تبیان، دستیار زندگی
عدد مقتولین آن روز گویا چهارصد و پانزده نفر بوده غیر از مجروحین كه بعدها فوت كردند و یا اشخاصى كه خود را از ترس به چاه انداختند. از قرارى كه گفته مى شد از روسها هم سى و چهار نفر كشته شده بودند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گزارش به توپ بستن حرم مطهر امام رضا(ع)

حرم مطهر امام رضا(ع) در طول زمان، رخدادهاى تلخ و شیرین فراوانى را شاهد بوده است. این بناى بزرگ مذهبى ، رنجها و گوارایى هاى بسیارى را چشیده تا به وضعیت كنونى خود رسیده است. یكى از مهمترین حوادثى كه حرم مطهر هشتمین امام شاهد آن بوده، واقعه معروف به (توپ بندى گنبد مطهر) است، كه مرحوم محمدتقى مدرس رضوى در كتاب سالشمار وقایع مشهد شرح آن رخداد را چنین گزارش مى دهد:

در اوایل محرم 1330، قشون روس سواره و پیاده با توپخانه و غیره از دروازه بالاخیابان وارد شدند و از كوچه چهارباغ به ارگ رفتند. تا چند روز به همین ترتیب قشون وارد مى شد و در ارگ و سربازخانه ها و منازل اطراف ارگ سكنى مى گرفتند. چندى بعد، قنسول روس جمعى از معاریف را دعوت كرد و اظهار داشت علت ورود قشون روس، براى عدم امنیت از نظر حفظ تبعه و رعایاى روس است و مقصود دیگرى نداریم.

گزارش به توپ بستن حرم رضوی

بعد از این وقایع، قضیه یوسف خان و سید محمد طالب الحق پیش آمد كه آن هم آن چه مظنون و بلكه نزدیك به یقین است، این است كه محرك آنها روسها بوده اند. سید محمد طالب الحق از تهران تبعید شده و چندى بود به مشهد آمده بود. یوسف خان هراتى كه مقصر و مدت شش ماه در مدرسه میرزاجعفر متحصن بود و ابداً جرأت خارج شدن از آستانه را نداشت به واسطه رابطه محرمانه كه با قنسول روس اخیراً پیدا كرده بود، از مدرسه و آستانه خارج شد و در محله سرشور نزدیك قبرستان میرهوا مجلسى تشكیل داد و مردم را به سلطنت محمدعلى شاه دعوت كرد و كاغذى نوشت مبنى بر این كه ما اهالى خراسان مشروطه نمى خواهیم و احمدشاه را به سلطنت نمى شناسیم و محمدعلى شاه را مى خواهیم و ورقه را به حضار داد كه مهر كنند، تا این كه جمعى را به لطایف الحیل در گرد خود جمع كرد و از آنها پذیرایى مى كرد.

چند روز از این قضیه نگذشت كه نایب على اكبر نوغانى و سیدمحمد طالب الحق، با عده اى در محله نوغان مجلسى آراستند و طالب الحق در آن مجلس نطقى كرد مبنى بر نخواستن مشروطه و برچیده شدن ادارات و غیره..

ضمناً افراد این دو مجلس با یكدیگر داخل مذاكره شدند و اندك اندك كارشان بالا گرفت و در یك روز یوسف خان با همراهان و سید با بستگان خویش از مركزى كه داشتند با علم و بیرق حركت و به مسجد گوهرشاد ورود كردند. بعد از اجتماع در مسجد، طالب الحق به منبر رفت و به مردم اطمینان داد وحشت نكنید و نترسید، ما مى خواهیم كه محمدعلى شاه به ایران مراجعت كند و بساط مشروطه را برچیند. از طرفى ، یوسف خان نیز به منبر رفت و او هم از همین مقوله نطقهایى كرد.

اندك اندك بر عده مسجدیان افزوده مى شد و دو دسته شدند. سید با همراهان خود كه همه مسلّح بودند در مسجد و قسمتى از بازار سرشور و یوسف خان در صحن نو در سراچه روى حوض انبار سكنى گرفت و كسانش در صحن و حجرات منزل كردند. این حجرات را دیوانخانه و شربتخانه و غیره نامیدند و همه روزه یوسف خان تفنگداران خود را پشت بام صحن با طبل و شیپور مى فرستاد و به آنها مشق نظامى مى داد و بعد از آن براى مردم نطق مى كرد كه عمّاقریب شاه وارد مشهد مى شود. شما نترسید. ما پول داریم، تفنگ و بمب و نارنجك داریم. سید نیز نطق مى كرد و از مشروطه و مشروطه خواهان تنقید مى كرد و آنها را بى دین مى خواند و اهالى خراسان را به این اساس تشویق و ترغیب مى كرد.

تا این كه در اواخر صفر، كار یوسف خان بالا گرفت و تقریباً راتق و فاتق قسمتى از شهر بود. هر كه را مى خواست مضروب و یا حبس مى كرد و پول مى گرفت و در موقع حركت با طبل و فشنگ و غیره تمام را سردار مى پرداخت(؟) و معلوم نبود این وجون از كجا به وى مى رسد. به كلى امنیت از شهر سلب شده بود به حدّى كه اهالى دایماً متوحش و پریشان بودند.

در همین بین، محمد قریش آبادى كه یك نفر از اشرار و قطاع الطریق وقت بود، پس از آن كه در خارج شهر با قراسورانهاى دولتى دو سه ساعتى جنگید و آنها را شكست داد، به مشهد وارد و با كسان خود به یوسف خان ملحق و از طرف وى به سالار ملّى ملقّب شد. پس از ورود مؤمى الیه یوسف خان قوى شد و اعلان كرد باید ادارات برچیده شود و گرنه خودمان به ادارات حمله و اساس آن را ویران مى كنیم. پس از این اعلان، منشى نظام رئیس نظمیه به رؤساى كمیساریا امر كرد كه از خود دفاع كنند. لذا طرفین مشغول به سنگربندى شدند و مسجدیان مناره هاى مسجد و گلدسته هاى صحن عتیق و سردرهاى صحنین و بازار بزرگ را سنگر كردند. كمیسرها نیز سنگرها ترتیب دادند. كمیسر سرشور مناره مسجد شاه و اول بازار را سنگر كرد و همچنین سایرین، و از خود دفاع مى كردند و تقریباً یك ماه و نیم طول كشید كه طرفین شبها را از اول شب تا صبح به طرف یكدیگر شلیك مى كردند و به كلى سلب آسایش و راحت و امنیت از اهالى شده بود و استراحت و خواب از خوف و ترس مخصوصاً از اشخاصى كه مختصر تموّلى داشتند به كلى سلب شده بود. اشخاصى كه قادر بودند از شهر خارج شده و آنان كه در شهر بودند تقریباً حالت عزلت و انزوا اختیار كردند. كار كم كم به جایى رسید كه كسبه و تجار دكاكین را بستند و باب معامله مسدود شد و درب حرم مطهر را نیز از اول شب مى بستند و قبل از آفتاب باز مى شد.

چهارشنبه هفدهم ربیع الاول، شورشیان به كمیساریاى پایین خیابان حمله بردند و پس از زدوخورد مختصرى ، عده اى از اعضا را دستگیر كردند و به صحن آورده محبوس ساختند و چندین حمله دیگر نیز كردند. من جمله، در یك حمله كه روز جمعه نوزدهم همین ماه بود، در حدود سى نفر كشته شدند.

در اواخر ماه كار بى نظمى و اغتشاش خیلى بالا گرفت. كمتر شبى بود كه منازل یا دكانى به سرقت نرود. از آن جمله، دكان یك نفر از رعایاى روسیه واقع در بالاخیابان بود. این مسأله باعث شد كه قنسول روس علناً دخالت و اقدام كرد و بهانه به دست آورد. لذا روسها دو توپ مسلسل آوردند روى مغازه یكى از رعایاى خود كه متصل به كوچه شیخ محمدتقى و مقابل گنبد مطهر است، نصب كردند و از همان روز نظامیان روس به عنوان حفظ اموال رعایاى روس در شهر و معابر متفرق شدند و اطراف دكاكین تبعه خارجه و كاروانسراى بانك، پست نظامى گذاشتند. اهالى پس از دیدن این وقایع در فكر خود برآمده، براى هر محله و كوچه از براى خود مستحفظ تعیین كردند و كوچه ها را درب نشانیدند.

در این بین، قنسول روس اعلانى منتشر كرد كه شورشیان خلع اسلحه و متفرق شوند و بدانند كه محمدعلى شاه به ایران نخواهد آمد. چنانچه متفرق نشوند به قوه قهریه آنها را متفرق مى كنیم. بر اثر این اعلان، یوسف خان اظهار كرد كه من خبر صحیح دارم كه همین روزها شاه خواهد آمد و ما اكنون در مقام تهیه پذیرایى هستیم. قریب به همین مضمون اعلانى نیز خطى منتشر كرد و به اخبار دروغ یك عده احمق و ساده لوح، و به دادن پول و رشوه عده دیگرى را دور خود جمع كرد و بر فساد و آشوب افزود. همه روزها تلگرافهایى جعلى و ساختگى قرائت مى كرد كه حاكى بود از آمدن محمدعلى شاه و مطالبى قریب به همین مضمون.

