تبیان، دستیار زندگی
«و آسمان آبی» نكات و جنبه‌های مثبتی دارد ولی مستند خوبی نیست. در كل جای این‌گونه آثار زندگی‌نامه‌ای در سینمای ما واقعا خالی است؛ فیلم‌هایی كه باید در وصف و تحسین بزرگان ساخته شوند و به عنوان سندی از یك دوره باقی بمانند و حتی چهره‌های شاخص سینمای ما را به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقای بازیگر، سینما و نامهربانی‌های ما

عزت الله انتظامی

نگاهی به مستند «و آسمان آبی» درباره زندگی عزت‌الله انتظامی

قبل از هر چیز باید اكران این مستند زندگی‌نامه‌ای را به فال نیك گرفت و از مسئولان مربوطه تشكر كرد. در پاسخ به منتقدان اكران این‌گونه فیلم‌ها هم باید گفت كه نمایش فیلم‌هایی از این دست در بهبود وضعیت سینمایی كشور بی‌تاثیر نیست چون حداقل تماشاگرانی را به سالن‌های سینما می‌كشاند كه در شرایط معمولی و بازار «كمدی‌های مبتذل» سینما نمی‌روند. البته می‌توان گفت كه در این سینمای ورشكسته تعداد این تماشاگران انگشت‌شمار است و همه می‌دانیم كه در مجموع آمار سینماروهای ایرانی چقدر پایین و ناامیدكننده است. ولی باید پذیرفت كه با دست روی دست گذاشتن هم كاری پیش نخواهد رفت و اكران فیلم‌های متفاوت (كه اگر از كیفیت لازم برخوردار باشند تاثیرگذار می‌شوند) فی‌نفسه حركت مثبتی است ولو كوچك. نظریه مشهور «اثر پروانه‌ای» را كه به یاد دارید؟

«و آسمان آبی» نكات و جنبه‌های مثبتی دارد ولی مستند خوبی نیست. در كل جای این‌گونه آثار زندگی‌نامه‌ای در سینمای ما واقعا خالی است؛ فیلم‌هایی كه باید در وصف و تحسین بزرگان ساخته شوند و به عنوان سندی از یك دوره باقی بمانند و حتی چهره‌های شاخص سینمای ما را به جهانیان معرفی كنند. اما در این راه باید كاملا حساب‌شده قدم برداشت. رویكردهای خلاقانه و ضدكلیشه‌ همیشه در اولویت قرار دارند ولی به شرطی كه آثار استاندارد در زمینه مربوطه وجود داشته باشند. وقتی ساخت و نمایش عمومی (محدود) این فیلم در سینمای ما به مانند یك حركت نو و تازه است یعنی هنوز اول راه هستیم و كاری نكردیم. این فیلم چندمین اثر زندگی‌نامه‌ای در سینمای ما است؟ چند نفر از بزرگان سینما از دست رفتند و ما سند مناسبی برای معرفی‌شان به نسل‌های بعد در دست نداریم؟ آیا می‌توان گفت این فیلم به عنوان اولین مستندی كه درباره «آقای بازیگر» ساخته شده، درخور ایشان است؟ آیا این مستند توانسته بخشی از دانش و تجربیات این استاد را برای آیندگان ثبت و ضبط كند؟ جواب‌ این سوالات را می‌دانیم ولی این‌طور به نظر می‌رسد كه هرگز حركتی صورت نخواهد گرفت.

«و آسمان آبی» نكات و جنبه‌های مثبتی دارد ولی مستند خوبی نیست. در كل جای این‌گونه آثار زندگی‌نامه‌ای در سینمای ما واقعا خالی است؛ فیلم‌هایی كه باید در وصف و تحسین بزرگان ساخته شوند و به عنوان سندی از یك دوره باقی بمانند و حتی چهره‌های شاخص سینمای ما را به جهانیان معرفی كنند.

