نحوه تربیت صحیح را بیاموزیم!

از پدری که چیرگی روزگار هموار کرده و به گردش دوران تن داده است و نکوهنده ی دنیاست و نشسته در خانه ی مردگان و فردا رونده از آن ، به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید و رونده ی راهی است که به نیستی درآید ؛ فرزندی که بیماری ها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه ؛ تیر مصیبت ها بدو روان است و او بنده ی دنیا ؛ سوداگر فریب است و وام دار فنا ؛ گرفتار مرگ است و هم سوگند اندوه ها و هم نشین غم ها و آماج آسیب ها و به خاک افتاده ی شهوت ها و جانشین مردگان .
ترس از خدا
تو را سفارش می کنم به ترس از خدا و پیوسته در فرمان او بودن و دل را به یادش آبادان نمودن ، و به ریسمان طاعتش درآویختن ، که میان تو و خدا کدام رشته ی پیوند استوارتر از طاعت اوست ، اگر بدان دست یابی و درآویزی؟
خودت را زنده کن
دلت را به اندرز زنده دار و به پارسایی بمیران و به یقین توان بخش و به حکمت تابان کن و با یاد مرگ خوار ساز و به اقرار به نابود شدنش وادار ساز و به سختی های دنیایش بینا کن و خبرهای گذشتگان را بدو عرضه دار و آنچه را بر سر کسانی آمد که پیش از تو بودند به یادش آر و در خانه ها و بازمانده های آنان بگرد و بنگر که چه کردند و از کجا به کجا شدند و در کجا فرود آمدند و کجا بار نهادند .آنان را خواهی دید که از کنار دوستان رخت بربستند و در خانه های غربت نشستند ؛ و چندان نپاید که تو یکی از آنان خواهی بود.
پس در نیکو ساختن اقامتگاه خویش بکوش و آخرتت را به دنیا مفروش. در آنچه نمی دانی سخن مگو و آنچه را بر عهده نداری بر زبان میار .
در همه ی کارها نفس خود را به پناه پروردگارت درآر، که پناهگاهی است استوار و نگاهبانی است پایدار، و آنچه خواهی تنها از او خواه، که به دست اوست بخشیدن و محروم نمودن؛ و فراوان طلب خیر کن ؛ و در کارها نیک بنگر و آن را که بهتر است بگزین .
بدان که سودی نیست در دانشی که فایدتی نبخشد، و نه در آموختنی که دانستنش درخور نباشد .
دلت را به اندرز زنده دار و به پارسایی بمیران و به یقین توان بخش و به حکمت تابان کن و با یاد مرگ خوار ساز و به اقرار به نابود شدنش وادار ساز و به سختی های دنیایش بینا کن و خبرهای گذشتگان را بدو عرضه دار و آنچه را بر سر کسانی آمد که پیش از تو بودند به یادش آر و در خانه ها و بازمانده های آنان بگرد و بنگر که چه کردند و از کجا به کجا شدند و در کجا فرود آمدند و کجا بار نهادند .
دل جوان آماده است
دل جوان هم چون زمین ناکشته است ؛ هر چه در آن بکارند، بار آورد؛ پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آن که دلت سخت شود و خرَدت هوایی دیگر گیرد؛ تا با رأی قاطع روی به کار آری و از آنچه خداوندان تجربت در پی آن بودند و آزمودند بهره برداری .
استفاده از تجربه ی دیگران
پس به تو آن رسد که ما به تجربت بدان رسیدیم .پسرکم! هر چند من به اندازه ی همه ی پیشینیان نزیسته ام ، اما در کارهاشان نگریسته و در سرگذشت هاشان اندیشیده ام ، تا جایی که پنداری یکی از ایشان شده ام. پس، از آنچه دیدم، روشن را از تار و سودمند را از زیانبار بازشناختم و برای تو از هر چیز زبده ی آن را جدا ساختم و نیکوی آن را برایت جست وجو کردم و ناشناخته ی آن را از تو دور داشتم .
