تبیان، دستیار زندگی
حرکت و قیام حضرت، صحیفه کاملی است که در آن، درس‏هایی در ابعاد گوناگون معرفتی، معنوی، فضیلتِ انسانی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، به ابناء بشر داده شده است. حضرت در وصیّت‏نامه‌ای که در مدینه به برادرشان محمّد بن‌حنفیّه دادند، نوشتند که قیام من برای اصلاح
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رد شبهه قدرت طلبی امام حسین علیه السلام از قیام

امام حسین(ع)

حرکت و قیام حضرت، صحیفه کاملی است که در آن، درس‏هایی در ابعاد گوناگون معرفتی، معنوی، فضیلتِ انسانی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، به ابناء بشر داده شده است. حضرت در وصیّت‏نامه‌ای که در مدینه به برادرشان محمّد بن‌حنفیّه دادند، نوشتند که قیام من برای اصلاح امّت است . در مورد واقعه عظیم عاشورا هر چه سخن رود کم است مگر میتوان آن همه عظمت را به قلم آورد؟ مگر عقل میتواند تمام ابعادش را در خود جا دهد؟ لحظه به لحظه اش درس بود درس انسانیت و آزادگی درس عشق !!!

و عجبا گروهی کوته فکر که هرگز قادر نبوده اند به عمق ماجرا برسند و بفهمند حسین علیه السلام کیست و چه کرد ؟بر پایه کور دلی کوفی صفتانه غرض میورزند که "حسین طالب قدرت بود" و برای حکومت چنین کرد !!!

جناب آیت الله آقا مجتبی تهرانی  که انشاء الله خداوند ایشان را حفظ فرمایند هر ساله در  دهه عاشورا سخنرانی هایی ایراد می فرمایند و به بیان و روشن سازی ابعاد مختلف آن واقعه عظیم می پردازند که ما هم  سخنان مبین ایشان را تقدیم حضور شما عزیزان می کنیم باشد که به گوشه ای از عظمت آن حماسه عظیم عشق مدبّرانه  برسیم .

نامه یزید برای بیعت گرفتن از امام

وقتی قیام امام حسین(علیه‏السلام) را با یک دید سطحی و ظاهری نگاه می‏کنیم، می‌بینیم که حضرت انسانی بود که بر ضدّ یک حکومت قیام کرد و قصد براندازی آن را داشت. بعد از مرگ معاویه، یزید به «ولید بن‌عتبه» استاندار مدینه نامه نوشت که سه نفر را دستگیر کن و از آنها بیعت بگیر؛ «امام حسین» و «عبدالله‌بن‌عمر» و نفر بعدی هم «عبدالله‌بن‌زبیر». به او گفت از این سه نفر فوراً بیعت بگیر! نامه سرِ شب به دست ولید رسید. او هم بلافاصله به دنبال «مروان‌بن‌حکم» استاندار قبلی مدینه که از طرف معاویه استاندار بود فرستاد تا با او مشورت کند. مروان هم به او گفت: معطّل نکن؛ تا قبل از آنکه خبر مرگ معاویه منتشر شود، از اینها بیعت بگیر؛ اوّل از حسین بیعت بگیر، که او برای حکومت یزید خطر دارد. ولید هم شبانه به دنبال امام حسین فرستاد. خلاصه ولید مسأله بیعت گرفتن برای یزید را به امام گفت.

پاسخ امام به درخواست بیعت

امام در همان اوّلین جلسه‏ای که با ولید بن‌عتبه، برخورد داشت سخنانی را ایراد فرمود که از این سخنان، همین معنایی که من عرض کردم به دست می‏آید که حضرت قصد براندازی یک نظام را داشت و بعد هم می‏خواست یک نظام دیگر را جای‏گزین آن کند. حضرت به ولید فرمود: «أَیُّهَا الْأَمِیرُ إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ » در فراز دوم فرمود: « وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَیُّنَا أَحَقُّ بِالْبَیْعَةِ وَ الْخِلَافَة».2

مقابله دو جریان «خدا محور» و «شیطان محور» :

این‌که حضرت اوّل ‏فضائل خاندان خودش را بیان می‏کند که «أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ...» گویای چیست؟ چرا بعد می‏رود سراغ یزید و می‌گوید که او شارب خمر است، آدم‏کش و فاسق علنی است؟ هدف حضرت از برقراری مقابله بین این دو چیست؟ حضرت در این بیانات دو جنبه مختلف را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد؛ یک جنبه «الهیّت» است و دوم جنبه «شیطانیّت». حضرت، بحث «خدایی بودن» و «تابع هوای نفس بودن» را مطرح می‌کنند تا از مقابله این دو نتیجه‌گیری کنند. لذا بعداً بحث صلاحیّت و عدم صلاحیّت را مطرح می‏کند که کسی همچون من، با کسی همچون یزید بیعت نمی‌کند. حضرت نمی‏گوید من با او بیعت نمی‌کنم؛ بلکه می‌فرماید مثلِ من با مثلِ او بیعت نمی‌کند. بحث صلاحیّت و عدم صلاحیّت نوعی را مطرح می‌کنند.

«براندازی» نه «جانشینی»

یک وقت کسی می‏گوید من می‏خواهم این فاسق را سرنگون کنم و خودم جای او بنشینم؛ امّا امام حسین اصلاً این حرف را نزد. بلکه فرمود مثلِ من با مثلِ او نمی‌تواند بیعت کند. پس بحث اوّل این است که کسی مثلِ یزید اصلاً صلاحیّت این جایگاه را ندارد. کاری به اینکه چه کسی باید خلیفه شود نداریم؛ چه کسی صلاحیّت دارد بحث دیگری است. الآن آنچه مطرح است این است که یزید و هر که مثل او باشد صلاحیّت تصدّی این جایگاه را ندارد. حضرت در آن جلسه اصلاً این را مطرح نمی‏کند که چه کسی صلاحیّت دارد. تمام حرف، درباره ردّ یزید است.

غرور به معنای «فریبی» است که از بی‏خبری و جهل نشأت می‏گیرد. اگر فریب، از بی‏خبری نشأت بگیرد، اسمش «غرور» است. حکومت‌های شیطانی با استفاده از جهل و بی‏خبری مردم، آنها را فریب داده  و حکومت خود را ادامه می‌دهند. گاهی با تهدید، گاهی با تطمیع و گاهی هم با تحمیق.

«مثلِ یزید» سزاوار حکومت اسلامی نیست!

انقلاب‏ها و قیام‏های بشری، حرفشان این است که ما باید در براندازی‏ها، حکومت فعلی را کنار بگذاریم و خودمان به‏جای او بنشینم. اما این تعبیر در هیچ جای سخنان حضرت نیست. حضرت اوّل می‏گوید: ما، خاندان الهی هستیم و وابسته به خداییم، امّا اینها وابسته به شیطانند. مطلب بسیار روشن و ساده است. بعد می‏فرماید حالا برای زمام‏داری حکومت جامعه مسلمین کدام سزاوارتر هستند؟ کدام خاندان باید زمام حکومت را در دست بگیرند؟ یعنی بحث صلاحیّت را مطرح می‌کنند که اینها با این وضع خراب، نباید در رأس امور باشند. حضرت معیارها را مطرح می‌کند؛ دو نظام و دو رژیم را مطرح می‏کند؛ یک رژیم الهی و یک رژیم شیطانی. جامعه مسلمین، رژیم الهی می‏خواهد یا رژیم شیطانی؟ مسلّماً رژیمی الهی و اسلامی می‏خواهد. لذا حضرت مسأله صلاحیّت را مطرح می‏کند و می‏گوید: «مِثلِی» مثلِ ما، یعنی انسان‏های الهی دستشان را به عنوان تأیید، به دستِ انسان‏های شیطانی نمی‏دهند.

با یزید، کار اسلام تمام است!

