تبیان، دستیار زندگی
وی در حملات متعددی شرکت داشت به طوری که شجاعتهایش ، دو ستانش مانند برادر اخوان ،معلم، گلبو،طاس پورو... را به شگفتی واداشته بود. قاسم در آخرین باری که به مرخصی آمد وضعی غیرعادی داشت ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید ابوالقاسم شیخ الاسلامی
شهید ابوالقاسم شیخ الاسلامی

از مجموعه شهدا مدفون در حرم مطهر

شهید در اواخر سال 1341 در یک خانواده صد در صد مذهبی به دنیا آمد.و چه خوب امام امت در سال 1342 فرمودند که سربازان من در گهواره ها هستند. این شهید چون فرزند یک پدرو مادر روحانی بود و این دو سعی زیاد در تربیت و اخلاق اسلامی او کوشیدند. از همان کودکی به مسائل اسلامی علاقه زیادی پیدا کرد به طوری که هنوز دبستان نرفته بود بسیاری از مسائل اسلامی و قرآن را به طور کامل فرا گرفته بود تا اینکه به هفت سالگی رسید.

در این زمان وی به یکی از مدارس ملی آن زمان که به مسائل دینی اهمیت زیادی می دادندو اندیشه و تعصبات مذهبی اولیاء وی مانع از آن شد که به مدارس دولتی برود . شهید قاسم از کودکی با ظلم و زورگویی مخالفت می کرد به طوری که در همان اوان کودکی چندین بار در مقابل زورگویی معلمان خویش ایستاده بودو از مدرسه اخراج شده بود.

بالاخره به هر ترتیبی دوران ابتدایی را گذراند و از سال بعد وارد حوزه علمیه مشهد شد و چندین سال به این رشته ادامه داد ولی متاسفانه از آنجایی که در زمان طاغوت جو برای این افراد بسیار نامساعد و مشکلات زیادی فراهم بود چند سالی پیش نتوانست در این راه قدم گذاردو خودش دراین اواخر چندین بارازاین عدم موفقیتش در این راه اظهار تاَسف کرده بود.

بعد ازحوزه برای کمک به دایی اش به درب مغازه بزّازی ایشان رفت و مشغول کسب بزّازی شد و ضمناً برای ادامه تحصیلات به مدرسه شبانه راهنمایی فاتح می رفت و بعد از فارغ التحصیل شدن از این مدرسه که مقارن با اوج حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران بود یعنی سال 1356، به صفوف ملت پیوست و همواره در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت داشت.

وی در این سال که به قول خودش از بهترین ایام زندگی اش به شمار می رفت به علت شرکت در تظاهرات های خونین ،همواره مورد فشار خانواده مخصوصاً مادرش قرار می گرفت. ولی از آنجا که می دانست مادراست و عاطفه مادری او را وادار به این کار می کند هرگز لب به اعتراض نگشودتا اینکه یک بار مادرش امام زمان را در خواب می بیند که از وی ناراضی اند علت را جویا می شود امام می فرماید این سرباز من را اذیّت نکن و از فردای آنروز همین مادر، بچه و جگر گوشه اش را تشویق به رفتن تظاهرات می کند.

بالاخره انقلاب به پیروزی رسید و شهید نیز به کاسبی خود ادامه داد ولی در این موقع علاقه او به انقلاب و امام دوچندان شدو با دل و جان از آن پاسداری می نمودو در مقابل مخالفین به شدت می ایستاد.و هم زمان به دستورامام برای بسیج ملت در این امرمهم شرکت می نمودو آموزشهای نظامی لازم را فرا گرفت و در گشتهای بسیج آن زمان در شهر شرکت داشت تا اینکه جنگ و مساله منافقین شروع شد و قاسم همواره در مقابل این دو ایستادگی کرد و در سال 1360 در سپاه شروع به خدمت مخفی کرد به طوری که تا قبل از شهادتش خانواده اش نیز از این خدمت اطلاعی نداشتند و سال 1361 به جبهه رفت و قریب دو سال در جبهه بود .

وی در حملات متعددی شرکت داشت به طوری که شجاعتهایش ، دو ستانش مانند برادر اخوان ،معلم، گلبو،طاس پورو... را به شگفتی واداشته بود. قاسم در آخرین باری که به مرخصی آمد وضعی غیرعادی داشت و چهره اش گویای این بود که عازم سفر ابدی است و بالاخره در هشتم اسفند ماه سال 1362 در عملیات خیبر واقع در جزیره مجنون و در کنار رود دجله و فرات به عمر پربارش خاتمه بخشید. روحش شاد


منبع: بنیاد شهید خراسان

تنظیم برای تبیان: سمانه دولت آبادی