تبیان، دستیار زندگی
دانشجو در کلام آیت الله خامنه ای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دانشجو در کلام آیت الله خامنه ای

ویژگیهای نسل دانشجو

دانشجویان، فلسفه ی محوری وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسله ی تعلیم و تربیت نسل فرهیخته ی جامعه تداوم می یابد و آینده ی علمی جوامع رقم می خورد.این نسل، دارای خصلتهای خاص هستند .بدون شناخت آن، نمی توان به این مجموعه راه برد و در تعلیم و تربیت و همراهی و همدلی با آنان توفیق یافت.

پیش از بازشماری برخی از ویژگیهای این نسل، دو نکته را بایستی یادآور شد:

آیت الله خامنه ای

اولا: نسل دانشجو، گرچه بخشی از نسل جوان جوامع است، اما محکوم ضوابط و قواعد روان شناخت نسل جوان نبوده و نیست؛ به عنوان یک گروه بزرگ اجتماعی، از خصلتها و روحیات خاص و متمایز نیز برخوردار است:

محیط دانشجویی، محیطی با خصلتهای خاص خودش است.این محیط بایستی حقیقتا مورد احترام باشد؛ یعنی کسانی که با دانشگاهها سر و کار دارند، بدانند که این مجموعه چه کسانی هستند و چه خصال جمعی ویژه یی دارند.در هیچ جمعی غیر از اینها، این خصال نیست.حتی در جمعهای جوانی که دانشجو نیستند، این خصوصیات نیست؛ این خصوصیات متعلق به جمع دانشجویی است.اینها را باید بشناسند و با آنها تعامل صحیح داشته باشند.

ثانیا: فضای دانشگاه، به نسل دانشجو ویژگیهایی می بخشد و آنان را به اوصافی متصف می کند که در خارج از آن ارتباط، از آن اوصاف بی بهره اند و یا شکل کمرنگی از آن در ایشان وجود دارد.یک جوان دانشجو، درخارج از محیط دانشگاه ممکن است خصلتها و خلقیاتی داشته باشد که در جمع دانشجویی در دانشگاه، چنان نباشد.بنابراین، صرف ارتباط با دانشجویان، در شناخت درست آنان کفایت نمی کند.دانشجو را بایستی در محیط دانشگاه دید و شناخت و او را در آن جایگاه درک کرد:

محیط دانشجویی و فرهنگ دانشجویی که بر یک جا حاکم است، غیر از روحیات و خصلتهای تک تک دانشجویان است.ممکن است کسی با چند نفر دانشجو مربوط باشد، اما وقتی که وارد محیط دانشجویی شد، آن جا چیزهای دیگری وجود دارد که آن دانشجو در خانه اش یا در ملاقاتش با زید و عمر خارج از محیط دانشجویی آنها را ندارد.

در همه جای دنیا، دانشجویان یکی از قشرهای پیشرو هستند؛ علت هم واضح است.روح ناآلوده ی جوان، هنگامی که با ذهن و فکر روشن ناشی از تحصیل و با دید بصیر و آگاه همراه می شود، ترکیب خیلی ممتاز و فاخری به وجود می آورد.آن ترکیب، همان دانشجو است.به همین خاطر است که دانشجویان همیشه از قشرهای پیشتازند.در مملکت ما هم همین طور بوده است

با توجه به دو نکته ی یاد شده، به بازشناخت خصایل نسل دانشجو اشاراتی صورت می گیرد:

1 دانشجویان، قشر پیشتاز جوامع هستند.اندیشه های نو و نهضتهای اجتماعی در سده های اخیر، عمدتا در بستر جنبشهای دانشجویی شکل گرفته اند و یا به گونه یی با آن مربوط بوده اند .

مقام معظم رهبری، ضمن تأکید بر این نکته، به چون و چرایی آن پرداخته اند و تحلیل روشنی از این خصلت ممتاز نسل دانشجو ارایه فرموده اند:

در همه جای دنیا، دانشجویان یکی از قشرهای پیشرو هستند؛ علت هم واضح است.روح ناآلوده ی جوان، هنگامی که با ذهن و فکر روشن ناشی از تحصیل و با دید بصیر و آگاه همراه می شود، ترکیب خیلی ممتاز و فاخری به وجود می آورد.آن ترکیب، همان دانشجو است.به همین خاطر است که دانشجویان همیشه از قشرهای پیشتازند.در مملکت ما هم همین طور بوده است.