چگونگی شكل گیری شخصیت یزید

فردای همان شب حضرت در کوچه به همین مروان بن‏حکم برخورد می‏کند. او شروع می‏کند امام حسین را نصیحت کردن که من صلاح شما را در این می‏بینم که با یزید بیعت کنی! حضرت در آنجا مُستَند حرف خود را به او می‏گوید که چرا درخواست بیعت را نپذیرفت.3 حضرت در جوابش می‏گوید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ»؛ یعنی فاتحه اسلام را باید خواند. «إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ»4 به‌خاطر اینکه امّت به کسی مثل یزید مبتلا شدند و  او سردمدار آنها شده است.

اینجای سخن مهم است که فرمود: «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ»؛ خودم شنیدم که پیغمبر ‏فرمود: «الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِی سُفْیَانَ فإذا رَأیتُم مُعَاوِیَةَ عَلَی مِنبری فَابقَرُوا بَطنَهُ»؛خلافت بر خاندان ابی‌سفیان حرام است و اگر دیدید که معاویه بر منبر من نشسته ـ‌کنایه از اینکه او زمام حکومت مسلمین را در دست گرفته‌ است‌ شکمش را بدرید! «وَ قَد رَأوهُ أهلُ المَدِینَةِ عَلَی المِنبَرِ فَلَم ‏یَبقَرُوهُ»؛ اما اهل مدینه این صحنه را دیدند و شکمش را پاره نکردند. «فَابتَلاهُمُ الله بِیَزِیدٍ الفَاسِقِ». خداوند هم آنها را به یزید مبتلا کرد. خودم این سخنان را از پیغمبر شنیدم، حالا چگونه بیایم و بیعت کنم؟! حضرت صریح می‏گوید که خودم از جدّم شنیدم!5

مقابله با یزید به حکم عقل و نقل

یک وقت بحث عقلی می‏کنیم، یک وقت بحث نقلی می‏کنیم. هم عقل اقتضا می‏کند که در هر حکومتی، زمام‌دار باید از قُماش آن حکومت باشد، و هم نقل چنین حکم می‌کند. اگر حکومت الهی است، باید زمام‌دار آن نیز الهی باشد؛ اگر حکومت شیطانی است، حاکم هم باید شیطانی باشد وگرنه کاری از پیش نمی‌رود.

ما گام به گام می‏خواهیم پیش برویم. عقل همین را می‏گوید که باید حاکم با حکومت متناسب باشد. نقل هم راجع به این خاندان همین را می‌گوید. حضرت از پیغمبر نقل می‏کند که او این حرف‏ها را گفته است. حالا وظیفه امام چیست؟ «براندازی». امّا اینکه می‏خواهم خودم جای او بنشینم، هیچ‏جا چنین حرفی را ما از حضرت نمی‏شنویم. بلکه بحث حضرت این است که او صلاحیّت ندارد و من صلاحیّت دارم. همه اینها کاملاً حساب‏شده است.

اهرم‌ حکومت‌ها برای تشکیل و بقا

حالا در اینجا این بحث مطرح است که هر نوع حکومتی چه برای به پاداشتن‏ و چه برای نگاه‏ داشتنش، چه به لحاظ حدوث و چه از نظر بقاء، اهرم‏هایی دارد که متناسب با ماهیّت حکومت است و با به‌کارگیری آن اهرم‏ها حکومتی را براندازی می‌کند و خودش بر سر کار می‌آید. همچنین با استفاده از این اهرم‌ها که با نوع حکومت و اهداف آن رابطه تنگاتنگ دارد، برای بقای خویش تلاش می‌کند. البته حکومت‌های شیطانی که حرکت و اهدافشان مطابق جهات نفسانی است، اهرم خاص خودشان را دارند و حکومت الهی هم اهرم خاص خودش را دارد. هیچ وقت نمی‏شود، که ما بتوانیم یک حکومت الهی بر پا داریم، ولی از اهرم‏های شیطانی بهره‏گیری کنیم؛ این نمی‏شود. حکومت‌ها هرکدام ابزار خاص خودشان را دارند.

