تبیان، دستیار زندگی
واژه ی انسان در قرآن کریم 65 بار به کار رفته است که این واژه،ویژگی منحصر به فردی در میان واژگانی که بر آدمی در قرآن اطلاق شده است،دارا می باشد. کاربرد این واژه در قرآن همراه با اوصاف مدح و ذم و نقاط قوت و ضعف به گونه ای است که سؤالات متعددی را برای اندیشم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سر دوگانگی وصف انسان در قرآن

قرآن

انسان در نظام معنایی قرآن

واژه ی انسان در قرآن کریم 65 بار به کار رفته است که این واژه،ویژگی منحصر به فردی در میان واژگانی که بر آدمی در قرآن اطلاق شده است،دارا می باشد. کاربرد این واژه در قرآن همراه با اوصاف مدح و ذم و نقاط قوت و ضعف به گونه ای است که سؤالات متعددی را برای اندیشمندان و قرآن پژوهان مطرح می سازد که فلسفه ی بیان اوصاف دوگانه (مدح و ذم) برای انسان در قرآن چیست؟ و چرا قرآن کریم با فراوانی بسیار در توصیف انسان از صفات منفی چون ضعف و عجز و جهل و... بهره گرفته است درحالی که افتخار تاج کرامت را در میان موجودات بر سر دارد و مقام خلیفه ی الهی و تسخیر آسمان ها و زمین و برخورداری از مقام امانت داری الهی و... را در پرونده امتیازات خود دارد.

سر دوگانگی وصف انسان در قرآن

آیا طبیعت اولیه انسان بر گرایش های منفی بنا شده است؟ چرا خداوند به مذمت اوصافی می پردازد که خود درخلقت اولیه انسان قرار داده است؟

در بررسی اوصاف انسان در قرآن مشاهده می شود که از یک طرف عالی ترین مدح ها و ستایش ها و از طرف دیگر بزرگ ترین خفت،در مورد انسان صورت گرفته است. او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و درهمان حال از دیو و چهارپایان پست تر شمرده است. 1

شهید مطهری (ره) می گوید: «حقیقت این است که این مدح و مذم،ازآن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است. نیمی از سرشتش ستودنی و  نیم دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند واین خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد ایمان است. به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا و در دست نفس اماره خارج می شود و به صورت یک ابزار مفید درمی آید.پس انسان حقیقی که خلیفه الله است، همه چیز برای اوست و بالاخره دارنده ی همه ی کمالات انسانی است، علاوه براین،انسان،ایمانی است نه انسان منهای ایمان، انسان منهای ایمان کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص خونریز و کافر است و ازحیوان پست تر». 2

آیت الله جوادی آملی مدح ها را ناظر به فطرت انسان و نکوهش ها را ناظربه طبیعت انسان می داند... 3

این پرسش که آیا طبیعت اولیه انسان بر گرایش های منفی بنا نهاده شده است؟ در نگاه اندیشمندان معاصر چه پاسخ دارد؟

علامه طباطبایی می نویسد: خداوندی که درمورد خود فرموده: «الذی أحسن کل شئ خلقه». 4 خداوند هیچگاه صفات فی حد نفسه مذموم را در وجود انسان قرار نمی دهد و صفات انسان آنگاه مذموم می شوند که انسان در اثر سوء تدبیر خود آنها را از حال اعتدال خارج کرده و به افراط و تفریط سوق می دهد. 5

بیان وضع آفرینش و مقتضای خلقت انسان یک مسأله است و مذمت کردن برای داشتن چنین وضعی مسأله دیگری است آنگاه که مسأله مربوط به زمینه خلقت انسان می شود این زمینه مورد ملامت قرار نمی گیرد بلکه قناعت ورزیدن به این زمینه است که مورد مذمت و تقبیح می باشد .

آیت الله مکارم شیرازی در این باره گفته اند: خداوند نیروها و غرایز و صفاتی درانسان آفریده است که اینها بالقوه وسیله تکامل و ترقی و سعادت او محسوب می شوند بنابراین صفات و غرایز مزبور ذاتاً بد نیستند بلکه وسیله کمال است اما

هنگامی که همین صفات در مسیر انحرافی قرار گیرد و از آن سوء استفاده شود مایه ی نکبت و بدبختی و شر و فساد خواهد بود.6

انسان

با بررسی آیات توصیف گر انسان،به این نتیجه رهنمون می شود که این آیات ناظر به یک بعد و یا یک مرحله وجودی انسان نمی باشند،چنانچه مشاهده می شود که برخی از این آیات درمقام نکوهش سرشت اولیه انسان هستند مانند «وَ خُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا»؛ (نساء 28) و برخی درمقام نکوهش طبیعت ثانوی انسان،مانند؛ « ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ». (تین، 5) ؛ آنگاه او را فروتر از همه فروتران گردانیدیم .

در دسته ی دیگر آیات (که به ستایش انسان پرداخته اند) نیز مشاهده می شود که برخی ناظر به طبیعت اولیه آدم است. مانند: « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ »، (اسراء، 70) ؛ ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم . و برخی ناظر به طبیعت ثانوی انسان است مانند «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ». (فجر، 27) ؛ ای روح آرامش یافته .

می توان گفت که در قرآن کریم هر جا سخن از مدح و ستایش انسان است این ستایش ناظر به استعداد ذاتی انسان برای رسیدن به کمال و یا ناظر به طبیعت ثانویه ی انسان های با ایمان و به کمال رسیده می باشد و هرجا سخن از مذمت و نکوهش انسان است این نکوهش ناظر به نقاط ضعف طبیعت اولیه ی انسان و یا ناظر به طبیعت ثانویه ی انسان های فاقد ایمان است.

