تبیان، دستیار زندگی
نمایش «زندگی میان آتش» با كارگردانی اصغر خلیلی كه این روزها در سالن سایه مجموعه تئاترشهر اجرا می‌شود با ساختاری پازل گونه (جورچینی) نگاهی بدیع به ماجرای مبارزه فلسطینیان با رژیم صهیونیستی انداخته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فدا شدن ساختار به نفع مضمون

تئاتر

نگاهی به نمایش زندگی میان آتش نوشته و كار اصغر خلیلی

 نمایش «زندگی میان آتش» با كارگردانی اصغر خلیلی كه این روزها در سالن سایه مجموعه تئاترشهر اجرا می‌شود با ساختاری پازل گونه (جورچینی) نگاهی بدیع به ماجرای مبارزه فلسطینیان با رژیم صهیونیستی انداخته است.

داستان نمایشنامه خلیلی درباره زن معلمی است كه در خانه‌اش كلاسی برای كودكان استثنایی راه انداخته است. در میان دانش‌آموزان او تنها یك نفر یهودی است كه برادرش سیاستمداری اسرائیلی است. زن فلسطینی نیز برادری مبارز دارد كه كشمكش اصلی داستان بین او و سیاستمدار صهیونیست است. در پایان این تقابل ویرانگر، این زن فلسطینی و آن كودك هستند كه قربانی می‌شوند. این داستان سرراست با پرداختی ساده از شخصیت‌ها و عمق نبخشیدن به آنان نگرشی تیپ‌گونه و نمونه‌وار به آدم‌ها داده است.

جابه‌جایی‌ها و به‌هم‌ریزی‌های روایتی داستان، نمایش را به شكل غیرخطی به مخاطب عرضه می‌كند، اما نكته مهم درباره این شیوه آن است كه تمهیدات روایتی نویسنده، نه تنها اجرا را دچار ابهام نكرده، بلكه به آن وضوح و شفافیت خاصی بخشیده است. این در حالی است كه در اكثر آثار ایرانی كه این‌گونه شیوه‌های روایتی در آنها استفاده می‌شود، فهم درست داستان سخت است.

نمایش زندگی میان آتش با وجود ضعف در درام‌پردازی و عدم یكدستی اجرایی، توانسته ضعف‌های ساختاری را تحت‌الشعاع خود قرار داده و ساده‌گیری‌ها را تبدیل به تمهیدی مثبت كند.

در این نمایش مجموعه‌ای از عوامل ساختاری از جمله عدم شخصیت‌پردازی و شكل روایت باعث شده تا فارغ از هرگونه درگیری داستانی، ایده اصلی اثر دیده شود. اگرچه چنین نگرش ابزاری و ساده‌گیرانه به ساختار، باعث سستی كشش‌های داستانی می‌شود و بین فضای حسی نمایش و مخاطب فاصله می‌اندازد، اما در این اثر با توجه به تمهیدات نویسنده، به نقطه قوت تبدیل شده است.

نمایش زندگی میان آتش با وجود ضعف در درام‌پردازی و عدم یكدستی اجرایی، توانسته ضعف‌های ساختاری را تحت‌الشعاع خود قرار داده و ساده‌گیری‌ها را تبدیل به تمهیدی مثبت كند.

مختصرگرایی در دیالوگ‌ها و دكور از نكات بنیادین نمایش اصغر خلیلی است. او سعی كرده تا در متن یك موقعیت را با كمترین دیالوگ ممكن معرفی كند و بسط دهد. خلیلی برای نمادسازی در اثر خود از دكور در نهایت خلاصگی استفاده كرده است و علاوه بر نگرش كاركردگرایانه، آن را همچون نشانی از تشابهات انسانی آدم‌های نمایش جلوه داده است. 3 در شیشه‌ای كه كل فضا را تقسیم می‌كند در بستری از یك نقش اسلیمی ‌در كف صحنه قرار گرفته‌اند. هر یك از این درها به منزله مكان و جایگاه 3 شخصیت حساب می‌شود كه با وجود تضادهای خود بر بستری مشترك كه همان نقش اسلیمی‌ دینی است، قرار دارند.

آنچه در بازی‌های نمایش به چشم می‌آید، بیشتر همان رویكرد شمایل‌گرایانه و تیپ‌سازی‌هاست كه در متن هم وجود دارد. در واقع زمانی كه متن دارای شخصیت‌پردازی نیست و آدم‌های نمایش از فردیت تهی هستند، بازی‌ها هم با همان عدم نگاه فردی و جزیی همراه است. اتابك نادری، شیوا مكی‌نیان و میثم جهانگیری هر كدام مجری تیپی هستند كه در نمایش پیش‌بینی شده، اما در این میان جهانگیری با افراط در بازی یك تصویر كلیشه‌ای را ارائه داده است. در مقابل شیوا مكی‌نیان با اجرایی دقیق‌تر حداقل به لحاظ فیزیكی و پیوستگی در لحن جلوه پذیرفتنی‌تری دارد و اتابك نادری به لحاظ سلوك و سبك اجرای نقش توانسته به نمونه‌های واقعی نزدیك شود.

نمایش خلیلی نمونه‌ای از كارهایی دارای ایده است كه از راه‌های كلیشه‌ای به نتایج بدیع می‌رسد و با وجود ساختار ضعیف، جسارت مضمونی قابل ملاحظه‌ای دارد.

جام جم

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی