تبیان، دستیار زندگی
دوستان خوب تبیانی شاید شما هم مثل من فکر می‌کردید باید خیلی داشته باشیم تا در راه خدا مقداریش رو انفاق کنیم اما توی این داستان دیدین که مرد همون یک درهم رو (تمام داراییش رو) در راه خدا خرج کرد. بیایید از امروز انفاق کردن و صدقه دادن رو به زندگی‌مون راه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در راه خدا چیزی بده
انفاق

آن را به بازار برد و به یک درهم فروخت. می‌خواست با آن یک درهم برای بچه‌های خود غذایی تهیه کند. به طرف بازار که می‌رفت، دو نفر را دید که با هم جر و بحث می‌کردند و کم کم کارشان به دعوا کشید. مرد درویش از دیگران پرسید: «چرا آنها به سر و کله هم می‌زنند؟»

گفتند: « این مرد یک درهم به آن یکی بدهکار است. طلبکار به او مهلت نمی دهد و می‌خواهد به زندانش بیندازد.»

درویش یک درهم خود را به مرد طلبکار داد و دست خالی به خانه برگشت. وقتی به خانه رسید، به زن و بچه‌های خود گفت: « طناب را فروختم و یک درهم گرفتم، اما آن را در راه خدا ،خرج کردم.»

درویش خانه را گشت و گلیم کهنه‌ای را پیداکرد. آن را به بازار برد تا بفروشد. همه جای بازار را به دنبال مشتری گشت، اما خریداری پیدا نشد. خسته و نگران به طرف خانه به راه افتاد.

آن روز، صیادی یک ماهی صید کرده بود و می‌خواست آن را بفروشد، اما هیچ کس ماهی را نمی خرید.

مرد درویش و صیاد در بازار به هم رسیدند و از حال هم با خبر شدند. صیاد به درویش گفت: « بیا با هم معامله‌ای بکنیم. تو گلیم را به من بده، من هم ماهی را به تو می‌دهم.» درویش قبول کرد. درویش، ماهی را به خانه برد و مشغول پاک کردن آن شد تا غذایی درست کند. وقتی که شکم ماهی را پاره کرد، ناگهان مرواریدی درشت و نورانی از داخل آن بیرون آمد. درویش فهمید که آن مروارید هدیه‌ای از طرف خداست. با خوشحالی، مروارید را به بازار برد تا بفروشد، اما هیچ کس نتوانست قیمتی بر روی آن بگذارد. سرانجام کسی پیدا شد و مروارید را به صد هزار دینار طلا از او خرید. درویش سکه‌های طلا را بار الاغی کرد و به طرف خانه رفت. چیزی نگذشت که درویش دیگری در خانه او را زد و گفت: «در راه خدا چیزی بدهید.»

درویش با خود گفت: « شاید این درویش هم حال و روزش مثل حال و روز دیروز خودم باشد.» این بود که او را صدا زد و گفت: « برادر، نصف این پولها مال تو. برو و هر چه زودتر کسی را بیاور تا بتوانی سکه‌های طلا را ببری. »

درویش گفت: « من نیازی به پول ندارم. من فرستاده خداوندی هستم که می‌گوید:

« هر کس یک درهم در راه من خرج کند، ما صد هزار درهم از خزانه غیب به او پاداش می‌دهیم.»

بدان که خداوند کار خیر هیچ کس را بدون پاداش نمی‌گذارد.

انفاق


یه آیه ی زیبا

«مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فى كلِّ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضعِف لِمَن یَشاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِیمٌ؛
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه برویاند، كه در هر خوشه، یكصد دانه باشد، و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى كند، و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع، و (به همه چیز) داناست» (بقره ، 261).

دوستان خوب تبیانی

شاید شما هم مثل من فکر می‌کردید باید خیلی داشته باشیم تا در راه خدا مقداریش رو انفاق کنیم اما توی این داستان دیدین که مرد همون یک درهم رو (تمام داراییش رو) در راه خدا خرج کرد.
بیایید از امروز انفاق کردن و صدقه دادن رو به زندگی‌مون راه بدیم و مطمئن باشیم که هر چه در راه خدا خرج کنیم خدا جاشو پر می‌کنه.


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از kozegar