تبیان، دستیار زندگی
مصاحبه با سعید مستغاثی درباره سیاست های فرهنگی غرب در سینما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جادوی آخرالزمانی غرب

گفت‌وگو با آقای سعید مستغاثی، پژوهشگر و منتقد سینما

گروه سینما وتلویزیون: :سعید مستغاثی، پژوهشگر و صاحب‌نظر صاحب‌نام در حوزه سینما است. ایشان در حال حاضر، مسئولیت انجمن منتقدان سینمایی و دبیری خانه سینما را به عهده دارند.

انتشار مقالات و آثار متعدد تحقیقی این تحلیل‌گر سینمایی، در مجلّات و وب‌گاه‌های مختلف موجب بود تا در خصوص موضوع روز «سینمای غرب و ارتباط آن با اهداف صهیونیسم» گفت‌وگویی با ایشان ترتیب یابد، كه حاصل آن را برای خوانندگان نقل می‌كنیم.

مستغاثی

* سینمای غرب تا چه اندازه و چگونه در مسیر آموزه‌های صهیونیسم و سران قدرت غرب قرار گرفته است؟

فیلم «رمز داوینچی»، درباره حقیقت جام مقدس صحبت می‌كند و توضیح می‌دهد كه انجمن فراماسونری، این حقیقت را سال‌ها مخفی نگاه داشته است. یكی از قهرمانان فیلم ابراز نگرانی می‌كند كه ممكن است این حقیقت از یاد برود و سپس می‌گوید: «نه، ما سال‌ها در هنرهای مختلف اعم از موسیقی، نمایش‌نامه نویسی و فیلم‌هایمان، این حقیقت را نگاه داشته‌ایم. برای آنكه در ذهن كودكان این مطالب از كودكی حك شود، آنها را در هزاران كارتون و برنامه كودكانه آورده‌ایم [كه البته مردم دنیا به دلیل اشارات غیر مستقیم زیاد متوجه نمی‌شوند.]

اكنون آموزه‌های مخفی‌شان به صورت انیمیشن به خانه‌های من و شما می‌آیند و بچه‌های ما می‌بینید و بعد می‌گوییم تنها یك كارتون است، غافل از اینكه این برنامه‌ها همراه با مضامین نیمه‌پنهان صهیونیستی، كابالیستی و فراماسونری هستند. برای نمونه انیمیشنی به نام «ماداگاسكار» ساخته‌اند كه از قضا به فارسی دوبله شده و از تلویزیون هم پخش شده است. داستان چنین است كه چهار حیوان مختلف از باغ وحش نیویورك فرار می‌كنند و به دامن طبیعت می‌گریزند.در فیلم‌ها گریز به طبیعت، بازگشت به خویشتن و هویت معنی می‌شود. اینها به جنگل می‌روند تا به طبیعت خودشان برگردند و هویت خودشان را بیابند. در ادامه این حیوانات در جنگل وحشی می‌شوند و همدیگر را می‌خوردند! این فیلم به طور غیر مستقیم می‌گوید كه اگر تو به طبیعت و هویت خودت برگردی، از باغ‌وحش نیویورك بیرون روی، وحشی می‌شوی. سپس این چهار تا حیوان به این نتیجه محتوم می‌رسند كه باید به باغ‌وحش برگردند و می‌گویند ما باید در این باغ‌وحش باشیم، تحت نظارت باغ‌وحش‌‌بانان؛ یعنی سران قدرتمند هالیوود و آمریكا، جهان را این‌گونه می‌خواهند و در آثار هنری هم این‌گونه القا می‌كنند. آن وقت بچه من وشما می‌پرسد واقعاً همین‌گونه باید باشد و باید برای همیشه در باغ‌وحش زندگی كنیم! دقیقاً این چیزهایی است كه در فیلم‌هایشان می‌آید.

