تبیان، دستیار زندگی
در مقالۀ پیشین، دیدگاه قرآن کریم دربارۀ پیامبران و انبیاء الهی را ذکر کرده و به برخی از ویژگی های انبیا از دیدگاه قرآن اشاره کردیم. در این مقاله تلاش می کنیم دلایل اندیشمندان و متکلمین اسلامی در مورد ضرورت نبوت را ذکر کنیم. در شوع بحث به تقسیم بندی نبوت ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرورت وجود انبیا در عالم (4)

ضرورت وجود انبیا در عالم

ادله نبوت عامه

در مقالۀ پیشین، دیدگاه قرآن کریم دربارۀ پیامبران و انبیاء الهی را ذکر کرده و به برخی از ویژگی های انبیا از دیدگاه قرآن اشاره کردیم. در این مقاله تلاش می کنیم دلایل اندیشمندان و متکلمین اسلامی در مورد ضرورت نبوت را ذکر کنیم. در شوع بحث به تقسیم بندی نبوت به نبوت عامه و نبوت خاصه می پردازیم و سپس در هر بخش به دلایل آن اشاره ای خواهیم داشت.

نبوت عامه و خاصه

در بحث نبوت گاهی به اثبات این مطلب پرداخته می شود که آیا بطور کلی بعثت انبیاء دلیل و یا ضرورتی دارد یا خیر؛ این مسئله تحت عنوان «نبوت عامه» مورد بحث قرار می گیرد. در بحث از نبوت عامه به بررسی ادله و اصولی می پردازیم که بنابر آنها وجود انبیاء (بطور کلی و نه یک یا چند نبی خاص) در جهان ضروری است. بعد از پذیرش دلایل «نبوت عامه» به مسئلۀ نبوت خاصه پرداخته می شود. در این مبحث دلایل پیامبری یک شخص خاص مورد بررسی قرار می گیرد. از آنجا که عده ای در این عالم ادعای پیامبری از سوی خداوند متعال را داشته اند، لذا نمی توان به «نبوت عامه» اکتفا نمود و باید مدعیات هر یک از پیامبران را مورد بررسی موشکافانه قرار دهیم تا بدانیم کدامیک در ادعای خود راستگو و صادق بوده اند.

البته بحث نبوت عامه مقدمه ای است بر بحث نبوت خاصه؛ به عبارت دیگر تا زمانی که ما دلایل نبوت عامه را نپذیریم دیگر نوبت به بحث از نبوت خاصه نخواهد رسید ولی می توان تصور کرد شخصی دلایل نبوت عامه را قبول داشته باشد ولی ادعای شخصی خاص بر نبوت را رد کند. بنابراین، از آنجا که بحث نبوت عامه مقدمه ای بر بحث «نبوت خاصه است» ما نیز در این مقالات ابتدا به بحث نبوت عامه و دلایل آن پرداخته و سپس به مسئله نبوت خاصه می پردازیم. لازم به ذکر است، طبق عادت مالوف، در مسئله نبوت خاصه ما تنها به دلایل نبوت پیامب اسلام(ص) خواهیم پرداخت.

در مورد ضرورت وجود انبیا در جهان به نکات بسیاری اشاره شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم؛

دلیل نخست: این دلیل مسیر روشن و منطقی دارد و از چند مقدمه تشکیل می شود؛

مقدمه (1) واجب الوجود و تام الافاضه است، یعنی هر کسی که استعدادی در وجودش باشد خداوند آن شرایط شکوفایی آن استعداد را به او افاضه می کند تا آنچه بالقوه دارد به بالفعل تبدیل شود. فلاسفه معتقدند، اگر در عالم طبیعت موجود الف به ب محتاج باشد و الف قابلیت پذیرش ب را داشته باشد، لازم است که  ب برای الف موجود شود. درواقع، اگر در عالم طبیعت دو شرط احتیاج و قابلیت محقق شود، تحقق فاعلیت حتمی و ضروری است.

مقدمه (2) انسان ها تنها با  تصمیم های آزاد و مختارانه است که می توانند استعدادهای خود را به شکوفایی برسانند. انسان ها در مورد اموری که در کنترل آنها قرار ندارد نه مسئول هستند و نه نسبت به آنها تشویق و یا سرزنش می شوند.

مقدمه (3) انتخاب مبتنی بر شناخت است؛ یعنی تا مسیرهای روبروی خود را نشناسیم نمی توانیم دست به انتخاب بزنیم.

از آنجا که بشریت برای رسیدن به خیر و سعادت به نبوت نیازمند است و به دلیل اینکه وقوع نبوت در جهان ممکن است و قابلیت تحقق آن وجود دارد، پس لازم است که نبوت در عالم محقق شود. از ناحیۀ خداوند متعال منع فیض امکان ندارد

نتیجه:

بنابراین، اگر خداوند به دلیل تام الافاضه بودن می خواهد انسان ها آزادانه مسیر کمال یا نقص را انتخاب کنند، لازم است شناخت و معرفت به این دو مسیر را در اختیار انسان قرار دهد. و به نظر متکلمین خداوند این کار را از طریق انزال انبیا و پیامبران انجام داده است. همانطور که در بخش «اهداف انبیاء» اشاره کردیم، پیامبران با هدایت تشریعی نزد انسان ها آمده اند تا معارف الهی را به آنها عرضه کنند و این اختیار را به انسان ها واگذارند که مسیر خود را برگزینند. از آنجا که بشریت برای رسیدن به خیر و سعادت به نبوت نیازمند است و به دلیل اینکه وقوع نبوت در جهان ممکن است و قابلیت تحقق آن وجود دارد، پس لازم است که نبوت در عالم محقق شود. از ناحیۀ خداوند متعال منع فیض امکان ندارد. همانطور که گفتیم به دلیل اینکه خداوند فیاض علی الاطلاق است، در صورتی که قابلیت و نیاز وجود داشته باشد، از فاعلیت چشم نمی پوشد. بشر برای رسیدن به هدایتی الهی به تحقق وحی در عالم محتاج است. فرستادن وحی برای انسان ها مقتضای «عنایت» الهی است(ملاصدرا، مفاتیح الغیب: 479).

