تبیان، دستیار زندگی
بسیاری از ما در برهه ای از زندگیمان به جایی میرسیم که به خود این اجازه را میدهیم که دست به هر عمل خلاف شرعی بزنیم و اصلا به نتایج و آثارش نیندیشیم و برای عملمان هزار و یک توجیه میتراشیم که مثلا من در فلان شرایط بودم که اینطور شد یا مثلا از بس دنیا به من
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رابطه توبه و اثر وضعی گناهان

توبه

بسیاری از ما در برهه ای از زندگیمان به جایی میرسیم که به خود این اجازه را میدهیم که دست به هر عمل خلاف شرعی بزنیم و اصلا به نتایج و آثارش نیندیشیم و برای عملمان هزار و یک توجیه میتراشیم که مثلا من در فلان شرایط بودم که اینطور شد یا مثلا  از بس دنیا به من سخت گرفت و ....

اما این ها هیچ کدام دلیل نمیشود که به بیراهه بزنیم  چون دنیا حساب و کتاب دارد و هر عملی عکس العملی حتمی به دنبال دارد بهتر است بدانید که شرایط و سختی های خانواده و هیچ چیز دیگری نمیتواند به ما جواز بیرون رفتن از حدود الهی را بدهد . بسیاری از ما دلمان به رحمانیت خداوند متعال خوش است به امید توبه ای که شاید انجام بدهیم و در نتیجه اش همه چیز درست به خود اجازه هر فسق و فجوری را میدهیم  خوب است وقتی مست از اندیشیدن به رحم و محبت خداوند هستیم اندکی هم از خشم و مکرش بترسیم  و گستاخانه به هر عملی دست نزنیم  و غافل نمانیم از مکافات عمل .

گفتیم نتیجه هر عملی حتمی است ممکن است این پرسش در ذهن شما ایجاد شود که آیا  با اینکه توبه می کنیم باز هم  مکافات عمل سراغ مان می آید؟

در

این زمینه گفتنی است: مجازات بر سه گونه است:

1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)

2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)

3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)

نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است.

فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم به وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد. نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است.

این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد.

منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از آن جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد.

دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست. کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد.

رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرما است. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است

حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)

مولانا در مورد عمل و عکس العمل می گوید:

این جهان کوه است و فعل ما ندا

باز آید سوی ما از که صدا

و شاعر دیگری در این مورد می گوید:

به چشم خویش دیدم در گذرگاه

که زد بر جان موری مرغکی راه

هنـوز از صیـد، منقارش نپرداخت

که مـرغ دیگر آمد کار او ساخت

چو بــد کـردی مشو ایمن ز آفات

که واجب شد طبیعت را مکافات

                                                   

نوع سوم از مجازات، مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند.

توبه

رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرما است. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خروش سگان جهنم در می آید.

در مثالی روشن اگر فردی ظرف شرابی بنوشد و علم به شراب بودن و حرام بودن آن نداشته ، بدون شک استحقاق کیفر نوع اول را ندارد چون اصلا گناهی مرتکب نشده است ولی کیفر نوع دوم که اثر طبیعی شرب خمر و اثر وضعی و ذاتی آن است حتما وجود دارد و مست شدن و بی خبری و بی عقلی و صدمات جسمانی و روانی ناشی از نوشیدن شراب متوجه این فرد خواهد شد هر چند علم و عمدی در کار نبوده است، زیرا رابطه این دو از باب علت و معلول است و علت که آمد گریزی از معلول آن نخواهد بود.

با توبه انسان به سوی خدا از درون باز می گردد و به جبران تاریکی های گذشته می پردازد و کاری می کند که در آخرت مجازات نشود. البته آن هم در صورتی که واقعا در صدد جبران بر آییم و فقط در  حد حرف نباشد

در همین مثال اگر این فرد شراب را آگاهانه و عمدا بنوشد، علاوه بر کیفر نوع دوم، مشمول کیفر نوع اول و سوم نیز خواهد بود. تیرگی روح و معنویت در اثر گناه عمدی و از روی علم حاصل می گردد که فرد با عصیان و جرم بین خود و خداوند حجاب و پرده ایجاد می کند و فطرت خداجوی خود را آلوده می سازد و لی در عین حال بعضی امور هر چند گناه و

توبه قریب

عصیان هم نباشد از آثار آن، تیره ساختن روح و روان آدمی است. مثلا در مورد بعضی بزرگان نقل کرده اند غذایی را که بدون گفتن بسم الله تهیه می شده نمی خورده اند و این تیرگی روح اگر هم کیفر بنامیم کیفر نوع اول نمی باشد بلکه اثر وضعی و کیفر نوع دوم است.

پس دقت کنید اینقدر با بی پروایی تن به گناه ندهیم  اگر آثار وضعی گناهان را بدانیم دیگر به این راحتی گناه نمی کنیم ساعت ها با یک نامحرم بی دلیل صحبت نمیکنیم و شوخی و خنده راه نمی اندازیم  اگر بدانیم این بی حجابی ها و بی حیایی ها چه باطنی برای ما میسازد که کریه ترین و زشت ترین حیوانات هم از ما زیباتر هستند دیگر با هفت قلم آرایش در انظار هزاران نگاه هرزه قرار نخواهیم گرفت و با یک سری حرف مفت خود را گول نخواهیم زد که مثلا دوست دارم مرتب باشم و من برای جلب توجه این کارها را نمیکنم این ها همه مکر ابلیس ملعون است که با هزاران فریب عمل زشت ما را در نظرمان زیبا میکند .

و در پاسخ اینکه نقش توبه چیست توبه تنها در ارتباط با مجازات نوع سوم مطرح است. با توبه انسان به سوی خدا از درون باز می گردد و به جبران تاریکی های گذشته می پردازد و کاری می کند که در آخرت مجازات نشود. البته آن هم در صورتی که واقعا در صدد جبران بر آییم و فقط در  حد حرف نباشد . بنابراین توبه نمی تواند جلوی مستی شراب را مثلا بگیرد و یا از اجرای حدود در دادگاه جلوگیری کند.

یا حق پامال شده مردم را برگرداند و بهتر است بیشتر با آثار وضعی گناهان آشنا شویم  تا  به امید توبه  خود را نفریبیم.

و چه خوب است که همه ما به نقطه ای برسیم که جلوی بیماری را بگیریم مواظب باشیم گناه نکنیم تا با هزار سختی در  پی درمان برآییم.

منبع : وبلاگ آموزه

فرآوری _محمدی گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.