* بنابرگفته شما از دهه هفتاد جادوگری رواج پیدا كرده است؛ آیا منفی بودن جادوگری، تنفر عمومی ایجاد نمی‌كرد؟

معمولاً نگاه عرفی به جادوگری نگاه منفی بوده است.در فیلم‌هایی كه آن موقع ساخته می‌شد، تلاش می‌شد كه همان عرف مرسوم نشان داده شود در نتیجه باعث برانگیختن تنفر عمومی نبوده، بلكه ترویج خرافات کار عموم مسیحیان و یهودیان بوده است ولی برای اینكه جادوگران را خوب معرفی كنند. یك‌سری فیلم‌هایی می‌ساختند. برای نمونه «جادوگر شهر اُز»، دختر «شاه پریان» یا چیزهای دیگر؛ «جادوگر شهر اُز» را كمپانی سلزنیك ساخت كه كمپانی‌ای صهیونیستی بود. مشخص است كه آنها بر اساس آموزه‌های خودشان این كار را كردند.

سیل ساخت فیلم‌هایی كه درباره جادویسم باشد، جدید است و این هم مشخصاً صهیونیستی است. همین فیلم «هری‌پاتر» را شركت برادران وارنر كه از ابتدا یهودی و صهیونیستی بود، ساخته است. حتی جادوگری را پیش از این به شرق نسبت می‌دادند؛ مانند فیلم «علی بابا و چهل دزد بغداد» و...؛ یعنی خیلی زیركانه تلاش می‌كردند محتواهایی را كه بین مردم منفی بودند شرقی معرفی كنند، یا بگویند از شرق نشأت گرفته است مانند فیلم «جن‌گیر» كه شرارت و شیطنت از كربلا در عراق به غرب می‌رود و در جسم دختركی حلول می‌كند تا به نوعی بدنام كردن شرقی‌ها، مسلمین و شیعیان ختم شود. ولی امروزه داستان فرق كرده و جادوی آخرالزمانی غربی را می‌سازند كه در نهایت بر همه جهان مسلط می‌شود.

* چرا كابالیسم و بودیسم بیشتر در سینمای غرب مورد توجه هستند و بعضاً در كنار هم هستند ولی هندوییسم كمتر مورد توجه بوده است؟

به نظرم می‌آید كه كالابا یا همان فرقه‌های فراماسونری كه اكنون در دنیا بر رسانه‌های مختلف حاكم هستند، از همه آن فرقه‌های گذشته و امروز كه به نظرشان در راستای اهدافشان باشند، استفاده می‌كنند. حتی از معناگرایی و مفاهیم ماورایی هم استفاده می‌كنند. البته با تقریرات و تحریفاتی كه به نفع خودشان باشد. طبق آموزه‌ها و طبق پروتكل‌های حكمای صهیون، باید از همه چیز به نفع دنیای خود استفاده كنند. این است كه شاهدیم بودیسم را با همه سابقه‌اش، به خدمت خود گرفته‌اند، علاوه بر اینكه بودیسم خدا، معاد و فلسفة سیاسی ندارد و با سكولاریسم مورد نظر آنها سازگارتر است ولی بالاخره هندوییسم احكام و شرایعی دارد و كاملاً بی‌محتوا نیست. آنچه یك مقدار با آموزه‌های‌شان منافات پیدا می‌كند یا آن شخصیّت‌های كه به اصطلاح یك مقدار در آموزه‌هایشان مانع ایجاد می‌‌كنند را كمتر مورد توجه قرار می‌دهند. آنهایی كه بیشتر از لحاظ سیاسی و فكری با  آنها همراه هستند، در كانون توجه رسانه‌های غربی قرار می‌گیرند. شخصیّتی مانند دالایی لاما ـ رهبر بوداییان تبت ـ را همه‌جا علم می‌كنند و به او جایزه می‌دهند. چون او و آموزه‌هایش با غرب همراه هستند.

* عناصر نمادین و نشان‌دهندة كابالیسم و صهیونیسم چیست؟

علاوه بر نمادهای عرفانی مشترك بین مكاتب مختلف عرفان و تصوف، اشتراكات دیگری هم دارند. برای نمونه مسئله آرماگدون و منجی است كه خیلی برای آنها مهم است. آخرالزمان آنها بسیار شاخص است، اینها در فیلم‌هایشان به وفور مطرح است.