2 ترکیب سن جوانی و طبقه ی روشنفکری، موجب می شود که نسل جوان دانشجو، نسل حساس و آماده ی برانگیختگی باشد.نسل دانشجویی، باروت آماده ی انفجار را می ماند که با تلنگرهای نامساعد، می تواند به آشفتگی و درهم ریزی اوضاع جاری رو بیاورد:

مادامی که دانشگاه جای جوانانی است که فاصله ی سنی تقریبا مشخص هفت، هشت، ده ساله دارند، و مادامی که در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشنفکری، در این سن به این نسل منتقل می شود، همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگی داشت.

آیت الله خامنه ای

3 دانشجو، طالب آگاهی است؛ برای حضور خود در دانشگاه، منزلت می بیند؛ رهیابی به راههای پرپیچ و خم را فضیلت می شمرد و در تلاش بر می آید که از دیدگاهها، مکاتب و نظریات گوناگون اطلاع یابد:

دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است که نه از مجله ی خارجی، نه از کتاب خارجی و نه از معارف بیرون این مرز اصلا مطلع نیست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا می کند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح می شود.

4 دانشجو، با تعبد مطلق نمی تواند زندگی کند؛ ابهام برای او خوره یی است که روح وجود او را می خورد و درهم می ریزد؛ در تعبد هم به دنبال فلسفه و حکمت می گردد، تا ظرف اندیشه و روان خود را از آن مملو و سیراب سازد.این عطش مستمر، خصلت و فضیلت نسل دانشجوست:

دانشجو، به طور طبیعی روشنفکر است؛ یعنی جزو گروههای روشنفکر قهری است و نسبت به اوضاع جاری کشور، صاحب نظر و صاحب فکر و صاحب عقیده است و می خواهد اظهار نظر بکند.دانشجو، به این قانع نیست که بگویند ما این طور تشخیص داده ایم و می خواهیم عمل بکنیم.دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد.تعبد هم می کند، اما دلش می خواهد وجه این کاری را که به آن تعبد کرده است، بداند.اگر ندانست، تدریجا دچار شبهه و ابهام می شود .این ابهام، او را حتی در نفس تعبد هم تضعیف می کند و تعبدش رفته رفته ضعیف می شود.

5 دانشجو، روحیه ی انقلابی دارد؛ تسریع در امور را می طلبد؛ محافظه کاری و عملکرد گام به گام را نمی پذیرد؛ آرمانگرایی، او را به اندیشه ها و تلاشهای حاد فرا می خواند و در جذبه ی شعارهای تند و داغ قرار می گیرد:

در محیط دانشگاه، بایستی به این نکته خیلی توجه کرد؛ آنگاه روحیه ی انقلابی دانشجویان را در نظر گرفت.این دانشجویان بایستی مثل قشر دانشجو در همه جای دنیا، کسانی باشند که جزو پیشبرندگان انقلاب و جزو پایه های اصلی انقلاب باشند و نسبت به مسایل انقلابی هرگز احساس سردی نکنند...روحیه ی انقلابی اینها در دانشگاه نباید ضربه بخورد.

6 دانشجو، به طور طبیعی پرسشگر است؛ با تفکر انتقادی با مسایل پیرامونی برخورد می کند؛ شیوه ی اعتراض و پرخاش را پیش می گیرد و در برابر کژیها و لغزشها که می بیند یا می پندارد واکنش سریع و عاطفی نشان می دهد: ما نباید انتظار داشته باشیم که دانشجو جماعت، سیاستهای دستگاههای اجرایی را به طور کامل و با همه ی وجود بپذیرد و قبول بکند.البته باید در مقابل سیاستهای مسؤولان دستگاه تسلیم شد؛ در این شکی نیست.وقتی که دستگاهها و مجریان کشور تصمیمی می گیرند، آن تصمیم برای افرادی که در محدوده ی کار آنها هستند، واجب الاطاعه است.اما باید این حق را به آن دانشجو داد که به مقتضای جوانی و به مقتضای آن روحیه ی شور و نشاط و شوقی که دارد، حالت سؤالی داشته باشد، احیانا اعتراضی داشته باشد، پیشنهادی داشته باشد.در محیط دانشگاه، اینها را بایستی تحمل کرد و پذیرفت.این، از جمله ی عواملی است که آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه می دارد.

7 نسل دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ با آن می زید و در آن تنفس می کند؛ و همین نکته؛ شاخص سلامت روح و روان این نسل است.حیات و ممات نسل دانشجویی کشور را می بایست با این میزان سنجید و در این آیینه، قامت استوار و یا خمیده و فرسوده ی آن را به تماشا نشست .

