تبیان، دستیار زندگی
پیامبر (ص) معناى وسوسه را ذكر كرده و می فرماید : همین اندیشه ها كه به ذهن شخص خطور می کند و او را از انجام کارهای نیک باز می دارد ، وسوسه نام دارد .3 خداى متعال در بسیارى از آیات قرآن دشمنى او (شیطان ) را بیان فرموده تا پس از ایمان به وجود این دشمن از
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیطان آمیخته به گوشت و خون آدمى

شیطان پرستی

همان طور كه شهوت آمیخته با گوشت و خون آدمى است ، شیطان نیز در گوشت و خون انسان جارى است و بر تمام پیرامون دل احاطه دارد . از این رو پیامبر (ص)فرمود : " به راستى كه شیطان همانند خون كه در رگ ها جارى است ، در وجود انسان جریان دارد . بنابراین با گرسنگى راه هاى ورود شیطان را تنگ كنید ."1

خداى متعال از ابلیس خبر مى دهد و مى فرماید :  " قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ، ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ ". 2

معنای وسوسه از زبان رسول(ص)

پیامبر (ص) معناى وسوسه را ذكر كرده و می فرماید : " همین اندیشه ها كه به ذهن شخص خطور می کند و او را از انجام کارهای نیک باز می دارد ، وسوسه نام دارد ."3

خداى متعال در بسیارى از آیات قرآن دشمنى او (شیطان ) را بیان فرموده تا پس از ایمان به وجود این دشمن از او پرهیز كنیم ؛ لذا فرموده است : " إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ. "4 و نیز فرمود :  " أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ "5 . پس بر بنده لازم است كه دشمن را از خود دور كند نه آن كه از اصل و تبار و محل سكونت آن بپرسد ، آرى سزاوار است كه از اسلحه دشمن بپرسد تا بتواند آن را از خود دفع كند .

اسلحه شیطان خواهش هاى نفسانى و شهوتهاست و براى عمل كنندگان همین کفایت می کند  .

اندیشه ها به چند بخش تقسیم مى شود:

اندیشه اى كه مى دانیم آدمى را به شرّ مى خواند و بر كسى پوشیده نیست كه این وسوسه است و اندیشه اى كه انسان به یقین مى داند آدمى را به كار خیر دعوت مى كند و بدون تردید این اندیشه الهام است ، و دیگر خواطرى است كه انسان در آن تردید دارد كه آیا این ، آهنگ فرشته است یا شیطان زیرا یكى از مكرهاى شیطان این است كه شرّ را خیر وانمود مى كند و تشخیص آن دشوار است و بیشتر مردم به وسیله این اشتباه هلاك مى شوند .

شیطان وقتى نمى تواند آدمى را به شرّى كه آشكار است فرا بخواند شرّ را به صورت خیر جلوه مى دهد. چنان كه به دانشمند از راه اندرز مى گوید: به مردم نمى نگرى كه از نادانى مرده اند، و بر اثر غفلت رو به هلاكت، و مشرف به دوزخند. آیا به بندگان خدا رحم نمى كنى تا آنها را با پند و موعظه ات از مهلكه نجات دهى، در حالى كه خداوند به لطف خود دلى بینا و زبانى گویا و لهجه اى پسندیده به تو عطا فرموده است پس چگونه ناسپاسى مى كنى و خود را در معرض خشم او قرار مى دهى و از او انتشار دانش خود و دعوت آفریدگان خدا به راه راست خوددارى مى كنى ؟

شیطان همواره این مطالب را در نفس او استوار مى سازد و او را وادار مى كند كه به پند دادن مردم بپردازد و پس از آن او را به خود آرایى و الفاظ نیكو و اظهار خیر كردن وا مى دارد و به او مى گوید : اگر چنین نكنى ، سخنت در دلهاى آنان نمى نشیند و به حق هدایت نمى شوند و این كار را پى در پى انجام مى دهد و در اثناى موعظه او را بر ریاكارى و مقبول مردم شدن و لذت مقام و عزت یافتن به داشتن دانش و پیروان بسیار و تحقیر مردم فرا مى خواند و با اظهار خیرخواهى آن بیچاره را به تدریج به مهلكه مى افكند پس این دانشمند به سخنرانى مى پردازد در حالى كه مى پندارد كار خیر مى كند با آن كه قصد او مقام و مقبول خلق شدن است و بدین سبب هلاك مى شود ، در حالى كه مى پندارد كه در پیشگاه الهى مقامى دارد ؛ با آن كه او در نزد خدا از كسانى است كه رسول خدا درباره آنها فرموده است :" خدا این دین را به وسیله كسانى تائید مى كند كه بهره اى از خیر ندارند ." و نیز فرموده : " همانا خدا این دین را به وسیله مرد تبهكار تائید مى كند ."6