همچنین مسئله «آنتی‌كرایست» است؛ آن شیطان، هیولا یا ضدّ مسیحی كه می‌آید و دنیا را تهدید می‌كند. گاهی به آن دجال هم می‌گویند. البته دجال از نظر مسیحیّت و یهودیّت با دجال بین مسلمانان، خیلی فرق دارد.

اینكه چرا بسیاری از فیلم‌های دوران كنونی، فیلم‌های وحشتناك و ترسناك هستند و چرا آنقدر جهان را وحشتناك و سیاه نشان می‌دهند، دقیقاً همین است كه می‌خواهند خطر ظهور ضدّ مسیح یا شیطان را به بشر گوشزد كنند و بگویند كه تنها منجی ما نجات‌بخش همه بشر است. در فیلم‌هایی كه در چند دهه غرب تولید كرده است، فیلم‌های ترسناك و هراس‌آور زیادی را شاهد بوده‌ایم. همیشه یك خطری جایی را تهدید می‌كند؛ برای نمونه زامبی‌ها. آنها كه می‌میرند و با یك حالت‌های وحشتناكی تبدیل به زامبی می‌شوند، ویروسی كه همه را زامبی می‌كند، یا زنبورها و سوسك‌ها یا حشرات بزرگی كه به افراد بشر و آبادی‌ها حمله می‌كند یا آتش و آتشفشان یا سیل یا زلزله‌ای كه خواهد آمد، یا بیماری‌های فراگیری كه همه را تهدید می‌كند یا بیگانه‌ها، فضایی‌ها و تروریست‌هایی كه هیچ نمی‌فهمند.

همیشه رسانه‌های غرب آدم‌ها را از یك چیزی می‌ترسانند؛ آدم‌های جامعه خودشان و دنیا را سیاه نشان می‌دهند. برای نمونه نشان می‌دهند كه صبح بیدار می‌شوی و ناگهان خود را در یك زنجیر می‌بینی كه اگر خودت را از آن خلاص نكنی با بدترین شكنجه‌ها روبه ور خواهی شد. همیشه ترس را به شما القا می‌كنند به گونه‌ای كه اگر در خانه هم باشی، دچار وحشت هستی.

* در چنین شرایطی كه سینمای غرب چنین فعالیت‌هایی دارد، سینمای ایران چه برنامه‌هایی داشته یا در آینده خواهد داشت؟

به واقع سینمای ایران هیچ برنامه‌ای نداشته و فكر هم نمی‌كنم در آینده با این عوامل سینمای موجود، كار مهمی انجام دهد. شاید بفرمایید این بدبینانه است ولی شما را به ساختاری كه سینمای ایران دارد توجه می‌دهم. ببینید شما اگر به كسی یا چیزی امید داشته باشید، برمی‌گردد به ساختار آن. برای نمونه فرض كنید فرزندی دارید كه نبوغ خاصی در او می‌بینید. آنگاه می‌گویید این بچه اگر تلاش كند، در آینده یك چیزی می‌شود. در این سینمای موجود، متأسفانه آنهایی كه دارند اداره می‌كنند و ساختارش را دارند، دست‌كم آنهایی كه نبض كلیدی را در اختیار دارند، یعنی تهیه‌كنندگان و تولید كنندگان به طور مشخص، این ایده‌ها را ندارند. درباره فیلم‌سازها صحبت نمی‌كنم. برخی كارگردانان، آدم‌های خلاق و متعهدی هستند ولی به طور مشخص تهیه كنندگان، درباره این مسئله فكر نمی‌كنند كه این مضمون، سمبل یا تفكر صهیونیستی است، كابالیستی است، یا آخرالزمانی است. به قول معروف این‌كاره نیستند. تنها فكرشان همین است كه فیلمی سرگرم كننده وگیشه‌پسند بسازند. در نهایت از این سینما آبی گرم نمی‌شود، مگر اینكه یك تحول خیلی خاصی در آن به وجود بیاید.