انقلاب‏ها و قیام‏های بشری، حرفشان این است که ما باید در براندازی‏ها، حکومت فعلی را کنار بگذاریم و خودمان به‏جای او بنشینم. اما این تعبیر در هیچ جای سخنان حضرت نیست. حضرت اوّل می‏گوید: ما، خاندان الهی هستیم و وابسته به خداییم، امّا اینها وابسته به شیطانند،حالا برای زمام‏داری حکومت جامعه مسلمین کدام سزاوارتر هستند؟

اهرم حکومت شیطانی: «تطمیع»، «تهدید» و «تحمیق»

اهرم حکومت‏های غیر الهی‏، مربوط به هوای نفس شیطانی است. اینها به‌طور معمول و غالب، سه اهرم و وسیله دارند که آنها را به کار می‏گیرند. البته این سه، یک وجه مشترک هم دارند عبارتند از: «تطمیع»، «تهدید» و «تحمیق». حکومت‌های شیطانی و غیر الهی برای براندازی، بر سر کار آمدن و بقای حکومت خود از این سه اهرم استفاده می‏کنند تا به وسیله آنها بتوانند از مردم سواری بگیرند؛ یعنی مردم را در اختیار بگیرند و بتوانند حکومت کنند.

شیوه حکومت‏های شیطانی؛ فریب مردم به هر قیمت

آقا مجتبی تهرانی

این سه مورد در یک چیز مشترک هستند و وجه اشتراک آنها این است که همه اینها باعث «غرور» مردم می‌شود.غرور به معنای «فریبی» است که از بی‏خبری و جهل نشأت می‏گیرد. اگر فریب، از بی‏خبری نشأت بگیرد، چه بی‌خبری خودش، چه بی‌خبری دیگران، اسمش «غرور» است. هر سه اهرم حکومت‌های شیطانی باعث غرور می‌شود؛ یعنی این حکومت‌ها با استفاده از جهل و بی‏خبری مردم، آنها را فریب داده  و حکومت خود را ادامه می‌دهند. گاهی با تهدید، گاهی با تطمیع و گاهی هم با تحمیق.

مشخّصه حکومت و شخص الهی، مغرور نبودن است.

امام حسین (علیه‏السلام) نه خود مغرور بود، و نه دیگران را مغرور کرد. این مشخّصه حکومت الهی است که هیچ‌گاه برای پیش‌برد اهدافش، از این ابزار استفاده نمی‌کند. در حکومت الهی هیچ خبری از این حرف‌ها نیست. در حکومت الهی اصلاً بحث فریب‏کاری و بهره‏گیری از بی‏خبری مردم و بی ‏خبرگذاشتن آنها نیست.

طمع با مال و مقام، تهدید به گرفتن جان

این اهرم‏ها، مخصوص ابناء دنیا است؛ ابزار کسانی است که حکومتشان بر محور هواهای نفسانیّه، یعنی حکومت شیطانی است. حکومت شیطانی، این اهرم را به کار می‏گیرد تا بر سر قدرت باقی بماند. در بُعد طمع، سرآمد چیزهایی که انسان دوست دارد «مال» و «جاه» است. با پول و ریاست، مردم را فریب می‏دهند. غرور از این‌جا شروع می‏شود. در بُعد تهدید، مردم از جانشان می‏ترسند، لذا آنها هم همین را هدف می‌گیرند و هراس از مرگ را در دل مردم می‌اندازند. در بُعد تحمیق، هم از جهل مردم استفاده کرده و آنها را در اختیار می‌گیرند.

