آل و انسان کامل تلقی بکند و بعد شیفته اخلاق و روحیات او بشود، فوق العاده تحت تأثیر او قرار می گیرد و فوق العاده عوض می شود." (همان 390-391)

9- جهاد

جهاد، یکی دیگر از عوامل و پیش نیازهای اساسی تعلیم و تربیت اسلامی است. که هیچ چیز جای آن را نمی گیرد. امکان ندارد که یک مؤمن مسلمان جهاد رفته و یک مومن مسلمان جهاد ندیده، از نظر روحیه یک جور باشند. انسان در شرایطی قرار بگیرد... که با کسی روبروست و او به روی وی اسلحه کشیده، در لحظه ای باید تصمیم بگیرد، شور ایمانیش چنان ثابت و پا برجا باشد که در آن لحظه مرگ خودش را به خاطر دین و ایمانش در کام اژدهای مرگ بیندازد. کاری که از این عامل ساخته است، از عامل های دیگر ساخته نیست. حدیثی از پیغمبر اکرم در این زمینه هست که واقعاً اعجاز است، می فرماید.

... مسلمانی که غزو نکرده باشد (غزو همان جهاد است) یا لااقل در دلش حدیث نفس غزو نداشته باشد، اگر بمیرد، در یک شعبه ای از نفاق مرده است ". (همان- ص 400)

تربیت دینی

10- کار

کار و تربیت علت و معلول همند. یعنی هم کار بر تربیت اثر می گذارد و هم تربیت بر کار. " هم انسان سازنده و خالق و آفریننده کا رخودش است، هم کار- و نوع کار- خالق و آفریننده روح و چگونگی انسان است.

در اسلام بیکاری مرد و دو مطرود دست و کار به عنوان یک امر مقدس شناخته شده است. ... در حدیث نبوی آمده است: ملعون من القی کلّه علی الناس. (کافی 5/72) هر کسی که بیکار بگردد و سنگینی [اقتصادی] خود را بر دوش مردم بیندازد ملعون است و لعنت خدا شامل اوست. - وقتی در حضور مبارک رسول اکرم در باره کسی سخن می گفتند که فلانی چنین و چنان است، حضرت می پرسید، کارش چیست؟ اگر می گفتند کار ندارد می فرمود: سقط من عینی، یعنی در چشم من دیگر ارزشی ندارد.

کار علاوه بر اینکه یک وظیفه اجتماعی است (دیگران برای ما کار می کنند ما هم باید برای دیگران کار کنیم). " برای جسم انسان ضروری است. ... برای عقل و فکر انسان، برای قلب و احساس و دل انسان هم ضروری است... بدن انسان اگر کار نکند مریض می شود ". (همان- ص 413 ) در این باره به جهت وضوح نیازی به بحث و توضیح نیست.

اما نقش کار در باره مدیریت و تمرکز خیال و ذهن بسیار مهم و محتاج تامل بیشتری است. در اینجا به جهت رعایت اجمال به این مقدار اکتفا می شود که: ذهن و خیال انسان اگر بدون تفکر و تعقل و تمرکز روی قضایای مشخصی همین طور رها شوند. دائم از این سو به آن سو می رود و ذهن انسان دچار نوعی پراکندگی و ولگردی و خیال پردازی های مضّر و آسیب زا شده و " منشا فساد اخلاق انسان می شود. [اینجاست که] امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند: النفس ان لم تشغله و شغلک.

کار و تربیت علت و معلول همند. یعنی هم کار بر تربیت اثر می گذارد و هم تربیت بر کار. " هم انسان سازنده و خالق و آفریننده کا رخودش است، هم کار- و نوع کار- خالق و آفریننده روح و چگونگی انسان است.

در اسلام بیکاری مرد و دو مطرود دست و کار به عنوان یک امر مقدس شناخته شده است

یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می کند... باید یک کاری داشته باشی که او را مشغول کند و وادار به آن کار نماید والا... او شما را به آنچه که دلش می خواهد وا دار می کند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز می شود و در رختخواب فکر می کند، در بازار فکر می کند، همین طور خیال خیال خیال، همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه می کشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل او ذهن و خیال را به سوی خود می کشد و جذب می کند و به او مجال برای فکر و خیال باطل نمی دهد. (همان- ص 415)

یکی از علل جانی و جنایتکار شدن و فساد و تباهی انسان ها بیکاری است و عدم بهره گیری سالم و سودمند از انرژی و استعدادهای خدادادی است. کسی که کارهایش را دیگران انجام می دهند قطعاً به فساد کشیده می شود.

زن و غیبت

برخی گفته اند: غیبت یک خصلت زنانه است، در صورتی که چنین نیست، زن در برخی طبقات اجتماعی به دلیل بیکاری و نداشتن مهارت در پر کردن اوقات فراغت به غیبت و گفتگوهای سطحی و آلوده به گناه متبلا می شوند. نه اهل مطالعه اند، نه هنر و تخصصی دارند، نه با عبادت و قرآن و دعا ارتباط خوبی دارند، و نه اهل کار و تلاش و تولید در عرصه های مختلف اجتماعی اقتصادی، فرهنگی هستند، لذا بیکاری باعث بیماری آنان شده و به گناه غیبت نیز آلوده می شوند.

آیا هر کاری باعث تربیت است؟

خیر کاری که مطابق با ذوق و استعداد نباشد و انسان آن را فقط برای تأمین معیشت " و در آمد بخواهد انجام دهد، این اثر تربیتی نخواهد داشت و شاید فاسد کننده روح هم باشد... مثلاً وضع دانشجویان ما با این کنکوری های سراسر وضع بسیار ناهنجاری است... دانشجو می خواهد به هر شکلی که هست... در دانشگاه راه پیدا کند. " (همان- 420)... و رشته ای را  انتخاب کند که اصلاً مناسب استعداد و علاقه او نیست و گاهی به همین خاطر تا پایان عمر خود را گرفتار مسیری می کند روح و ذوقش را می سوزاند و گاهی باعث فرسودگی و افسردگی و ده ها مشکل و آسیب دیگر می شود.

نتیجه : " در مجموع کار در عین اینکه معلول فکر و روح و خیال و دل و جسم آدمی است، سازنده خیال سازنده عقل و فکر، سازند تا دل و قلب و به طور کلی سازنده و تربیت کننده انسان است. " (همان- 423)

نوشته ی سید صالح زاهدی_گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.