متأسفانه تأثیر این تفكرات در جامعه فهمیده نمی‌شود. این احساس نمی‌شود كه جهان غرب و صهیونیست‌ها این فعالیت‌ها را علیه ما آغاز كرده‌‌اند. همه فكر می‌كنیم می‌توانیم گفت‌وگو و مصالحه كنیم. نه! مصالحه‌ای در كار نیست، اصلاً نمی‌تواند گفت‌وگویی باشد. اصلاً آرمان‌ها با هم متفاوت است. آنها امام زمان ما را (نعوذ بالله ) ضد مسیح و رئیس شیاطین، می‌خوانند. چه طور می‌توانیم با آنها مصالحه كنیم! آنها ما و اجدادمان را شیطان، نیروی شر و محور شرارت نامیده‌اند و در فیلم‌هایشان نشان داده‌اند. تنها 120 كانال تلویزیونی به تبلیغ مرام اوانجلیست‌ها مشغول هستند. در سال، حدود هزار فیلم در آمریكا ساخته می‌شود، حدود 600 یا 700 عدد آن تبلیغ این آرمان‌ها و اسطوره‌هاست.

ما چه كرده‌ایم؟ صداوسیما و سینمای ما چه كرده است؟ آیا همین مقدار كار كمی كه انجام شده، كافی بوده است؟ وقتی فیلمی مانند «ماتریكس» هیجده هزار سینمای دنیا را به تسخیر خود درمی‌آورد و فروشی بالای دو و نیم میلیارد دلار دارد، برد تیراژ كتاب‌های دو یا سه هزار نسخه‌ای ما چه اندازه می‌تواند باشد؟

در طول این بیست‌وهشت سال چه فیلمی درباره یكی از مظاهر امام زمان(عج) ساخته‌ایم. چه اندازه دنیا سینمای دینی یا آخرالزمانی ما را دیده است؟ اصلاً ما سینمای آخرالزمانی داریم؟ باور كنید خیلی از بچه‌های ما از ظهور امام زمان می‌ترسند! می‌گویند اگر امام زمان بیاید خون راه می‌اندازد! آنقدر در این جامعه هنری ما كار نشده كه نسل‌های بعدی از امام زمان(عج) می‌ترسند، ولی از مسیح آنها نمی‌ترسند! مسیح(ع) مظهر مهربانی، خوبی و محبت است، چون آثار بسیاری از مسیح و قدیسان مسیحی در ویدیو‌كلوپ‌ها، ماهواره‌ها و حتی تلویزیون پخش شده است ولی متأسفانه یك فیلم درباره امام عصر(عج) نساخته‌ایم.

* دلیل این كم‌كاری سینمای ایران را درباره آخرالزمان و رویدادهای آن در چه می‌دانید؟

واقعاً پرسش خوبی است؛ یعنی فكر می‌كنم باید بنا به آن چیزی كه در احادیث وجود دارد، امام زمان(ع) اوّل شناسانده شود، سپس زمینه‌های ظهور و خصوصیّات یاران ایشان بررسی شوند. امام زمان(ع) را تنها در نیمه شعبان می‌شناسند. جوان‌ها و مردم جشنی می‌گیرند و بعد كه می‌گوییم امام زمان(ع) ظهور می‌كنند، گفته می‌شود حالا هنوز وقتش نرسیده است! این نشان می‌دهد قضیه را جدی نگرفته‌ایم. به همین دلایل است كه ظهور عقب می‌افتد. همه چیز را شوخی گرفته‌ایم ولی آن طرف، در غرب، صهیونیست‌ها با مسائلی از این دست خیلی جدی برخورد می‌كنند. این جدیت را می‌توان از فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی‌شان دریافت. به نظر حقیر این قدرت خدا و ساحت مقدس امام زمان(ع) است كه این مملكت را نگاه داشته است.