تحمیق و فریب مردم توسط ابن ‌زیاد

شما اوّلین جلسه امام حسین با ولید را دیدید؛ حالا اوّلین برخورد حکومت شیطانی یزید با سفیر امام حسین را هم ببینید و با هم مقایسه کنید! با دقّت دو جریان را بررسی کنید! این حکومت یزیدی را ببینید که از چه اهرم‏هایی استفاده می‌کند. ابن‌زیاد وقتی که وارد کوفه می‏شود، با چه قیافه و شکلی می‏آید؟ چگونه مردم را فریب می‏دهد؟! در همان گام اوّل، ابزارش فریب است. اوّلین منبری که در مسجد کوفه می‏رود، هم به مردم وعده می‏دهد که من برای شما چه کارهایی انجام خوام داد و هم از آن طرف تهدید کرد که اگر کسی با حسین همراهی کند چنین و چنان می‏کنم.

هم درِ خزینه را باز می‏کند و مال بیت‏المال را وسط می‌ریزد، هم از این طرف به دروغ می‏گوید لشگر چندین هزار نفره دارد از شام می‏آید. هم تطمیع کرد و هم تهدید. به عمر سعد هم وعده حکومت ری را داد که این تطمیع مالی و مقامی است و از آن طرف هم همه را تهدید کرد که از سپاه شام و برخورد سخت حکومت بترسید!

شایعه ارتداد مُسلم!

امام حسین(علیه السلام)

از طرفی دیگر، به سراغ یک سنخ باورهای جامعه اسلامی و توده مردم می‌رود و از جهل آنها برای فریب استفاده می‌کند. من اسم این کار را می‏گذارم «تحمیق» که همان فریب بر محور بی‏خبری است. در بعضی جاها نقل شده که مُسلم را متهم می‏کنند که او مرتد شده است. چرا؟ چون با امیرالمؤمنین مخالفت کرده است. شعار ارتداد بر اساس باورهای دینی مردم باعث شد تا بتواند دور مُسلم را خالی کند و حکومت شیطانی و یزیدی‌اش باقی بماند. باور دینی مردم این بود که کسی نباید بر خلاف حکومت اسلامی قیام کند. او در اینجا از تحمیق استفاده می‏کند.

ابن‌زیاد برای بقای حکومت خود از هر سه عامل استفاده کرد. بدانید حکومت‏های شیطانی هستند که به تطمیع، تهدید و تحمیق متوسل می‏شوند و از این سه اهرم و سه وسیله استفاده می‌کنند که بر جامعه سلطه پیدا کنند. کار آنها این است. اما در حکومت الهی از این حرف‏ها خبری نیست .

اگر کسی غرض را کنار بگذارد و چشم دلش را باز کند آیا باز هم میگوید حسین در پی قدرت طلبی قیام کرد ؟ او نیت بزرگی در سر داشت آن هم زنده کردن اسلام بود و نجات دین خدا از دست شیطان صفتی چون یزید هدفش بزرگ بود هدف بزرگ وسیله بزرگ هم میطلبد فریب و نیرنگ و زر و زور  وسیله های پست نیت های پست است به درد بکار عشق نمی آید امام حسین علیه السلام از  والاترین چیز ها در راستای رسیدن به هدف مقدسش مایه گذاشت از  عزیزانش از همچو عباسی و زینبی و از هر آن چه که گذشتن از ان ها کار هر بشری نیست این گذشت فقط از خون خدا سر میزند و بس...

خلافت بر خاندان ابی‌سفیان حرام است و اگر دیدید که معاویه بر منبر من نشسته ـ‌کنایه از اینکه او زمام حکومت مسلمین را در دست گرفته‌ است‌ شکمش را بدرید! اما اهل مدینه این صحنه را دیدند و شکمش را پاره نکردند. خداوند هم آنها را به یزید مبتلا کرد.