«و آسمان آبی» از یك سو صحبت‌های استاد درباره فعالیت‌های متعددش در مراكز و كانون‌های فرهنگی و هنری كشور از جمله موزه سینما را شامل می‌شود و به فعالیت‌های بشردوستانه آقای بازیگر می‌پردازد و او را بارها با اعضای خانواده نشان می‌دهد؛ و از سوی دیگر مملو از تصاویری از تنهایی و گوشه‌گیری استاد است. به‌طوری كه در صحنه‌ای از فیلم انتظامی بعد از رفتن مریدانش می‌نشیند و با همان خرس تنهایی‌هایش صحبت می‌كند و اشك می‌ریزد. در فیلم بارها انتظامی را در تاریكی و تنهایی می‌بینیم. چرا فیلم‌ساز چنین تصویر ضدونقیضی ارایه كرده است؟ مگر می‌شود كسی كه در همین فیلم می‌گوید «آدم تا زنده است باید به راهش ادامه دهد و رو به جلو برود» را در دل چنین دنیای تیره‌وتاری قرار داد؟ ما در این فیلم می‌بینیم كه انتظامی در هشتمین دهه زندگی پربار خود چقدر با حوصله روی دیالوگ‌هایش در فیلم «چهل سالگی» كار می‌كند و آن‌ها را اصلاح و پرداخت می‌كند. حتی صبحانه خوردن با اشتیاق انتظامی در صحنه‌ای از فیلم را نمی‌توان فراموش كرد. شخصا هر بار كه این صحنه را می‌دیدم هوس صبحانه خوردن با نان سنگك تازه می‌كردم.

در مجموع به نظر می‌رسد كه غزاله سلطانی در مقام كارگردان آن‌طور كه باید نتوانسته تسلط حرفه‌ای خود را بر اثر حفظ كند و تن به خواسته‌های اطرافیان داده است. به عنوان مثال چرا تدوین‌گر توانسته ایده‌های كلیپ‌گونه خود را اجرایی كند و لطمه بزرگی به فیلم بزند؟ ما در همان نیم ساعت اول فیلم سه‌‌چهار بار تصاویری را می‌بینیم كه با افكت‌های پیش‌پاافتاده و یك موسیقی كلاسیك بارها شنیده شده تدوین شده‌اند. اگر قرار است سابقه طولانی و تجربیات یك تدوین‌گر او را بر فیلمی حاكم كند چرا نباید سراغ جوان‌ترهای مستعد رفت. شاید هم بدبینانه قضاوت می‌كنیم و همه چیز ریشه در كم‌تجربگی كارگردان فیلم دارد.

بهترین فصل فیلم جایی است كه دوربین پای صحبت ژان كلود كریئر (فیلم‌نامه‌نویس بزرگ فرانسوی كه برای همكاری‌های متعددش با لوئیس بونوئل مشهور است و با میلوش فورمن، آندری وایدا، ژان‌لوك گدار، برناردو برتولوچی و ... همكاری داشته) می‌نشیند و ما از زبان ایشان و با آن لحن روشنفكرانه فرانسوی می‌شنویم كه آقای بازیگر كیست و چه كرده است. چرا فیلم‌ساز سراغ سایر همكاران و چهره‌های مطرح سینمای خودمان نمی‌رود؟ چرا لحظات باشكوه فیلمی درباره «آقای بازیگر» باید این‌قدر اندك باشد و به‌ندرت مو بر تن تماشاگر سیخ شود؟ وقتی این جملات انتظامی «اگر نیت یك ساله دارید گندم بكارید، اگر نیت ده ساله دارید درخت بكارید و اگر نیت صد ساله دارید انسان تربیت كنید» در مقر یونسكو در پاریس به گوش می‌رسد كدام تماشاگر ایرانی است كه به خود نبالد؟ «و آسمان آبی» با توجه به جایگاه استاد انتظامی و كارنامه و سابقه درخشان ایشان باید به مراتب پربارتر از این می‌بود. بعد از مدت‌ها دیدم كه نمایش فیلمی در سالن سینما تمام شد و تیتراژ پایانی بر پرده نقره‌ای نقش بست ولی تماشاگران از جای خود تكان نخوردند. بی‌تردید این تاثیرگذاری نه از بابت كیفیت فیلم بلكه از ارج و قرب «آقای بازیگر» است.

رضا حسینی/ سینمای ما

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی