خراسان و عزادارى براى اولاد حسین (علیه السلام)
تنها عراق و شام نبود كه در غم از دست دادن اولاد پیامبر و فاجعه عاشورا مى سوخت، بلكه خراسان در شرق نیز على رغم همه فعالیت هاى شدید فرهنگى و سیاسى امویان و سپس عباسیان و فشار وحشتناك نظامى و امنیتى آنان، آن فاجعه عظیم را از یاد نبرد و مظلومیت همه جانبه خاندان پیامبر را با تمام وجود درك نمود؛ مظلومیتى كه با رخداد عاشورا آغاز و با شهادت زیدبن على بن حسین (علیه السلام) در سال 122 و شهادت یحیى بن زید در سال 126 در خراسان ادامه یافت.
یعقوبى مى نویسد: «هنگامى كه زید به شهادت رسید، در میان شیعیان خراسان حركتى پدید آمد، آن ها مسائل خویش را آشكار كردند و لذا كسان [اهل سنت] زیاد به نزد آن ها آمده به آن ها متمایل شدند. آن ها نیز جرایم اموى ها را در حق آل رسول (علیهم السلام) براى مردم بیان مى كردند، در آن میان شهرى نبود مگر آنكه این خبر فضاى آن را آكنده بود.»1
طبیعى است كه سوگوارى و عزادارى در این زمان شیوه و آداب ویژه اى نداشت و صرفاً در بیان مظلومیت آل رسول خدا، كه در فاجعه عاشورا، گونه غیرقابل باور و بى مانندى پیدا كرد، خلاصه مى شد.
احساسات و عواطف فراوان مردم از آن همه مظلومیت و ستمدیدگى غلیان مى كرد و به دو صورت عشق به اولاد حسین بن على (علیه السلام) و نفرت از دشمنان آنان و دستگاه حاكم اموى بروز مى نمود.
پس از شهادت حضرت یحیى بن زید «به محض اینكه از شدت اختناق و ارعاب حاكم اموى كاسته شد، احساس امنیت نسبى كردند، به مدت هفت روز در مناطق دور و نزدیك براى یحیى بن زید عزادارى كردند و در آن سال هر فرزندى كه به دنیا آمد اسمش را یحیى یا زید گذاشتند به علت اندوه و دردى كه از این حادثه بر مردم خراسان وارد شده بود.»2
سیاهپوشى در میان مردم خراسان نیز از همین زمان و به دلیل شهادت یحیى مرسوم شد. «مردم خراسان به سبب شهادت یحیى جامه هاى سیاه پوشیدند و از آن پس شعارشان شد... تمام شهرهاى خراسان سیاه پوش شده، در عزاى زید بن على و یحیى بن زید عزادارى و گریه مى كردند و شهادت آن ها را یادآور مى شدند.»
طبیعى است كه در این عزادارى ها یاد و نام سیدالشهدا و كربلا جایگاه ویژه اى به خود اختصاص مى داد؛ زیرا چنانكه در این گزارش ها بیان شد:
اولا، مصایب آل رسول به طور كلى و جفاى امویان به گونه عموم در شهرهاى خراسان بازگو مى گردید و مردم نسبت بدان رخدادها اشك مى ریختند. شهادت مظلومانه امام حسین (علیه السلام) و حادثه كربلا در میان انواع مظلومیت هاى خاندان پیامبر برجسته ترین و بى نظیرترین مورد به حساب مى آید و از انواع جنایات امویان، جنایت كربلا بیش از همه به چشم مى خورد و سیاه ترین اقدام آنان به شمار مى رود.
ثانیاً، همان زید بن على و فرزندش یحیى كه مورد علاقه وافر خراسانیان بودند، به خونخواهى امام حسین و ادامه راه سرخ او قیام كردند و بیشترین بیدارى بخشى را با طرح شهادت و مظلومیت امام حسین و جنایت امویان در روز عاشورا داشتند. از این رو، مردم نیز شهادت امام حسین را گرامى مى داشتند و نسبت به حوادث ناگوار عاشورا اشك مى ریختند و آماده انقلاب عظیم و خونین بر امویان مى شدند كه سرانجام در سال 132 ق منجر به براندازى بنیاد امویان گردید، هرچند به احقاق حق اهل بیت (علیهم السلام) نینجامید.
حضور امام رضا (علیه السلام) و هدایت عزادارى ها
عاشورا عواطف پاك مسلمانان را تحریك نمود؛ مردم، از جمله بسیارى از اهل سنّت، نمى توانستند درباره داستان كربلا و سایر مظلومیت هاى خاندان پیامبر بى تفاوت باشند. امامان معصوم (علیهم السلام) نیز یاد و نام كربلا را از راه هاى مختلف و به مناسبت هاى گوناگون زنده نگه داشتند. اجراى سوگوارى از سوى آنان براى امام حسین (علیه السلام)، تشویق مردم به عزادارى و نوید پاداش فراوان اخروى و بركات دنیوى براى سوگوارى امام حسین (علیه السلام)، و تشویق همه جانبه و دادن صله به شاعران مسلمان براى بیان مصایب اهل بیت (علیهم السلام)، به ویژه رخداد عاشورا به زبان هنر و سرودن شعر، از جمله عوامل تداوم و گسترش عزادارى امام حسین (علیه السلام) در میان مسلمانان بود.
