تبیان، دستیار زندگی
عقل راستی و عدالت را تحسین و ستم و دروغ را تقبیح می‏کند... پس عقل انسان را به کسب آنچه مایه شرافت است امر و از آنچه مایه خواری است نهی می‏کند، بنابراین امر و نهی(شرعی) به ضرورت عقل واجب است، چنانکه پاداش برای کسانی که به انجام تکالیف قیام کرده و کیفر برای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معرفی فرقه کلامی ماتریدیه

فرقه ماتریدیه

همانطور که در مقالات پیشین اشاره کردیم قرن های دوم و سوم هجری دعوای کلامی شدیدی میان معتزله و اهل حدیث درباره جایگاه عقل در میان مسلمانان درگرفت. در این میان، ائمه معصومین علیهم السلام بر دوری از این دعوای تفرقه افکن تاکید داشته و به ترویج و تبلیغ آموزه های اصیل دینی می پرداختند. در عین حال، پدید آمدن بسیاری از فرق کلامی را باید در نسبت با این مجادله کلامی جستجو کرد. درحالی که معتزلیان بر عقل و اهل حدیث بر ظاهر آیات و روایات تاکید می کردند، برخی از متفکرین اسلامی مثل اشعری و ماتریدی تلاش کردند راه حل جدیدی برای این دعوای کلامی(در موضوعاتی نظیر: صفات خدا، قضا و قدر، حدوث و قدم قرآن و ...) ارائه دهند. در این مقاله بطور اجمال و اختصار به دو فرقه کلامی ماتریدیه و کرامیه اشاره خواهیم کرد.

ماتریدیه

«ماتریدیه» فرقه‏ای منسوب به ابومنصور  ماتریدی است. ماترید یکی از روستاهای سمرقند است.  برخی از آثار او که به چاپ رسیده است از این قرارند: «المقالات»، «پندنامه» و «التوحید». ماتریدیه همچون اشاعره یکی از نحله های کلامی اهل سنت به شمار می روند و از نظر فقهی تابع عقاید ابوحنیفه هستند (برخلاف اشعری که از نظر فقهی تابع حنابله بود). شیخ ابو منصور، اصول عقاید حنفى را اصلاح کرده و آن را به منزله اصول اعتقاد صحیح اهل سنت قرار داد. این اصول عقاید، به علم کلامى تبدیل شد که شیخ آن را در مدرسه‏اى که خود در سمرقند ساخته بود و به «مدرسه ماتریدى» شهرت داشت تدریس مى‏کرد. بدین ترتیب ماتریدى متکلم این مدرسه و رئیس اهل سنت و جماعت ماوراء النهر گردید و متکلمین حنفى ماوراء النهر را ماتریدى نامیدند.

روش کلامی ماتریدی مخالف روش کلامی معتزله است، شباهت هایی با روش کلامی اشعری دارد ولی تفاوت هایی نیز میان آنها هست. به نظر  بسیاری، روش کلامی ماتریدی نسبت به اشعری، توجه بیشتری به مسائل عقلی دارد و به همین جهت می توان روش او را راه میانه معتزلی و اشعری دانست(ربانی گلپایگانی، علی، ماتریدیه، کیهان اندیشه، شماره 53). برای نمونه، در باب صفات الهی، ماتریدی نسبت به اشعری، از تشبیه و تجسیم دورتر و به تنزیه نزدیکتر است.

یکى از بحث انگیزترین مباحث کلام اسلامى، بحث «رؤیت» است. اشعری قائل به رویت خداوند متعال و جسمانیت خداوند بودند. ماتریدی هر چند می پذیرد که رویت خداوند امری ممکن است ولی این مسئله مستلزم جسمانیت خداوند نیست. [از دیدگاه امامیه و معتزله رؤیت جسمانی خدا عقلا محال است]

«در روش ماتریدیه عقل اعتبار بسیار دارد، بدون آنکه در این مورد زیاده روی شده باشد، ولی اشاعره خود را مقید به نقل نموده و با عقل آن را تأیید کرده‏اند، و می‏توان گفت که اشاعره در خط میان اعتزل و اهل فقه و حدیث می‏باشند، و ماتریدیه در خط میان معتزله و اشاعره‏اند.» (سبحانی، بحوث فی ملل و نحل، ج3، ص 20)

اینک به برخی از موضوعات کلامی اشاره خواهیم کرد که فرق کلامی متفاوت نسبت به آنها مواضع متفاوتی گرفته و در واقع هر مکتب کلامی در نسبت با این موضوعات شناخته می شود. در این بخش به مسئله حسن و قبح، صفات الهی، کلام الهی و ... اشاره خواهیم کرد.

عقاید کلامی ماتریدیه

اصل حسن و قبح عقلی یکی از مهمترین اصولی است که مکاتب مختلف دیدگاه هایی نسبت به آن ابراز کرده اند.  عدلیه (معتزله و امامیه) به آن معتقد بودند و اشعری و اکثر قریب به اتفاق متکلمان اشعری منکر حسن و قبح عقلی بودند. به نظر می رسد ماتریدی بطور اجمال این اصل را می پذیرد و معتقد است عقل انسانی در تشخیص حسن و قبح توانایی دارد ولی در عین حال معتقد به «وجوب علی الله» نیست. برخی از معتزله نیز همین دیدگاه را دارند و می توان در این زمینه تقارب دیدگاه ماتریدی را مشاهده کرد.