ساده بینان، سکوت و قعود نسل دانشجویی را علامت رضا و دلیل راست و درستی امور می شمرند و گمان می برند که نسل رام و آرام دانش پژوهی، دلیل ثبات و تثبیت نظام و کشور است؛ اما واقع بینان، آن را نه تنها شاخص سلامت سیستم نمی شمرند، بلکه دلیل آن می دانند که سلولها و عناصر هشدار دهنده از کار افتاده اند و یا در معرض از کارافتادگی قرار دارند.

در محیط دانشگاه، بایستی به این نکته خیلی توجه کرد؛ آنگاه روحیه ی انقلابی دانشجویان را در نظر گرفت.این دانشجویان بایستی مثل قشر دانشجو در همه جای دنیا، کسانی باشند که جزو پیشبرندگان انقلاب و جزو پایه های اصلی انقلاب باشند و نسبت به مسایل انقلابی هرگز احساس سردی نکنند...روحیه ی انقلابی اینها در دانشگاه نباید ضربه بخورد

مقام معظم رهبری، با همین عنایت و توجه، به مخاطبان دردمنددانشجوی خود بذل توجه داشته و دارند:

هر وقت که دانشجویان، بخصوص دانشجویانی که در زمینه ی مسایل اسلامی و گرایش اسلامی، به یک اهتمام ویژه شناخته شده اند مثل انجمنهای اسلامی و امثال اینها بیایند نسبت به برخی از مسایل اظهار دغدغه بکنند، من خوشحال می شوم.ما از این که شما نگران باشید، خوشحال می شوم؛ این را شما بدانید.ما آن وقتی نگران می شویم که ببینیم شما جوانان اصلا نگرانی ندارید و نسبت به آنچه که در جامعه می گذرد، هیچ حساسیتی ندارید.

خطرات و مخاطرات برای نسل دانشجو

نسل دانشجو، هم بایستی وجوه ممتاز و تشخص بخش خود را بشناسد، و هم نقطه های ضعف خودیش را پیدا کند، تا با تیرهای زهرآگین، رویین تن بودن خود را از دست ندهد.

مخاطرات زیر، حداقل خطراتی است که می بایست این نسل به آن توجه کند و برای رفع آن به چاره جویی برخیزد:

1 نسل دانشجو، به عنوان گروهی از نسل جوان، دارای امتیازات آن نسل و نیز آفتها و مشکلات آن مجموعه ی سنی است؛ از جمله ی آن، می توان به «بی تجربگی» و یا «کم تجربگی» اشارت داشت.

فاصله ی سنی با دوره ی پختگی و بلوغ اندیشه، موجب تصمیمها و یا عملکردهای خام و سطحی نسل جوان است.این نسل هنوز در معرض حوادث مشابه و مکرر قرار ندارد، تا با جمع بندی آن، به نتیجه گیری روشن دست یابد.او اولین برخوردها و حادثه ها را در پیش دارد و بر آن اساس، به تحلیل و تعمیم می پردازد و در نتیجه، در نوسان اندیشه و رأی قرار می گیرد؛ قطعیت و جزمیتهای سریع پیدا می کند و به سهولت در دام دیدگاهها، اندیشه ها و یا جذب و انجذاب در اشخاص و گروهها فرو می غلتد:

نسل جوان، همه چیزش خوب است؛ جز بی تجربگی.هر چه هم که شما بگویید نه، بی تجربه نیستیم، همان اصرارتان دلیل بی تجربگی است! یک ده، پانزده سال دیگر این را قبول می کنید.آنهایی که در سن کنونی شما هستند، بی تجربه اند.این سخن را بایستی از آن کسانی که دوران شما را گذرانده اند، چشم بسته قبول کنید؛ چاره یی هم ندارید؛ چون این دورانی را که شما در آن هستید، آنها دیده اند، و آن دورانی را که آنها در آن بودند، شما ندیده اید.