در این میان می‌خواهم نظر شما را درباره برنامه‌ای كه مدتی در رسانه ملی مطرح شده بود، بپرسم؛ «سینما ماوراء»!

«سینماماوراء» هم در همان عرصه سیاست‌های تلویزیون است. تلویزیون البته مدیران پرتلاشی دارد، آدم‌های خوبی در آن هستند، قصدها و نیت‌ها خوب است ان‌شاءالله. ولی برنامه‌ای برای دشمن‌شناسی و آرمان‌شناسی اسلامی و ارزیابی فیلم‌های غربی با این دید، متأسفانه وجود ندارد. دشمن اصلی ما همین صهیونیست‌ها و برنامه‌هایشان و آرماگدونی‌ها هستند. قرآن كریم هم حدود هزار آیه درباره شیوه‌های دشمنی یهود با اسلام و تاریخ آنان دارد.

شما وقتی كانال‌های غربی را نگاه كنید، مرتب علیه شیعه تبلیغ می‌كنند. متأسفانه چنین دیدگاهی در سینما و تلوزیون ما نیست. نگاه ما  به فیلم‌های آنها منهای نگاه دقیق دشمن‌شناسانه است.

برنامه سینماماوراء هم به یك‌سری فیلم كه از آن طرف بیاورند و تنها غیر مادی باشند، محدود شده است؛ یعنی همین كه فیلمی به جای دیگری غیر از مادیات توجه داشته باشد، كافی است. حالا اینكه این غیرمادی بودن، جادویسم است، بودیسم است، كابالیسم است یا شیطان‌پرستی، مهم نیست. نمونه آثاری كه سینما ماوراء نشان داده است، بر این ادعا شاهدی قوی است. در چند فیلم پخش شده در همین برنامه تفكرات لاییك‌وار ارائه شده است و بیشتر منتقدین هم متأسفانه به دلیل بی‌خبری تجلیل می‌كنند! در نقد فیلم كه تنها نباید ساختار سینمایی را بلد بود، باید به محتوای فیلم‌ها هم مسلط بود. حرف من این است كه چنین فیلم‌هایی را نشان دهید، ولی منتقدی عالم و دانشمند بیاورید كه دقیقاً اینها را توضیح دهد و تفكرات اصلی حاكم بر هالیوود و سینمای غرب و شرق را با توجه به حقانیت اسلام و تشیع توضیح دهد و شگردهای آنها را رو كند.

متأسفانه همین وضع را در هنرها و جامعه خود هم داریم. برای نمونه اخیراً كتاب «فریدون آدمیت» كه خود یكی از فراماسونرهای شاخص ایرانی است، چاپ شده  به نام «میرزا حسین خان سپه سالار» كه درباره بنیان‌گذار فراماسونری در ایران است. وی در این كتاب اندیشة ترقی را به فراماسونری نسبت داده است، در صورتی كه هر كس با تاریخ كمی آشنایی داشته باشد، می‌داندكه فراماسونرها وابسته به صهیونیست‌ها، انگلیس و آمریكا بوده و حافظان منافع آنها در دنیا هستند. نمی‌گوییم چاپ نشود، بلكه انتشار بدهند ولی در كنار آن بنویسند میرزا حسین‌خان سپه سالار چه كسی بوده و چه كرده است. بنویسند او بود كه اوّلین دولت فراماسونری را در ایران تشكیل داد. بنویسند كه فریدون آدمیت فراماسونر است. دست‌كم اینها را توضیح دهند كه خواننده جوان، مشرب فكری این افراد را بشناسد. متأسفانه این كار انجام نمی‌شود. این تفكر در تلویزیون هم وجود دارد؛ یعنی با وجود فیلم‌ها و كارهای خوبی كه ساخته می‌شوند و فیلم‌های خوبی كه نشان می‌دهند ولی این تفكر منسجم وجود ندارد و این برنامه‌ها به هرز می‌روند و همین سینما ماوراء می‌تواند بهترین محمل برای بیان آرما‌ن‌‌ها، عقاید اسلامی و افشای فیلم‌ها و برنامه‌های مخدر آنها باشد.

