تبیان، دستیار زندگی
خدا را شاهد و گواه می گیرم که با مشاهده بعضی از طلاب که به درس و بحث اهمیت نمی دهند از شدت غصه تب می کنم ».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درخشان تر از اخلاق و معنویت
آیت الله گلپایگانی

خدا را شاهد و گواه می گیرم که با مشاهده بعضی از طلاب که به درس و بحث اهمیت نمی دهند از شدت غصه تب می کنم ».

تواضع و افتادگی هنر بزرگان است وگرنه چه بسا شأن و منزلت ها که همچون فواره ای زیبا با نخوت به آسمان رفته و هنوز چندی نگذشته ،فرو می ریزد.آیت الله اشتهاردی در درس اخلاقش تعریف می گرد:

روزی آیت الله گلپایگانی که در مدرسه فیضیه درس می گفت بعد از درس با عجله آماده رفتن شد، عذر خواهی کرده و فرمودند:

« می خواهم به اول درس آیت الله بروجردی برسم و اول درس از دستم نرود ».

تواضعی این چنین در برابر بزرگان است که انسان را به اوج عزت می رساند.آن چنان که سید محمد رضا رسید.

بزرگان همه می دانند که نبوغ علمی اگر با متانت ،بزرگ منشی و اخلاق همراه نباشد چه آسیب ها و لغزش هایی پدید خواهد آورد.

ایشان در درس اساتید خصوصاً شیخ عبدالکریم اشکالاتی مطرح می کردند. و استاد نیز به ایرادات ایشان توجه داشت.چرا که گاهی صحت ایرادات ، موجب تغییر مبنای استاد و تصحیح محتوای درس و گاه موجب فهم دقیق مطالب می شد. آیت الله گلپایگانی همچون سروی در عظمت بی نظیر و چون آفتاب گردان رو به سوی ادب و معرفت داشت

وقتی از او سوال شد؛ آیا در درس آیت حائری اشکال می کردید؟ فرمود ند:

« آری من و آقا حاج سید محمد تقی خوانساری و آقای حاج میر سید علی یثربی و آقای اراکی در درس ایشان اشکال می کردیم. من در حوزه درسی استادمان آقای حاج شیخ عبدالکریم حرف می زدم و اشکال می کردم ولی مطلب را اول با خودم بازگو می کردم اگر خودم می توانستم جوابی برای مطلب پیدا کنم و رفع اشکال نمایم، نمی گفتم. بلی اگر جوابی برای آن نمی یافتم آنگاه مطرح می کردم. » آری آفتاب گردان ها هیچ گاه از خورشید رو نمی گردانند و چه آفتابی درخشان تر از اخلاق و معنویت

ایشان اهمیت علم و دانش را آنقدر درک کرده بودند که حتی مصیبت های بزرگ چون غم از دست دادن فرزند نیز باعث تعطیلی درسشان نشد. یکی از شاگردان ایشان نقل نموده:

« در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری روزی آیت الله گلپایگانی از وقت مقرر مقداری دیرتر تشریف آوردند. در مورد تأخیر معذرت خواهی کرده و فرمودند؛ کودک پنج ساله ای داشتم که در حوض دچار خفگی شده بود و من مشغول تجهیز و کفن و دفن او بودم. روی این جهت کمی دیر شد! »

در سالی که پای ایشان  شکسته بود با این حال درس را تعطیل نکردند ودر منزل برگذار کرده و فرمودند:

« از درس رفتن محرومیم ولی الحمدالله از درس گفتن محروم نیستیم من با اینحال درس را تعطیل نکردم تا درسی باشد برای دیگران که به خاطر امر جزئی درس را تعطیل نکنند..»

ارزش علم و معرفت قابل درک نخواهد بود جز برای آنان به جهانی از دانش عالمند و چنین اسطوره هایی تاب تماشای جهل را نیز ندارند.ایشان می فرمودند:« خدا را شاهد و گواه می گیرم که با مشاهده بعضی از طلاب که به درس و بحث اهمیت نمی دهند از شدت غصه تب می کنم ».

چه می توان گفت در باره مردی که قلم ازشنیدن نام او بر سپیدی کاغذ می لغزد اما از گفتن بزرگی و عظمتش ناتوان است.


نوشته معصومه اسماعیلی گروه حوزه علمیه