2 روحیه ی آمادگی دانشجو برای اعتراض و برانگیختگی، هم سکوی پرش دانشجو و جامعه است، و هم می تواند موجب زوال و انحطاط اجتماعی باشد.در مواردی، افراد و یا گروههای داخل و یا بیرون دانشگاه، با استفاده از همین روحیه و خصلت، ممکن است بذر آشفتگی و اغتشاش را بپاشند و اهداف خاص حزبی و گروهی خود را از آن تمنا کنند:

آیت الله خامنه ای

همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگی داشت.برانگیختگی بد نیست چیز خوبی است اما در شرایطی هم ممکن است بر این برانگیختگی، آثار بدی مترتب شود.در چنین محیطی که برانگیختگی آسانترین چیز است، هر کسی باید سعی کند که این در آن جا انفجار ایجاد نکند و برانگیختگی بد را زمینه سازی ننماید. کنجکاوی فکری، ارتباط فرهنگی با مراکز فکر و اندیشه و...، مزیتی است که نسل دانشجو از آن برخوردار است؛ اما همین مزیت، گاه و بیگاه نقطه ی ضعف می شود و نسل یاد شده را در معرض آسیبهای فکری، فرهنگی قرار می دهد.سیاستمداران هواپرست، احزاب قدرت طلب و مکاتب انحرافی، بیشترین طعمه ی خود را از این نسل گرفته و برمی گیرند؛ از خصوصیت روح کنجکاو و اندیشه ی پرسشگرا سود می جویند و دام می نهند و فوج فوج در کمند خویش می افکنند:

دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است که نه از مجله ی خارجی، نه از کتاب خارجی و نه از معارف بیرون این مرز اصلا مطلع نیست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا می کند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح می شود.پس این فرد، در معرض نفوذ آسیبهای فرهنگی و بی مبالاتی در مقابل دین و بی تفاوتی در مقابل ارزشهای دینی و انقلابی است.این، یکی از مشکلات محیط دانشجویی و دانشجوست.

یکی از مشکلات دیگر که نزدیک به مشکل قبلی است آسیب پذیری در مقابل لغزشها و انحرافات فکری است.در گذشته که مارکسیزم خیلی فعال و پرنشاط بود، هر کسی که با دانشگاه ارتباط داشت، واقعا این را بروشنی می یافت.اصلا در دانشگاه، حتی آن دانشجوی مسلمانی که سوهان تفکرات مارکسیزم به مغزش نخورده بود، خیلی بندرت می شد پیدا کرد.

3 نظام آموزشی جدید، بر پایه ی دنیامداری شکل گرفت.در این نظام، تحصیل برای پول و شهرت، نه تنها مذموم تلقی نمی شد، بلکه ممدوح و پسندیده شناخته می شد.این روحیه، همچنان خود را می نمایاند و نسل دانشجو را در تب و تاب خود همراه می برد.بخشی از آفات و مخاطرات اخلاقی، فرهنگی در این نسل، برخاسته از این روحیه ی حاکم است:

مشکل سوم، همین مشکل مدرک گرایی و توجه وافر به زندگی مادی و اضغاث و احلام جوانی است .در حوزه ها، به شکل سنتی چنین چیزی نیست اگر چه گاهی به شکل عارضی هست اما جوان دانشجو که کارش تحصیل علم است، به این سمت کشانده و رانده شده که به فکر آینده و دکان آینده و کار آینده و پول و این که کدام رشته پردرآمدتر است و کدام رشته تواناییهای بیشتری به آدم می دهد، باشد.این هم مشکل بزرگی است که بایستی به فکرش بود؛ چون به علم لطمه می خورد.

جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایه گذاریهای زیادی می کند؛ حواستان جمع باشد.عده یی را به بی تفاوتی می کشاند، وعده یی را دلسرد و مأیوس می کند.یأس، بزرگترین آفت جوان است

همان گونه که پیشتر اشارت شد، دانشجو تعبدپذیر مطلق نیست؛ در تعبد خود، گونه یی تعقل ورزی را می جوید؛ به فلسفه ها و علتها توجه می دارد و درصدد ارضای عقل و خرد خویش در امور دین و دنیای خود بر می آید.این ویژگی موجب می شود که از زندگی در ابهام رنج برد؛ کمبود و یا فقدان اطلاعات را برنتابد و بنیاد تعبد خویش را از کف دهد:

دانشجو دلش می خواهد وجه این کاری را که به آن تعبد کرده است، بداند.اگر ندانست، تدریجا دچار شبهه و ابهام می شود.این ابهام، او را حتی در نفس تعبد هم تضعیف می کند و تعبدش رفته رفته ضعیف می شود.پس، یکی از مشکلات دانشجو، این است.دانشجویان چون غالبا از جریانات هم بی خبرند و از بطون کارها اطلاع ندارند، چنانچه خبری در رادیو یا در روزنامه پخش می شود، ذهنشان شروع به کار می کند.این در صورتی است که مؤثر خارجی هم نباشد؛ اگر باشد، که دیگر واویلاست!