«عقل راستی و عدالت را تحسین و ستم و دروغ را تقبیح می‏کند... پس عقل انسان را به کسب آنچه مایه شرافت است امر و از آنچه مایه خواری است نهی می‏کند، بنابراین امر و نهی(شرعی) به ضرورت عقل واجب است، چنانکه پاداش برای کسانی که به انجام تکالیف قیام کرده و کیفر برای کسانی که از هوای نفس خود پیروی نمایند به اشاره و حکم عقل واجب است.» (ماتریدی، کتاب التوحید)

متکلمین صفات را به صفات ذات و صفات فعل تقسیم می‏کنند.

1. صفات ذات: ذات الهی برای انتزاع آنها کافی است؛ مثل صفت حیات، علم، قدرت و...

2. صفات فعل: صفاتی که در انتزاع آنها باید ذات را در مقام فعل تصور کرد؛ همانند صفت خلق، جود، کرم، رحمت و...

ماتریدی در این مسئله هم با عدلیه و هم با اشاعره مخالف است. ماتریدی معتقد است صفات فعل نیز مانند صفات ذات قدیم هستند. خداوند داراى صفات ازلى قائم به ذات از قبیل علم و حیاة و سمع و بصر و کلام و قدرت و اراده و تکوین و رحمت و رزق که از صفات ذاتى و فعلى است مى‏باشد و بین صفات ذاتى و فعلى او تفاوتى نیست.

بنا بر عقیده ماتریدی عقل راستی و عدالت را تحسین و ستم و دروغ را تقبیح می‏کند... پس عقل انسان را به کسب آنچه مایه شرافت است امر و از آنچه مایه خواری است نهی می‏کند، بنابراین امر و نهی(شرعی) به ضرورت عقل واجب است، چنانکه پاداش برای کسانی که به انجام تکالیف قیام کرده و کیفر برای کسانی که از هوای نفس خود پیروی نمایند به اشاره و حکم عقل واجب است.

«وقتى مى‏گویى خداوند متصف به صفات است به این معنى است که صفات او ازلى‏اند.» (ماتریدی، کتاب التوحید، ص 47).

فرقه ماتریدیه

به نظر او هر چند تکوین الهی قدیم است ولی نتیجه آن یعنی مکنونات حادث هستند. در مورد نسبت صفت با ذات الهی نیز امامیه و معتزله قائل به عینیت بودند و اشاعره صفات ذاتی خدا را زاید بر ذات او می‏دانستند. نظریه مشهور میان پیروان ماتریدی قول به صفات زاید بر ذات است.

در باب کلام الهی، ماتریدی معتقد است که کلام الهی دو مرتبه دارد: یکی مرتبه کلام لفظی که حادث است، و دیگری مرتبه کلام نفسانی که قدیم و ازلی می‏باشد، موافق است.

یکى از بحث انگیزترین مباحث کلام اسلامى، بحث «رؤیت» است. اشعری قائل به رویت خداوند متعال و جسمانیت خداوند بودند. ماتریدی هر چند می پذیرد که رویت خداوند امری ممکن است ولی این مسئله مستلزم جسمانیت خداوند نیست. [از دیدگاه امامیه و معتزله رؤیت جسمانی خدا عقلا محال است]

در مورد افعال انسانی نیز ماتریدی تلاش می کند راه میانه ای را برگزیند. به نظر او، افعال انسان حقیقتاً به خود او نسبت داده می‏شود، و در عین حال فعل انسان حقیقتاً مخلوق و آفریده خداست، زیرا او خالق همه چیز است. یکی از دلایلی که ماتریدی ذکر می کند اوامر و نواهی الهی است. زیرا امر و نهی کسی که فاعل فعل نیست معقول نمی‏باشد، چنانکه وعده ثواب و وعید عقاب نیز دلیل بر فاعل بودن انسانها است. بنابراین، ماتریدى عقیده دارد که انسان در حقیقت فاعل مختار است و فاعل کاسب است.

در مورد حکم مرتکب کبیره، همانطور که در مقالات پیشین اشاره کردیم، خوارج مى‏گویند: مرتکب کبیره کافر است. ماتریدیه در این مورد مانند دیگر نظریات خود راه اعتدال در پیش گرفته‏اند. ماتریدی معتقد است مؤمن بخاطر ارتکاب گناه کبیره‏اى چون زنا یا قتل از اسلام خارج نمى‏شود و خداوند بزرگ بوسیله آیات مکرر خبر داده است که مؤمنان مرتکب گناه مى‏شوند ولى بوسیله توبه آمرزیده مى‏گردند؛

 «توبوا الى الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون» (سوره نور، آیه 31)

نوشته علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

1. ماتریدی، کتاب التوحید، انتشارات دارالشرق، بیروت.

2. ربانی گلپایگانی، علی، ماتریدیه، شماره 53.

3. سبحانی تبریزی، جعفر، بحوث فی ملل و نحل (دراسه موضوعیه مقارنه مذاب اسلامیه)، انتشارات موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق (ع).

4. حیات الله ناطقی، خدا و صفات خدا در مکتب امامیه و ماتریدیه، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.