ترس از خدا
پسرکم! بهترین چیزی که از این وصیت فرامی گیری از خدا ترسیدن است و بر آنچه بر تو واجب داشته بسنده کردن و رفتن به راهی که پدرانت پیمودند و پارسایان خاندانت بر آن راه بودند .مرگ نزدیک است
پسرکم! وصیت مرا نیک دریاب و از به کار بستن آن روی بر متاب و بدان ! آن که مرگ در کف اوست، همان است که زندگی در دست اوست، و آن که می آفریند، همان است که می میراند، و آن که نابود می کند ، همو است که بازمی گرداند. و آن که به بلا می آزماید، هم او عافیت عطا می فرماید؛ و بدان که جهان بر پای نمانده جز بر سنّتی که خدا کار هستی بر آن رانده: که یا نعمت است و یا ابتلا، و سرانجام، پاداش روز جزا، یا چیزی که او خواست و بر ما ناپیداست .پس اگر دانستن چیزی از این ها بر تو دشوار شود، آن دشواری را از نادانی خود شمار! چه تو نخست که آفریده شدی نادان بودی پس دانا شدی؛ و چه بسیار است آنچه که نمی دانی و در حکم آن سرگردانی و بینشت به آن راه نمی برد، پس آن را نیک می بینی و می دانی .
توحید
پسرکم! بدان که اگر پروردگارت شریکی داشت، پیامبران او نیز نزد تو می آمدند و نشانه های پادشاهی و قدرت او را می دیدی و از کردار و صفت های او آگاه می شدی ؛ لیکن او خدای یکتاست ، چنان که خود ، خویش را وصف کرده است .معاد
پسرکم! من تو را از دنیا و دگرگونی آن و از میان رفتن و دست به دست شدنش آگاه کردم و تو را از آن جهان خبر دادم و از آنچه در آن جا برای مردم آن و برای تو آماده است مثل ها آوردم تا از آنها پند پذیری و دستور کار خویش گیری .مثل هایی برای پند گیری
داستان آنان که دنیا را آزمودند و شناختند ، هم چون گروهی مسافر است که به جایی منزل کنند ناسازوار و از آب و آبادانی به کنار؛ آن گاه آهنگ جایی کنند پر نعمت و دلخواه و گوشه ای پر آب و گیاه ؛ پس رنج راه را بر خود هموار کنند و بر جدایی از دوست و سختی سفر و ناگواری خوراک، دل نهند که به خانه ی فراخ خود رسند و در منزل آسایش خویش بیارمند. پس رنجی را که در این راه بر خود هموار کردند آزار نشمارند و هزینه ای را که پذیرفتند تاوان به حساب نیارند و هیچ چیز نزدشان خوشایندتر از چیزی نیست که به خانه شان نزدیک کرده و به منزلشان درآورده .و داستان آنان که به دنیا فریفته گردیدند، چون گروهی است که در منزلی پرنعمت بودند و از آن جا رفتند و در منزلی خشک و بی آب و گیاه رخت گشودند؛ پس چیزی نزد آنان ناخوشایندتر و سخت تر از جدایی منزلی نیست که در آن به سر می بردند و رسیدن به جایی که بدان روی آوردند .
آنچه برای خود می پسندید ، برای دیگران نیز بپسند
پسرکم ! در آنچه میان تو و دیگری است ، خود را ترازویی گمار و آنچه برای خود دوست می داری برای دیگری دوست بدار و آنچه را بر خود روا نمی داری بر دیگری روا مدار.و بدان که خودپسندی ، آدمی را به کژراهه برد و خردها را زیان زند.
بدان که راهی فراروی تو است بس دراز و پررنج و جان گداز، و تو در این تکاپو بی نیاز نیستی از کاوشی نیکو. توشه ی خود را به اندازه گیر چنان که تو را رساند و پشتت سبک بماند؛ و بیش از آنچه توان داری بر پشت خود مگیر که سنگینی آن بر تو گران آید.