سوال:
ضرورت وجود انبیا در عالم

در متون دینی از عقل به عنوان «رسول باطنی» نام برده شده است. بسیاری از اصولیون و متکلمین اسلامی نیز به حسن و قبح عقلی قائلند؛ یعنی عقل به تنهایی نیز می تواند به خوبی و بدی اعمال حکم کند. به عبارت دیگر، عقل انسان قادر است راه حق و حقیقت را به خودی خود تشخیص دهد و اگر این مطلب صادق باشد، دیگر ضرورت وجود انبیا منتفی می شود. در دلیل بالا، گفته شد که ضرورت وجود انبیا، اتمام حجت با انسان ها از طریق ارائۀ شناخت لازم به آنهاست و اگر این شناخت از راهی غیر از وجود انبیاء حاصل شود دیگر وجود انبیاء چه ضرورتی دارد؟

پاسخ:

برای پاسخ به این سوال لازم است به یک تقسیم بندی معروف در فلسفه اشاره کنیم؛ فلاسفه با توجه به متعلٌق عقل، عقل را به عقل عملی و نظری تقسیم نموده اند. فلاسفه معتقدند متعلَّق عقل انسان گاهی امور عملی است، یعنی اموری که دانستن آن برای عمل کردن لازم است؛ مانند حسن عدل و قبح ظلم و ... دراین صورت انسان با عقل خود درک می کند که کدامیک از این امور شایسته عمل کردن‌ هستند یا خیر. اما گاهی مسئله ای که متعلَّق عقل انسان قرار می گیرد از امور عملی نیست مانند علم به خدا و صفات ذاتی او، علم به معاد و قیامت، علم به نبوت و .... اینگونه امور از معارف نظری انسان محسوب می شوند و به عقلی که این امور را درک می کند عقل نظری گویند. بنابراین؛

‌أ. قوه‌ای كه به واسطه آن نفس، اشیاء را درک می کند عقل نظری نام دارد.

‌ب. قوه ای که مصدر و خواستگاه افعال و رفتار انسان می‌شود عقل عملی نام دارد.

با توجه به این تقسیم بندی، می توان به سوال بالا چنین پاسخ داد که آن عقلی که به نظر حکما به تنهایی می تواند به خوبی و بدی اعمال رهنمون شود عقل عملی است و عقل نظری به تنهایی نمی تواند چرده از حقیقت خداوند متعال، معاد، نبوت و ... بردارد. در این گونه امور لازم است راهنمایی از سوی خداوند متعال به کمک عقل انسانی آمده و معارف الهی را برای آنها بازگو کند.

علامه طباطبایی در این مورد می گویند؛ آن عقلی که انسان را به حق دعوت می کند عقل عملی است، که به حسن و قبح حکم می کند، و برای ما مشخص می کند چه عملی حسن و نیکو، و چه عملی قبیح و زشت است، نه عقل نظری که وظیفه اش تشخیص حقیقت هر چیز است. عقل عملی مقدمات حکم خود را از احساسات باطنی می گیرد، که در هر انسانی در آغاز وجودش بالفعل موجود است و احتیاج به اینکه فعلیت پیدا کند ندارد، ولی در مورد عقل نظری چنین نیست.  همچنانکه ما وضع انسانها را به چشم خود می بینیم که هر قوم و یا فردی که تربیت صالح ندیده باشد، به زودی به سوی توحش و بربریت متمایل می شود، با اینکه همه انسانهای وحشی، هم عقل دارند، و هم فطرتشان علیه آنان حکم می کند، ولی می بینیم که هیچ کاری صورت نمی دهند، پس ناگزیر باید بپذیریم که ما ابناء بشر هرگز از نبوت بی نیاز نیستیم، چون نبی کسی است که از ناحیه خدا مؤید شده، و عقل خود ما نیز نبوتش را تایید کرده باشد. (ترجمه المیزان، ج 2، طباطبایی،سید محمد حسین)

نوشته علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

مفاتیح الغیب، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، محمد خواجوی (مترجم)، علی عابدی شاهرودی (مقدمه) انتشارات مولی

ترجمه تفسیر المیزان، سید محمدحسین طباطبایی، سید محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات دارالعلم، 1382

برای مطالعه بیشتر:

محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن (4 و 5): راه و راهنماشناسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1386

ناصر مکارم شیرازی، اعتقاد ما: شرح فشرده¬ای از عقاید شیعه امامیه، انتشارات نسل جوان، 1387

جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه: شرحی گویا و مستدل از عقاید شیعه اثنی عشری در یکصد و پنجاه اصل، انتشارات امام صادق (ع)، 1385

مرتضی، مطهری، نبوت، انتشارات صدرا، 1388

مرتضی، مطهری، ختم نبوت، انتشارات صدرا، 1388

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.