راه هاى شیطان به دل (انسان ) بسیار ، امّا راه ورود فرشتگان یكى است و این در ورودى با آن درهاى بسیار اشتباه مى شود . مثل بنده در این مورد مانند مسافرى است كه در شب تاریك در بیابانى بماند كه راه ها بسیار و صعب العبور دارد و جز با چشم بینا و طلوع خورشید تابان ممكن نیست از آن رها شود

اكنون نیرنگهاى او در میان شهرها و بندگان خدا بویژه در اعمال (عبادى) و مذهبها منتشر شده تا آنجا كه از كارهاى خیر فقط اسمى باقى مانده است . تمام اینها اقرارى است به وجود مكرها و حیله هاى شیطان ، پس بر بنده لازم است در برابر هر خاطره اى درنگ كند تا بداند كه راه راه شیطان است یا فرشته و با نور بصیرت در آن دقت كند نه به دلخواه طبع خود و جز با دانش بسیار و نور تقوا از آن حیله ها آگاه نمى شود چنان كه خداى متعال فرموده: " إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ " یعنى به نور علم رجوع مى كنند و اشكال بر آنها آشكار مى شود . 7

امّا كسى كه نفس را به تمرین تقوا وادار نكند ، طبیعت او متمایل مى شود كه تسلیم حیله هاى شیطان شود و از خواهش هاى نفسانى پیروى كند و بسیار به اشتباه افتد و به سرعت هلاك شود، در حالى كه خودش ‍ نمى فهمد. در مورد چنین افرادى خداى متعال فرموده است: " وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَكُونُوا یَحْتَسِبُونَ "8 در تفسیر آیه گفته شده منظور كارهایى است كه گمان مى كند آنها حسنات است، در حالى كه سیئات و گناهان است . 9

دشوارترین علوم

شیطان

دشوارترین انواع علوم مربوط به قلب ، آگاه شدن از نیرنگهاى نفس و حیله هاى شیطان است ، و این آگاهى بر هر بنده اى واجب است ، حال آن كه مردم نسبت به آنها بى تفاوتند و سرگرم علومى مى شوند كه وسوسه آنها بیشتر و شیطان بر آنها چیره مى شود و دشمنى شیطان و راه پرهیز از او را از یاد مى برند. شیطان همواره با دل در پیكار است و آن را از یاد خدا باز مى دارد از این رو ناچار باید با او مبارزه كرد و این مبارزه جز به مردن پایان نمى پذیرد، زیرا هر كس تا زنده است از شرّ شیطان رها نمى باشد. آرى گاه عواملى نیرومند در اختیار انسان است به گونه اى كه مطیع شیطان نمى شود و با جهاد ، حیله شیطان را دفع مى كند ولى هرگز تا خون در رگهایش جارى است از جهاد بى نیاز نخواهد بود؛ زیرا آدمى تا زنده است درهاى (ورود) شیطان به دلش گشوده است و بسته نمى شود. این درها شهوت ، غضب ، حسد، طمع ، آزمندى و دیگر صفات رذیله می باشد .

تا زمانى كه در (ورود شیطان ) باز است و دشمن (شیطان ) در بى خبرى نیست جز با مبارزه و پاسدارى (شرّ او) دفع نمى شود .

شیطان را چگونه ضعیف کنیم ؟

براى تضعیف و دفع او راهى وجود دارد، چنان كه پیامبر (ص) فرمود:  " براستى مؤ من ، شیطان خود را ناتوان و لاغر مى كند چنان كه شما شترتان را در مسافرت ضعیف و فرسوده مى كنید ." 10

بر تقوا پیشگان دشوار نیست كه با پاسدارى از درهاى ظاهرى (ورود شیطان ) و راه هاى آشكارى كه منجر به گناهان ظاهر مى شود درهاى ورود شیطان را ببندند و تنها در راه هاى دشوار این مبارزه مى لغزند ، زیرا اینان به آن راه ها دست نمى یابند تا از آنها پاسدارى كنند .