اول ربیع الثانى كه مطابق بود با عید نوروز و جمعى از یوسف خان درخواست كردند كه این ایام عید عملیات را متاركه كند تا مردم بتوانند دید و بازدید عید را انجام دهند، مشارالیه نیز قبول و اعلانى خطى به همین مضمون منتشر كرد. ولى روز یكشنبه چهارم ماه، رئیس كمیساریاى نوغان را در بالاخیابان اشرار به قتل رسانیدند و طرق بعدازظهر، به كمیساریاى پایین خیابان و سرشور و عیدگاه حمله كردند و جمعى كشته شدند. پس از كشته شدن رئیس كمیسرى ، جمعى از تبعه روس به قنسولخانه رفتند و امنیت شهر را خواستار شدند. دیگر جاى تأملى براى ٍ قنسول نبود. بذرى كه پاشیده بود، سبز شد و موقع استفاده رسید. لذا على الظاهر با والى مذاكره و پیشنهاد كرد یا فوراً شهر را امن و اشرار را متفرق كند و یا استعفا بدهد تا ما اشرار را متفرق كنیم.

ركن الدوله بر اثر این پیش آمدها استعفاى خود را به مركز تقدیم كرد. مؤلف «انقلاب طوس» مى نویسد: سپس قنسول روس با اجازه از مركز اعلان داد هر كس تفنگ و ششلول و اسلحه به قنسولخانه تسلیم كند و بلیت بگیرد. تمام اعیان و اشراف مضمون اعلان را پذیرفتند. به این مستمسك فرمانده روس از قواى شهرى كاست. بعد هم به اسم این كه حقوق پس افتاده اجزاى نظمیه را مى خواهم، تمام صاحب منصبان و مستخدمین را احضار و سپس همه را خلع اسلحه كرد. البته صحنى ها و مسجدى ها وقعى به این اعلان نگذاشتند و خلع اسلحه نشدند. اعلانى دیگر نشر داد كه اگر تا سه روز دیگر شورشیان خلع اسلحه و متفرق نشوند مجبوراُ آنها را به قوه قهریه متفرق مى كنم. روابط محرمانه در بین آنها بود. باز هم به این اعلان اعتنایى نگذاشتند. روسها كه موجب اصلى این حوادث بودند از یك طرف شورشیان را به اقامت در مسجد و صحن حفظ سنگرهاى خود تشویق مى كردند و از طرف دیگر اهل شهر را آگاه مى كردند كه اگر شورشیان از محل خود خارج و تسلیم نشوند ابنیه آستانه و مسجد را توپ خواهیم زد.

تا این كه دو ساعت به غروب شنبه دهم، از طرف بالا خیابان و پایین خیابان و بانك شاهنشاهى و گل خطمى به طرف آستان قدس توپهاى شرپنلى بناى آتش فشانى گذاردند و از طرف مسجدیان دفاع مى شد. ولى معلوم است یك عده افراد معمولى با قشون منظم و توپخانه چه مى تواند بكنند. بالجمله تا نیم ساعت از شب، توپ شرپنلى و مسلسل بام به صحن داخل شدند و مسجد را تصرف و با مسلسل میان حرم شلیك كردند. عده زیادى كه در حرم و رواقها پناه برده بودند مقتول شدند.

منتخب التواریخ تقریباً به این مضمون مى نویسد در این وقت مرتضى قلى خان متولى باشى در حرم بود. چون وضع را این طور دید دستمال سفیدى از یكى از درهاى حرم بیرون كرد و سایر مردمان نیز صداى امان بلند كردند و امان خواستند. لذا شلیك موقوف شد.

پس از آن روسها داخل رواقها و حرم مطهر گردیدند و مردم را خارج و در گوشه صحن پس از تفتیش توقیف كردند. اسرا تا صبح در صحن محبوس بودند. بعد از آفتاب به آنها امر شد كه مقتولین حرم و رواق را بردارند و در گوشه صحن طرف مدرسه عالى فاضلیه جعفرى جمع كنند. پس از اتمام، عده اى از اسرا را مرخص كردند. مقتولین را اجازه دفن ندادند. و هیچ كس را اجازه ورود به صحنین نبود.

بارى درب تمام عمارات آستانه را از قبیل كشیكخانه و تحویلخانه و كتابخانه و سایر عمارات و حجرات را با بیل و كلنگ شكستند و داخل شدند. سید طالب الحق كه عمامه سیاه را برداشته و شال سرخى پیچیده بود گرفتار شد. یوسف خان و محمد نیشابورى و اكبر بلند و سایرین به خارج شهر فرار كردند. گویا روسها آنها را فرار دادند. روز دوازدهم به اولیاى مقتولین اجازه دفن كشتگان خود را دادند.