چنانكه اشاره شد، مردم خراسان از اندك فرصت هاى پیش آمده سود جسته، براى خاندان رسول خدا سوگوارى مى كردند. با آمدن امام رضا (علیه السلام) به خراسان، این احساسات و عواطف هدایت شد و عزادارى مردم با مبانى دینى و اهداف صحیح اسلامى هماهنگ گردید.
امام رضا (علیه السلام) خود رهبریت عزاداران را به عهده گرفت. آن حضرت در دهه محرم به طور منظم و همه ساله در سوگ جدش امام حسین (علیه السلام) مى نشست. دعبل خزاعى، از شاعران نامدار شیعه، مى گوید: خدمت مولایم امام رضا رسیدم، دیدم آن حضرت همراه اصحابش به سوگ نشسته است. آن بزرگوار با مشاهده من فرمود: اى دعبل مى خواهم شعرى بگویى؛ زیرا این روزها، ایام حزن و اندوه ما اهل بیت است و روزهاى سرور دشمنان، بخصوص بنى امیه است. اى دعبل، هركس بر مصیبت ما بگرید یا بگریاند اجرش با خداست. اى دعبل، هركس چشمش بر مصیبت ما اشك بریزد و بگرید همراه و در زمره ما محشور مى شود. اى دعبل، هركس بر مصیبت جدم حسین بگرید البته خدا گناهان او را مى آمرزد.
آن گاه دستور داد پرده اى میان ما و اهل حرم زدند و فرمود كه در پس پرده بنشینند و در مصیبت جد خود بگریند. در این هنگام به من فرمود: اى دعبل! بر حسین (علیه السلام) مرثیه بخوان، مادامى كه تو زنده اى یاور و مدح كننده ما هستى؛ پس هرچه توانستى از یارى ما كوتاهى نكن. آن گاه من گریستم و اشعار زیر را در آن مجلس عزا خواندم:
اى فاطمه، اگر زنده مى بودى و مى دیدى كه حسین جنگید و با لب تشنه در كنار نهر فرات كشته شد، در آن صورت اى فاطمه، نزد پیكرش بر سر و صورت مى زدى و اشك هایت را بر گونه و صورت جارى مى كردى. اى فاطمه، اى دخت بهترین انسان! برخیز و ماتم نما، اختران آسمان در بیابان ها افتاده اند. مقابرى در كوفه و قبرى در مدینه و دیگرى در فخ؛ درود و سلام بر همه آن ها. قبورى در كنار رودخانه در جنب كربلا كه حجله گاه هاى آن ها بر كرانه فرات است. بر لب فرات با لب عطشان جان باختند. اى كاش پیش از حسین جان مى دادم.به خدا شكایت مى كنم كه ذكر مصیبت آن ها به من جام عزا و بى تابى را نوشانده است.دختران «زیاد» در قصرها مصون بودند، اما دختران پیامبر (صلّى الله علیه وآله) هتك حرمت مى شدند. خاندان زیاد در قلعه در امنیت بودند و اهل بیت پیامبر در بیابان ها اسیر. خاندان پیامبر حرمتشان شكسته مى شد و به اسارت برده مى شدند و دودمان زیاد در پس پرده و با امنیت مى زیستند.3
با وجود فضاى ضد حسینى كه عباسیان از قرن دوم به بعد پدید آوردند و به تدریج یاد و نام امام حسین (علیه السلام) را تهدید حكومت عباسیان و خطر امنیتى مى دانستند، بزرگانى در میان اهل سنت عاشورا را از یاد نبرده و فداكارى فرزند پیامبر اسلام را در قالب هاى گوناگون، به ویژه شعر، یادآور شدند. از جمله این بزرگان مى توان به محمدبن ادریس شافعى،امام مذهب شافعیه اهل سنت اشاره كرد.
با توجه به قصاید مختلف امام شافعى و جایگاه عظیم اهل بیت رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) در میان اهل سنت كه به طور طبیعى محبت خاندان پیامبر را در پى داشته، سوگوارى بر مصایب آنان، از جمله عزادارى براى امام حسین را در میان آنان طبیعى مى نماید.
تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت ها:
(1) - ابن واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج 2، بیروت، دارصادر، ص 326.
(2) - مسعودى، مروج الذهب و معادن الفضه، ج 3، بیروت، دارالكتب العلمیه، ص 213 / ابوالفرج الاصفهانى، مقاتل الطالبین، نجف، حیدریه، ص 108 / ابن اعثم، الفتوح، ج 4، بیروت، دارالكتب العلم.
(3) - ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، ج 20، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى تا، ص 148.
منبع: عزادارى امام حسین علیه السلام در میان اهل سنّت، عبدالمجید ناصرى