براى تضعیف و دفع او راهى وجود دارد، چنان كه پیامبر (ص) فرمود:  " به راستى مؤ من ، شیطان خود را ناتوان و لاغر مى كند چنان كه شما شترتان را در مسافرت ضعیف و فرسوده مى كنید

راه هاى شیطان به دل (انسان ) بسیار، امّا راه ورود فرشتگان یكى است و این در ورودى با آن درهاى بسیار اشتباه مى شود . مثل بنده در این مورد مانند مسافرى است كه در شب تاریك در بیابانى بماند كه راه ها بسیار و صعب العبور دارد و جز با چشم بینا و طلوع خورشید تابان ممكن نیست از آن رها شود. چشم بینا در این جا همان دلى است كه به تقوا روشن باشد و خورشید تابان همان دانش ‍ بسیارى است كه از كتاب خدا و سنت پیامبرش (ص) فراهم شود و انسان با این دو وسیله به راه هاى دشوار (بیابان طبیعت ) هدایت مى شود وگرنه راه هاى این بیابان بسیار است و دشوار .

عبداللّه بن مسعود گوید: "روزى پیامبر خدا(ص) خطى ترسیم كرد و فرمود: این راه خداست سپس خطهایى از چپ و راست آن ترسیم كرد و فرمود : این راه هاى شیطان است و در هر راهى شیطانى است كه (آدمى را) به آن راه دعوت مى كند . آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:  " وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ؛  یعنى از آن خطوط (شیطان ) نروید."11

از پیامبر (ص) روایت شده كه فرمود : " در میان بنى اسرائیل راهبى بود پس شیطان پیش كنیزى مى آمد و گلویش را سخت بفشرد و در دل خاندانش انداخت كه دواى او در دست آن راهب است . پس بیمار را نزد آن راهب آوردند و او مریض را نپذیرفت . امّا همچنان از او تقاضا كردند تا او را پذیرفت . كنیز در نزد راهب بود تا درمانش كند . پس شیطان نزدش ‍ آمد و وسوسه كرد و نزدیكى كردن با كنیز را در نظرش آراست و همچنان وسوسه مى كرد تا با او نزدیكى كرد و از راهب باردار شد . پس او را وسوسه كرد و گفت : بزودى رسوا مى شوى خاندان كنیز پیش تو مى آیند . بنابراین او را بكش و اگر خاندانش آمدند بگو مرده است ، پس او را كشت و دفنش كرد . شیطان نزد خاندان كنیز آمد و آنها را وسوسه كرد و در دلهایشان افكند كه راهب او را باردار كرده سپس كشته و دفنش كرده است . پس خانواده كنیز نزد راهب آمده و از حال دخترشان پرسیدند . راهب گفت : مرده است پس ‍ شیطان در دلشان افكند كه در نزد راهب مدفون است . پس جستجو كردند و او را كشته یافتند . در این حال شیطان پیش راهب آمد و گفت : من بودم كه كنیز را گرفتم و در دل خانواده اش افكندم ، پس از من اطاعت كن تا رها شوى و تو را از دست آنها خلاص كنم راهب گفت : به چه چیز اطاعت كنم ؟ گفت : بر من دو سجده كن . راهب بر شیطان دو سجده كرد . پس شیطان به راهب گفت : من از تو بیزارم و این همان قضیه است كه خداى متعال فرموده: "كَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ."12

اینكه به حیله گرى شیطان و مجبور ساختن راهب به این گناهان كبیره بیاندیش كه تمام آن گناهان بر اثر اطاعت از شیطان  بود .

فرآوری: زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1- بحار / ج 13 / ص 133

2- اعراف / 16-17

3- جامع الاخبار / ص 102

4- فاطر / 6

5- یس / 60

6- تفسیر مجمع البیان

7- اعراف / 201

8- زمر / 47

9- تفسیر طبری

10- مجمع البیان / ج 22 / ص 225

11- انعام / 153

12- حشر / 16

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.