کلید رهایی دردست توست

بدان! کسی که گنجینه های آسمان و زمین در دست اوست تو را به دعا رخصت داده و پذیرفتن دعایت را گردن نهاده و تو را فرموده از او خواهی تا به تو دهد و از اوطلبی تا تو را بیامرزد . او میان تو و خود کسی را نگمارده تا تو را از وی بازدارد ، و تو را ناگزیر نکرده که نزد او میانجی آری . اگر گناه کردی از توبه ات باز نداشته و در کیفرت شتاب نکرده و چون بدو بازگردی سرزنشت نکند و آن جا که رسوا شدنت سزاست ، پرده ات را ندرد. در پذیرفتن توبه ، بر تو سخت نگرفته و حساب گناهت را نکشیده و از بخشایش نومیدت نکرده ، بلکه بازگشتت را از گناه نیک شمرده و هر گناهت را یکی و هر کار نیکویت را ده به حساب آورده و در بازگشت را به رویت گشاده .
خدا به تو رخصت درخواست از خود را داده تا هرگاه خواستی درهای نعمت او را با دعا بازکنی و باران رحمتش را بخواهی . پس دیر پذیرفتن او تو را نومید نکند ، که بخشش ، بسته به مقدار نیّت بوَد؛ و بسا که در پذیرفتن دعایت درنگ افتد، و این برای آن است که پاداش خواهان بزرگ تر شود و جزای آرزومند، کامل تر. بسا که چیزی را خواسته ای و تو را نداده اند، اما بهتر از آن را در این جهان یا آن جهانت داده اند، یا برایت بهتر بوده است که از تو بازداشته اند ؛ و چه بسا چیزی را طلبیدی که اگر به تو داده می شد ، تباهی دینت از آن زاده می شد ؛ پس خواهان چیزی باش که نیکی آن برایت پایدار ماند و سختی و رنج آن به کنار، که نه مال برای تو پایدار است و نه تو برای مال برقرار .
برای جهان دیگری خلق شده ایم !
بدان که تو برای آن جهان آفریده شده ای ، نه برای این جهان؛ و برای نیستی ، نه برای هستی ؛ و برای مردن ، نه زنده بودن ؛ و بدان ! تو در سرایی هستی که از آن رخت برخواهی بست و خانه ای که بیش از روزی چند در آن نتوانی نشست و در راهی هستی که پایانش آخرت است و شکار مرگی که گریزنده از آن نرهد و آن را که جوید بیابد و از دست ندهد و ناچار پنجه بر تو خواهد افکند .همیشه برای سفر آماده باش
پسرکم ! فراوان به یاد مردن باش ؛ یاد آنچه با آن گلاویز شوی و آنچه پس از مردن روی بدان کنی، تا چون بر تو درآید ساز و برگ خویش را آراسته باشی و کمر خود را بسته ، تا ناگهان نیاید و تو را مغلوب نماید .فریفته ی دنیاداران نشو
مبادا فریفته شوی که ببینی دنیاداران به دنیا دل می نهند و بر سر دنیا بر یکدیگر می جهند ؛ چه خدا تو را از دنیا خبر داده و دنیا وصف خویش را با تو در میان نهاده و پرده از زشتی هایش برایت گشاده .تنها بنده ی خدا بودن
بنده ی دیگری مباش ، درحالی که خدایت آزاد آفریده . در آن نیکی که جز با بدی به دست نیاید و آن توانگری که جز با سختی و خواری فراهم نیاید ، چه خیری است ؟طمع را فراموش کن
بپرهیز از این که بارگی های طمع تو را ربایند و به آبشخورهای هلاکت رسانند.روزی اندک از جانب خدای سبحان بزرگ تر و گرامی تر است از فراوان آفریدگان ؛ هرچند همه از اوست ، چه اندک و بسیار.
نگاه داشتن آنچه که خود داری ، خوب تر دانم از این که برای گرفتن آنچه در دست دیگری است ، دست پیش آری .
دین و دنیای تو را به خدا می سپارم و بهترین داوری را از وی برای تو خواستارم، امروز و هر زمان، هم در این جهان و هم در آن جهان .
حقیقتاً عجب نصیحت و نامه ی جامعی است ، کدام یک از ما در تربیت فرزندانمان چنین دید وسیعی داریم که اگر چنین می بود ، هیچ مشکلی جامعه ی انسانی را فرا نمی گرفت .
فراوری: زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیان
مأخذ : نهج البلاغه / نامه ی31