عصر سه شنبه 13 قنسول روس و عبدالحمید خان قنسول انگلیس با شاه صاحب براى بازدید به آستانه آمدند. تولیت آستانه و بعضى از رؤسا هم در آستانه مشرف بودند. بعضى مذاكرات میانشان شد و بالاخره قنسول روس از تولیت و رؤساى حاضر نوشته گرفت كه از اسباب آستانه هیچ به غارت نرفته است. البته به جز تفرقه اشرار دیگر مقصودى نبود و همین مضمون را قنسول اعلان داد.

روز سه شنبه صحن عتیق و حرم و مسجد را روسها به تصرف خدمه دادند و خودشان به صحن جدید رفتند و تا روز نوزدهم در آن جا بودند و بعد آن جا را تخلیه كردند و به كلى از آستانه خارج شدند.

انقلاب طوس مى نویسد: تعداد گلوله هاى توپ بولمطر و گرناد كه به گنبد مطهر و دیگر مواضع مقدسه زده شد: گنبد مطهر آنچه تشخیص داده شد غیر از گلوله هاى بولمطر گلوله و گرناد هفده عدد، ایوان طلاى مسجد جامع گلوله گرناد نه عدد، ایوان مقصوره مسجد جامع گلوله گرناد یازده عدد، سردر ایوان صحن جدید گلوله گرناد سه عدد، سردر كارخانه خدام یازده عدد، گنبد مسجد جامع گلوله گرناد یازده عدد، صحن جدید و عتیق و همچنین ایوان عباسى و صحن كهنه نیز چند تیر خالى شده بود كه خرابى فاحشى وارد آورد. عدد گلوله هاى توپ بولمطر كه به اطراف مسجد و صحنین خالى شده بود از تحت احصاء خارج بوده است.

عدد مقتولین آن روز گویا چهارصد و پانزده نفر بوده غیر از مجروحین كه بعدها فوت كردند و یا اشخاصى كه خود را از ترس به چاه انداختند. از قرارى كه گفته مى شد از روسها هم سى و چهار نفر كشته شده بودند.

بالجمله چنانچه ذكر شد ركن الدوله قبل از بمباردمان آستان قدس استعفا داد و شاهزاده نیرالدوله به والیگرى تعیین شد. مشارالیه در نوزدهم جمادى الاولى به مشهد وارد شد. نیرالدوله احكام مؤكدى صادر كرد كه مسببین انقلاب را كه بالاخره منجر به توپ بستن آستان قدس شده اند دستگیر كند. لذا چند روز پس از ورود دعوتى از اعیان شهر و اشراف و اعضاى آستانه كرد و در همان مجلس اظهار كرد كه بایستى خرابى یهاى آستانه كه بر اثر بمباردمان قشون روس وارد شده است به فوریت تعمیر و حضار و سایرین باید كمك كنند و اعانه بدهند. خود نیرالدوله گویا سى هزار تومان داد و تا مبلغ صد الى صد و ده هزار تومان اعانه براى ترمیم خرابى از مدعوین و غیر مدعوین جمع آورى كرد.

پس از آن حاج معاون التجار و حاجى معین و حاج عبدالرحیم را به ترشیز و یكى از دو نفر از اهل علم را كه در انقلاب دخالت داشتند با جمعى دیگر به اطراف تبعید كرد. سپس امر به تعمیر آستانه مقدسه داد. روز شروع به تعمیر را كه قبلاً اطلاع داده بودند متولى باشى و عموم مستخدمین آستانه و معمارها و عملجات حاضر بودند خود نیرالدوله به آستانه حاضر شد و پشت بام حرم مطهر رفت و امر كرد ظرف گچى حاضر كردند، آستینهاى خود را بالا زد و اولین خشت و گچ تعمیر گنبد مطهر را به دست خود كار كذاشت.

در آن وقت ریاست گمرك با مسیولولو بود، پس پیشكارى مالیه را هم به وى رجوع كرد. معززالملك به عنوان ریاست قشون وارد گردید و براى دستگیرى یوسف خان كه عده اى رفته بودند وى را دستگیر كردند ولى نظامیان روس مانع شدند كه او را زنده وارد شهر كنند، در همان خارج شهر او را تیرباران كردند و نعش او را پانزدهم جمادى الاخر به شهر آورده به دار آویختند.


منبع: به نقل از سالشمار وقایع مشهد، نوشته محمدتقى مدرس رضوى ص 226

تنظیم برای تبیان: سمانه دولت آبادی