ذکر مصیبت جناب مُسلم بن‏عقیل

حكایة (العلق) مع طبیب غیر مسلم

محمد بن‏اشعث وقتی دید که نمی‏تواند مُسلم را دستگیر کند، چاره‏ای ندید جز اینکه به او امان دهد. به مُسلم رو کرد و گفت: «إنَّکَ لاتَکذِبُ وَ لاتَغُرَّ».7 تو نه اهل دروغی و نه اهل غروری! همان لغت را وسط می‏کشد. ببین دشمن چگونه دارد خطاب می‏کند! «إنَّکَ لاتَکذِبُ وَ لاتَغُرَّ». این عین جمله‌ای است که به مُسلم گفت. گفت تو نه اهل دروغی و نه اهل غروری! ولی من به تو امان می‏دهم؛ از طرف امیر هم امان می‏دهم؛ از طرف خدا و رسول خدا هم امان می‌دهم. امان دادن هم در عرب رسم بود و به هیچ نحو به کسی که امان داده شده بود خیانت نمی‌شد. امّا فریب‌کاری را ببینید! امان داد، ولی بعد با مُسلم چه کار کردند؟! وقتی مُسلم را دستگیر کردند، مُسلم در بین راه شروع کرد به گریه کردن. یکی از اینها رو کرد به مُسلم و  گفت کسی که برای یک چنین امر عظیمی قیام می‏کند که نباید این‌گونه زبونی به خرج دهد و گریه کند! مُسلم گفت: «لَا أبکِی لِنَفسِی»؛ من برای خودم گریه نمی‏کنم. «وَ لَکِن أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ»؛ گریه‏ام برای آن زن و بچه‏ای است که دارند به سوی من می‏آیند. «أبکِی لِلحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ». من برای حسین و خانواده‌اش دارم گریه می‏کنم.

عجب امان نامه‏ای به مُسلم دادند! ببینید دو گروه مقابل یکدیگر هستند و اصلاً شیوه‏شان با هم فرق می‌کند؛ یکی شیطانی است و یکی رحمانی است. مُسلم وصیّت کرد و عبیدالله گفت او را به بالای بام دارالعماره ببرید و بالای قصر او را بکشید. از قاتل مُسلم پرسیدند وقتی مُسلم را بالا می‌بردی، چه می‏گفت؟ گفت تسبیح خدا می‏کرد، استغفار می‏کرد و صلوات می‏فرستاد. من در مقتلی دیدم که وقتی مُسلم به پشت بام رسید، رو کرد به سمت مکه و گفت: «السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسُولِ الله یَا حُسَینِ». یا اباعبدالله! حال مُسلم بن‏عقیل را داری می‏بینی؟! شروع کرد با مولایش صحبت کردن.

مولا هم مُسلم را فراموش نکرد. او هم در همان لحظات آخر، یادی از مُسلم کرد. امّا می‏دانید فرق این دو در چه بود؟ مُسلم گفت: یا اباعبدالله! حال مُسلم بن‏عقیل را می‏بینی؟! ولی امام حسین وقتی مُسلم را یاد کرد، چیز دیگری گفت. فرمود ای مُسلم! بیا حال زن و بچه من را ببین... «فَنادَی یَا مُسلم بنِ‌عَقیلِ وَ یَا هَانِیء ‌بنَ‌عُروَةِ یَا زُهَیرُ یَا بُرَیرُ قُومُوا عَن نَومَتِکُم أیَّهَا الکِرَامُ فَادفَعُوا عَن حَرَمِ الرَّسُولِ»...

منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله آقا مجتبی تهرانی

فرآوری : محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

[1]. سوره مبارکه اعراف، آیه 57

[2]. بحارالأنوار، ج 44، ص 324.  این جریان را هم خوارزمی نقل می‏کند و هم در بحار آمده است. خیلی جاها هست. این جملات تنها در یک‌جا نیامده است. من حالا فهرست‏وار، عبارتی را که محور بحثم هست می‌گویم.

[3]. من بحثم یک مقداری طلبگی است ولی بدانید انسان هر چه سطح فهم و درکش نسبت به قیام حسین (علیه السلام) بیشتر باشد، دلبستگی و پیروی‏اش بیشتر می‏شود.

[4]. بحارالأنوار، ج 44، ص 326

[5]. این مطلب در لهوف، مقتل خوارزمی، بحار و شاید پنج شش جای دیگر آمده است.

[7]. بحارالانوار، ج 44، ص 357

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.