آیت الله سبحانی درباره وجود گرایش های منفی درطبیعت اولیه ی انسان چنین گفته است:

مجموع کشش های موجود در آفرینش همه خیر و خوب،همگی مثبت و سودمندو بوده و در سراسر وجود او غریزه شری وجود ندارد واگر یکی از این غرایز از وجود او کنار برود و از حیات او حذف شود زندگی او دچار اختلال شده و انسانیت به خطر می افتد. انسانی که خدا در آفرینش او خود را با جمله « فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ ». (مؤمنون، 14) توصیف می کند نمی تواند آمیزه ای از خیر و شر،از خوبی و بدی باشد چیزی که هست این است که برخی از غرایز مانند شمشیر دو لبه یا سکه دو رویه است که اگر رهبری صحیح نشود،اگر از طریق عقل و خرد مهار نگردد مایه تباهی او می گرددو آنچه که ابعاد منفی خوانده می شود و مظهر شر تلقی می گردد، نتیجه ی عدم رهبری و تعدیل است و این غیر از این است که بگوییم در آفرینش او خیر و شر به هم آمیخته است. 7

باید تذکرداد که نکته ای که از آن غفلت ورزیده اند تفاوت بین گرایش های و نقاط ضعف است و تا تفاوت این دو روشن نشود هرگونه پاسخی به سؤال مطرح شده، داری اشکال اساسی خواهد بود زیرا طبیعت اولیه ی انسان گاهی از جهت نقاط ضعف آن مورد بررسی قرار می گیرد و گاهی از جهت گرایش های موجود در آن.

حقیقت این است که این مدح و مذم،ازآن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است. نیمی از سرشتش ستودنی و  نیم دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند واین خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد .

تفاوت بین نقاط ضعف طبیعت اولیه انسان با گرایش های موجود درآن، این است که نقاط ضعف یک امور عدمی هستند و نه وجودی،برخلاف گرایش ها که یک امور وجودی می باشند. نقاط ضعف طبیعت اولیه انسان چون امور عدمی هستند فاعل ندارد و لذا به خداوند سبحان منسوب نمی شوند برخلاف گرایش ها.

قرآن

درقرآن کریم هرجا سخن از مذمت ونکوهش طبیعت اولیه انسان است ناظر به همین نقاط ضعف می باشد. این نقاط ضعف،اموری عدمی و منفی هستند و انسان برای رسیدن به کمال مطلوب خویش باید این نقاط ضعف خود را برطرف کرده و به جای طبیعت اولیه جهول و کم جنبه و عجول،طبیعت ثانویه ای دارای علم و پرظرفیت و با صبر بسازد.

اما اینکه،مذمت، و نکوهش، ناظر به گرایش های طبیعت اولیه باشد محل اشکال است.چون خداوند متعال خود این گرایش ها را دروجود آدمی قرارداده و اموری که به خداوند سبحان منسوب می شود نمی تواند به خودی خود، شر و منفی باشد.

چنانکه دردیدگاه اول مطرح شده،صفات و گرایش هایی که در طبیعت اولیه ی انسان قرارداده شده،به خودی خودمذموم و منفی نمی باشد بلکه این سوء تدبیر انسان در بهره برداری از این گرایش ها است که موجب افراط و تفریط در این گرایش ها شده است.

علامه جعفری می گوید: بیان وضع آفرینش و مقتضای خلقت انسان یک مسأله است و مذمت کردن برای داشتن چنین وضعی مسأله دیگری است آنگاه که مسأله مربوط به زمینه خلقت انسان می شود این زمینه مورد ملامت قرار نمی گیرد بلکه قناعت ورزیدن به این زمینه است که مورد مذمت و تقبیح می باشد. 8

طبیعت اولیه انسان دارای یک سری نقاط ضعف است و هم دارای گرایش هایی که به خودی خود منفی نیستند (بلکه لازمه ی زندگی انسان هستند) و این گرایش ها چنین قابلیت و استعدادی را دارند که تا به صورت معتدل به کار گرفته شوند و همچنین استعداد انحراف و افراط و تفریط را نیز دارند.

آموزه های اسلام،انسان را خلیفه ی برگزیده و مورد ستایش پروردگار معرفی کرده است که با سیطره بر آسمان ها و زمین و به دوش گرفتن امانت خداوندی، ارزشی بی نظیر را در نظام تکوین یافته است. این موجود برگزیده، دارای کرامتی ذاتی است که درمیان نوع بشر، در دارا بودن آن، تفاوتی نیست؛اما این دارایی، دائمی برای بشر نخواهد بود، چرا که بشر با ارتکاب خیانت یا جنایت این کرامت خدادادی را از کف خواهد داد. انسان ها نیز با بهره گیری از تقوی و گام نهادن در مسیرایمان و عمل صالح، می توانند به گرامی ترین درجات دست یابند.

نویسنده : بهروز یدالله پور

فرآوری : محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1- مطهری، ج 2، ص 267

2- مطهری، 1374، ج 2، ص 273-274

3- جوادی آملی، 1378، ص 22

4- سجده، 7

5- طباطبایی، 1417، ج 20، ص 15

6- مکارم، 1374، ج 25، ص 28

7- سبحانی، 1364، ج 4، ص 276

8-  جعفری، 1361، ص 19