* با توجه به مسائل موجود و ترویج شدید جادوگری و مسائل ماواریی منحرف در ایران و جهان، به طور مشخص چه پیشنهادی برای جلوگیری و مقابله به مثل دارید؟

اكنون فرقه‌های انحرافی بسیار زیادی در كشورمان وجود دارند. اخیراً كتابی چاپ شد از دكتر محمد تقی فعالی به اسم «آفتاب و سایه‌ها» كه راجع به این فرقه‌ها بود كه توسط دفتر مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها توزیع شد. اوّلین بار بود كه درباره این فرقه‌ها به طور جدی صحبت می‌شد. این اوّلین قدم است. متأسفانه بنده دیده‌ام كه كتاب‌های این فرقه‌ها را به صورت مجانی در میدان‌های شهرهای ما پخش می‌كنند و هیچ كس جلوی آنها را نمی‌گیرد. باید جلوی تبلیغ ضلالت را گرفت. این قدم بعدی است. باید با فرقه‌هایی كه پس‌فردا هزار تفكر انحرافی، خانه‌های تیمی و تیم‌های فساد فكری و جنسی به وجود می‌آورند برخورد مناسب شود.

به نظر می‌رسد پیش از مقابله به مثل، باید كار را ایجابی و تولیدی كنیم. كار اثباتی كنیم؛ یعنی اینكه بیایم دست‌كم تفكرات، دشمن‌شناسی و آرمان‌های خودمان را در قالب فیلم‌های جذاب و قوی نشر دهیم. سپس مقاله به مثل كنیم. كار تدافعی هم یك واقعیت است و باید وجود داشته باشد. مؤثرترین سلاح می‌تواند رسانه باشد، رسانه و سینما كه مهم‌ترین و مؤثرترین هستند. فیلم باید ساخت. برنامه ساخت. روشنگری كرد. كانال تلویزیونی ایجاد كرد. همین كتاب و نشریه و این قبیل كارها.

سوء تفاهم نشود، نه اینكه ممنوعیت به وجود بیاید. كتاب‌های آنها هم منتشر شود ولی این، محملی شود برای توضیح این پدیده‌ها. اخیراً دیدم كتاب «دو قرن سكوت» آقای زرین‌كوب دوباره به چاپ رسیده است. كتابی كه شهید مطهری نقدهای اساسی به آن داشتند. این كتاب درباره ایران بعد از اسلام است و می‌گوید كه پس از اسلام  دو قرن ایران ساكت بود و هیچ فرد شاخصی نداشت. شهید مطهری در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» با دلیل و برهان، توضیح داده‌اند كه اتفاقاً این‌گونه نبوده است و در این دو قرن، پایه‌ای‌ترین عرفا، فضلا و فلاسفه ایرانی را داشته‌ایم. پایه‌ای‌ترین علوم در همین دو قرن تولید و صادر شده‌اند. كار خوبی كه در چاپ جدید این كتاب شده آن است كه صحبت‌های شهید مطهری را هم همراه اصل كتاب چاپ كرده‌اند؛ خیلی كار خوبی است. یعنی دست‌كم اگر آن نظر مطرح می‌شود، نظر ایشان هم مطرح شود. اگر نظر فراماسونری چون فریدون آدمیت درباره فراماسونر دیگری به نام سپه سالار گفته می‌شود، در كنار آن واقعیت برنامه‌های اینها هم گفته شود. حتی طبق اسناد ساواك، در زمان شاه گفتند كه این كتاب ضدّ اسلامی است و ممكن است مردم وقتی كه این حرف‌های ضد اسلامی را بخوانند، برآشوبند و كتاب چاپ نشود ولی محمدرضا شاه كه نوكر فراماسونورها بوده می‌گوید كتاب چاپ شود!


ماهنامه موعود شماره 97

پی‌نوشت:  برگرفته از: ماهنامه تخصصی هنر و اندیشه، ش 24، صص 68ـ77.