5 دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ از ضعفها و نارساییها برمی آشوبد و توان خویشتنداری از کف می دهد.این خصوصیت، فضیلت این نسل است؛ اما می تواند به منقصت بینجامد؛ زیرا طاعنان و خرده بینان سعی و تلاش می دارند که از همین ویژگی سود جویند و با تلقین و القای ضعفها و کمبودها، روح امید و تلاش را از این نسل برگیرند و بذر ناامیدی و دلسردی را در مزرع وجودی این نسل آینده ساز بپاشند:

جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایه گذاریهای زیادی می کند؛ حواستان جمع باشد.عده یی را به بی تفاوتی می کشاند، وعده یی را دلسرد و مأیوس می کند.یأس، بزرگترین آفت جوان است .جوانها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا می کند؛ همچنان که امید این گونه است.در مقابل یأسی که دشمن می خواهد به جوانها تلقین و تزریق کند، خودتان را مصونیت بدهید.

آیت الله خامنه ای

در سخنی دیگر، مقام معظم رهبری، ضمن تمجید و تحلیل از دغدغه ها و دردهای این نسل، این هشدار را داده اند که مبادا یادکرد نابسامانیها و ضعفها، چنان دلمشغولی پدید آورد که روحیه ی نشاط و امید را از این نسل پرتکاپو برگیرد و آنان را به خمودی و افسردگی سوق دهد:

بعد از این که دغدغه ی شما را ما مجموعا بجا می دانیم، می خواهیم این توصیه را هم بکنیم که برادران عزیز! تا وقتی که مشاهده می کنید در وجود خودتان انگیزه و نشاط برای تحرک اسلامی و سازندگی اسلامی هست، به آینده با چشم خوشبینی نگاه کنید.دغدغه خوب است؛ ناامیدی بد است.

6روحیه ی انقلابی، در دانشجو روح تکاپوی اجتماعی ایجاد می کند؛ او را به فعالیت و تلاش حاد فرا می خواند؛ او را به تغییرات جهشی سوق می دهد؛ و این همه، بذر مساعدی برای سیاستبازان حرفه یی پدید می آورد، تا از انبوه جوانان آماده و مشتاق، فوج فوج سرباز برگیرند و فدایی راه خود سازند.

تأکید مقام معظم رهبری بر حفظ نشاط سیاسی در دانشگاه همراه با پرهیز از سیاستبازی، توجهی اساسی و اصولی به این مخاطره است که دانشجو نباید خود را طعمه ی اغراض سیاستبازان قرار دهد و نردبان ترقی و شهرت خواهی آنان گردد:

باید این حق را به آن دانشجو داد که به مقتضای جوانی و به مقتضای آن روحیه ی شور و نشاط و شوقی که دارد، حالت سؤالی داشته باشد، احیانا اعتراضی داشته باشد، پیشنهادی داشته باشد.در محیط دانشگاه، اینها را بایستی تحمل کرد و پذیرفت.این، از جمله ی عواملی است که آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه می دارد و آنها را همچنان دانشجو نگه می دارد .البته این را هم باید مراقبت کرد که محیط دانشجویی، میدانی برای تاخت و تاز سیاستبازان حرفه یی نشود.این که یک نفر از آن طرف بلند شود، برای خاطر یک غرض سیاسی و یک هدف ناسالم، دانشگاه را به هم بریزد و عده یی از دانشجویان را مشوش کند، این هم اصلا قابل قبول نیست .

7 نسل دانشجو در شرایط کنونی، گرفتار مشکل اساسی دیگری است.او نمی داند که در کدامین نقطه از پرگار وجودی جامعه جای دارد.در سلولهای حیات ساز جامعه، نه خود را می شناسد و نه به نقش خود باور دارد.او در موج زمانه می زید، بی آن که بداند موجها ره به کدام سو می پویند و او در ساخت و ساز موجها و یا تغییر جهت آن، چه می تواند بکند و چه باید بکند.این مشکل، در دانشجوی امروزین، بحران هویت ایجاد می کند و او را از «خود» بیخود می کند و در پیچ و تاپ اثبات هویت می افکند:

آن مشکلی که به نظر بعضیها شاید مهمترین مشکل است، مشکل بی هویتی و عدم درک رسالت واقعی در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاریخ و آینده است.دانشجو، حقیقتا نمی داند که چکاره است.او نمی داند که الان چکاره است و در آینده چه نقشی خواهد داشت؛ مثل کاسبی که به دنبال نان و نام می دود و زندگی می کند.به عبارت دیگر، رسالت حقیقی دانشجو، برای خود او درست روشن نیست.

منبع: پایگاه حوزه( با تلخیص)

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور