كوچه باغ انتظار
در میان كوچه های تنهایی و غربت صدایت كردم. هر دم، در هر بام صدایت كردم؛ هر لحظه كه می گذشت از

كوچه های پر از شلوغی صدایی مهربان تر از گذشتن در كوچه باغ های دل انگیز نصیبم می شد. ای كاش تمام وجودم از آن تو می شد و آواز و نسیم خنكی دلم را روانه می كرد به سوی تو، تویی كه هر كس می خواندت می آیی ای همیشه آشنای غریب؛ ای دوستدار آدم های مظلوم، تو و فقط تو می توانی مرا یاری كنی، ای بزرگ بزرگ و من كوچک كوچک یاری تو را می خواهم در نوای جنگل های پر صدا همه مشغول صحبت با تو هستند؛ و نهرهای خسته هر دم به شوق دیدار تو آرام و قرار ندارند.
شكوفه های درختان به شوق تو رشد می كنند و سبز می شوند؛ بلبل ها هر دم به انتظار تو ناله دوری و هجران سر می دهند و تا زمانی كه بیایی غوغای زندگی و وحشت بیداد می كند.
ای آشنای آشنا همه در انتظار ظهورت همچون پروانه ها كه به دور شمع می چرخند؛ همه منتظرت هستند تا جان خود را تقدیم تو كنند.«ای مولای شب های حضور تمام این تنهایی فدای تو»
پریسا شاملو _روزنامه کیهان
تنظیم:نعیمه درویشی
مطالب مرتبط
