مرد آرزوهایم تو بودی

دلم برایش هیچ وقت تنگ نمیشود. تنها قاب عكس باقی مانده از مراسم عروسی را هم شكاندم و سر به نیست كردم. با خودم فكر میكنم كاش آنقدر پدرم متعصب نبود كه من آزادی را در خانه دیگری آرزو كنم. آن روزها نوزده ساله بودم و منتظر جواب كنكور، كه خانواده علی به خواستگاریام آمدند. حدوداً ده سال دورادور آنها را میشناختیم. از خانوادههای سرشناس و مذهبی بودند. خود او هم به ظاهر روشنفكر و بانشاط بود. انگار همانی بود كه همیشه تصورش را میكردم. همه چیز باعجله و بدون تحقیق انجام شد. در طول چهار ماه عقد اهمیت فوقالعادهای به من میداد. انگار مرد آرزوهایم بود، اما كوتاه و زودگذر. فردای پاتختی، مادرشوهرم با یك كتاب به خانه ما آمد و گفت: «بهتر است این كتاب را بخوانی. علی بعضی اوقات دچار سردرد میشود.» به جلد كتاب كه نگاه كردم، خیلی جا خوردم، اما به روی خودم نیاوردم. او دچار بیماری صرع بزرگ بود كه لازم بود یازده قرص با دوز بالا مصرف كند و وقتی رعایت نمیكرد، بسیار عصبی میشد. در او حالات غیرعادی میدیدم. وقتی بیرون میرفتیم، اكثراً كار به جایی میرسید كه یا لباسش را پاره میكرد یا طرف مقابل را به شدت كتك میزد. از همه مهمتر انحرافات اخلاقیاش بود. متوجه شدم كه با سوءاستفاده از عناوین شغلی، با دخترخانمها ارتباط برقرار میكرد. زمانی كه خواستم خانه را ترك كنم، متوجه شدم باردارم. بعد از مشاوره، پیشنهاد شد كه به او به چشم پسری ده ساله نگاه كنم. اما بعد از به دنیا آمدن بچهام، تحمل صدای گریه نداشت و دیگر امنیت جانی نداشتیم. دادگاه حق طلاق را به من داد و فرزندم هم تحت تکفل من قرار گرفت. اما آنها برای فرار از مهریه میگفتند اگر میخواهی زودتر طلاق بگیری، باید مهریهات را ببخشی. من هم مقدار زیادی از آن را بخشیدم.
آیه صریح قرآن بیان كرده كه ازدواج كنید، با دختران باكره یا بیوه. اما آنچه در جامعه دیده میشود این است كه بعد از طلاق كسی برای ازدواج با یک زن بیوه ترغیب نمی شود كه این نظر نه اسلامی است، نه غربی.
یك سال بعد از جدایی، روحیهام عالی بود. احساس راحتی و آرامش میكردم. اما كمكم همه چیز عوض شد. نگاه بعضی از مردان فامیل آزارم میداد. پیامکهای غیراخلاقی میفرستادند و بدترین مشكل این بود كه فامیل من بودند. یعنی مجبور بودم آنها را ببینم و برایم جالب بود كه میدیدم خیلی راحت مقابلم مینشستند. احساس طعمه شدن دردناكترین احساس است.
مسئله دیگر حریم بود. تا چند ماه قبل، خانه و استقلال داشتم، اما حالا باید دائماً پاسخگو باشم كه كجا میروم و كی میآیم. حتی اگر كاری هم برای تو انجام میدهند فقط از روی محبت است، چون از نظر قانونی، تو دیگر تحت سرپرستی هیچكسی نیستی. از این مسائل كه بگذریم، پیشنهادهای ازدواجی است كه رسماً داده میشود. همین اواخر، آقایی كه دو تا بچه داشت، به من پیشنهاد داد كه بچهات را به مادرت بسپار. این حرفها روحم را آزردهتر میكند.

این روزها نگاهم عوض شده. حال خوبی ندارم. از مردها میترسم. حتی از پیامکهای عارفانه هم گریهام میگیرد و نگاهم را از روی روشنك برنمیدارم. گاهی سالهای آینده را جلوی چشمانم تصور میكنم. اگر بگوید بابام را میخواهم، به او چه بگویم؟ قاب عكس شكسته را برمیدارم و تكه عكس علی را زیر آن پنهان میکنم. شاید روزی او را بخواهد.
نگاه ویژه این مقاله "عزیز از دست رفته یعنی ازدواج" است. از نظر دكتر گلزاری، خانمهای جوان بعد از طلاق به آهوان زخم دیده در بیابان میمانند كه هر لحظه ممكن است طعمه كركسها شوند. به همین منظور از هفت نفر از خانمهای مطلقه و دو نفر از خانمهایی كه همسرانشان را از دست داده بودند دعوت شد تا از مشكلات بعد از طلاق و تنهایی بگویند. میزگرد با صحبتهای دكتر گلزاری آغاز شد: «ما نمیگوییم بسوزید و بسازید. معتقدیم جلوی طلاق را با صبر، آموزش و مشاوره باید گرفت..» وی معتقد بود: «وضعیت بعضی خانوادهها در ایران آشفته است. خانوادهها بعد از تشكیل در سه مسیر قرار میگیرند: بالندگی، آشفتگی و گسستگی. آمارها در شهر تهران نشان میدهد 25 تا 30 درصد طلاقها در كمتر از پنج سال اتفاق میافتد .نكته دیگر اینكه 50 درصد زندگیها آشفتهاند كه متأسفانه، فرزندان آن خانوادهها با بحران بیشتری مواجه میشوند. یكی از مشكلات دیگر، جوانی خانمهایی است كه طلاق میگیرند که میانگین سنی آنها بین بیست تا 24 سال است. افزایش تعداد خانمها باعث بحرانهای فردی و اجتماعی میشود و شانس ازدواج خانم جداشده را کمتر میكند، در صورتی كه آیه صریح قرآن بیان كرده كه ازدواج كنید، با دختران باكره یا بیوه. اما آنچه در جامعه دیده میشود این است كه بعد از طلاق كسی منتظر آنها نیست، كه این نظر نه اسلامی است، نه غربی. در اروپا خانمی كه طلاق میگیرد به راحتی همسر فرد دیگری میشود. ما معتقدیم در ایران، ازدواج با دختران پاك كه براساس انتخاب غلط دچار بحران طلاق شدهاند، چه بسا خیلی بهتر از دخترانی است كه هوسرانی میکنند یا در پرده تزویر غوطهورند.»
بعد از جدایی، برای بیشتر افراد، یک دورهی تضاد، دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید پیدا میشود. تضاد از این جهت که فردِ طلاقگرفته، تردید دارد کاری که انجام داده درست بوده و اینکه آیا میتوانسته کار بهتری انجام دهد یا نه. دوگانگی عاطفی هم به این ترتیب است که فرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمیآید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبههای وجود او را که در گذشته دوست داشته، هنوز هم دوست داشته باشد. تغییرات خلقی شدید هم به این صورت است که گاهی اوقات، فرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در یکی از نهادهای مهم اجتماعی که ازدواج و تشکیل خانواده است، شکست خورده است. افسردگی هم در این دوران خیلی شایع است؛ چون فرد نمیداند چه وضعیتی در انتظار اوست.

توصیه ای به خانواده ها
خانواده تنها کاری که باید انجام بدهند، حمایت عاطفی کامل از فرزندی است که به تازگی طلاق گرفته است. آنها باید صرفنظر از احساسی که نسبت به این جدایی دارند- تایید یا مخالفت- از فرزندشان حمایت کنند؛ چون او در شرایط دشواری است و ممکن است دچار اختلالات رفتاری و روانی شود.
ما به خانوادههای کسانی که طلاق میگیرند، میگوییم این درست شبیه این است که شما میبینید فرزندتان رگ دستش را بریده و خودکشی کرده است. در این شرایط، ما نمیرویم بالای سر فرد که بگوییم چه کار زشتی کردهای و دیگر دوستت ندارم؛ او را سرزنش و نکوهش نمیکنیم، بلکه اول از همه زخمش را ترمیم میکنیم و به مراقبت و پرستاری و حمایتش میپردازیم و بعد به چیزهای دیگر فکر میکنیم. پس به جای موضعگیری عاطفی و هیجانی شدید که اتفاقا در خانوادههای ایرانی بسیار شایع است، باید به شکل منطقی از فرد حمایت کرد.
دکتر فربد فدایی- سلامتیران
دکتر گلزاری- سپیده دانایی
تنظیم و فرآوری: کهتری
مقالات مرتبط
خانمها، آقایان! با هم دعوا کنید!
