تبیان، دستیار زندگی
این روزها، نمایشی با عنوان نوشتن در تاریکی، آخرین اثر نمایشی محمد یعقوبی، سر و صدای زیادی به پا کرده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قورباغه ها، جدی جدی می میرند

نگاهی به تئاتر «نوشتن در تاریکی» کاری از "محمد یعقوبی"

"نوشتن در تاریکی" کار تازه "محمد یعقوبی" است که این روزها در تالار چهارسوی تئاتر شهر به اجرا در می آید. کاری که سعی دارد راحت و بی پرده به وقایع انتخابات سال هشتاد وهشت ایران بپردازد و کارش را با کنایه هایی به جامعه متوسط ایران و از آن سو به هر دو جناح رو به روی هم می آغازد.

نوشتن در تاریکی

همه آنچه به عنوان طراحی صحنه در نظر گرفته شده در انتهای صحنه قرار داده شده است. پرده ای مربع شکل و شطرنجی که بعضی از خانه هایش سیاه است. وقتی همه تماشاگران در جایگاه خود می نشینند بازیگران که برای لحظاتی سایه هایشان را پشت پرده می بینیم به صحنه می آیند و حیرت خود را از دیدن نمایشی که گویی این سو و میان تماشاگران اتفاق افتاده و نامش نوشتن در تاریکی است، ابراز می کنند. آنان شش خبرنگارند که در روزنامه گفتگو می نویسند و بازی از این جا آغاز می شود که این شش نفر بر سر ساعت حرکتشان به سمت شمال، حالا بگو مکانی دیگر، توافق ندارند و انگار با گفتگو نیز به توافق نخواهند رسید و این عدم توافق بر سر موضوعاتی این چنینی، تمامی گفتگو های این آدم ها را تشکیل می دهد. گفتگویی که پایش به بحثی بسیار ضمنی درباره انتخابات، خواننده ای که اشعاری التقاطی می خواند و البته دموکراسی می کشد.

هر صحنه نامی دارد که  پیش از این که روی صحنه اتفاق بیفتد روی پرده  شطرنجی ظاهرمی شود. نام ها، محتوای هر صحنه را پیشاپیش برملا می کنند، مثلا قال چرچیل و بچه ها و قورباغه ها. همینطور جا به جا دیالوگ های صحنه هایی که نمی شود بازیشان کرد نیز روی پرده نوشته می شوند. عکس  صحنه هایی که نمی شود بازیشان کرد و گویی در تمرین های گروه بازی و بعد حذف شده اند نیز روی پرده نمایش داده می شود. بیشتر این صحنه ها مربوط به بازجویی از یکی از خبرنگارانی است که به خاطر عکاسی در روزهای بعد از انتخابات به زندان افتاده و در حال بازجویی است. عکس هایی که خبرنگار عکاس را با چشم بند و یا دراز کش به پشت و یا در حال گریه نشان می دهد.

سانسورها تماشاچی را آزار نمی دهد بلکه اتفاقا باعث خنده آنها نیز می شود. تماشاچی ها نه تنها از سانسور بیش از حد نمایش آزرده نشده اند بل بی اینکه به قلع و قمع بی حد و حصر نمایش اعتراضی کنند با طیب خاطر سانسور را می پذیرند و به آنچه از کار باقی مانده رضایت می دهند و همراه شوخی ها و خنده های بازیگران می خندند

بازی ها و دیالوگ های بین این دو بازیگر اما از جنس دیگری است. آنها دارند برای هم شعر می خوانند و به هم بیسکویت تعارف می کنند، با هم نان و ماست می خورند و با مهربانی با هم حرف می زنند. این عکس ها گاهی تماشاچیان را به این سوء تفاهم می کشاند که آنچه می بینیم و می شنویم با آنچه درعکس ها دیده می شود تناقض دارد و سخت بر آنیم تا اتفاق روی صحنه را باور نکنیم و خشونتی را در ذهن مجسم کنیم که به شکل ناواضحی در عکس ها می بینیم. صحنه هایی که اجازه بازی شدن ندارند توسط بازیگر آن صحنه توضیح داده می شوند و صحنه های دیگر، به صورت سرسری و همراه شوخی بازیگران روخوانی می شوند. این شوخی ها و بازیگوشی های بازیگران، تقریبا تا صحنه های پایانی نمایش ادامه دارد.

سانسورها تماشاچی را آزار نمی دهد بلکه اتفاقا باعث خنده آنها نیز می شود. تماشاچی ها نه تنها از سانسور بیش از حد نمایش آزرده نشده اند بل بی اینکه به قلع و قمع بی حد و حصر نمایش اعتراضی کنند با طیب خاطر سانسور را می پذیرند و به آنچه از کار باقی مانده رضایت می دهند و همراه شوخی ها و خنده های بازیگران می خندند. شوخی و خنده ای که با خودکشی خبرنگارعکاس در زندان  از میان می رود و بازی ها از آن پس حتی در روخوانی متن جدی می شود. نوشتن در تاریکی که سعی دارد به  حال و هوای فیلم "درباره الی" کار"اصغر فرهادی" نزدیک شود، نمایشی مغشوش  است. تنها شعرهایی که اغلب از شاعران آلمانی چون اریش فرید و برتولت برشت وام گرفته شده اند و گاه برای بازجو خوانده می شوند و اغلب برای بیان معنایی که نمی توان به صراحت از آن سخن گفت، باقی حرف ها و گفتگوها و صحنه ها همه نیمه کاره و ناروشن بیان و اجرا می شوند. شعرهایی که در نمایش خوانده می شود همه در فضای سخت بعد از آشویتس و داخائو و وحشیگری دیکتاتورهای فاشیست آلمانی  نوشته شده اند. مثل این شعر اریش فرید "بچه ها شوخی شوخی به قورباغه ها سنگ می پرانند، قورباغه ها جدی جدی می میرند". شعر ها تنها کلماتی هستند که صریح و روشن  و بی هیچ کم و زیاد و سانسوری خود را در نمایش عرضه می کنند. باقی صحنه ها و بازی ها نصفه نیمه اجرا می شوند. بازیگران اول و آخر حرف هایشان را می خورند. عکس هایی که روی پرده نمایش داده می شوند، نه وضوح کاملی دارند و نه اگر همه آنها را در کنار هم قرار دهیم، می توانیم به تصویرهای کاملی از صحنه های حذف شده برسیم. احساسات بازیگران نیز در شوخی و جدی آنان نصفه نیمه در فضا رها می شوند. بسیاری از کلماتی که روی پرده نمایش داده می شود به خاطرخانه های سیاه روی پرده  شطرنجی صحنه، در تاریکی فرو می روند و قابل خواندن نیستند. حتی خودکشی خبرنگارعکاس در شوخی و جدی حرف ها نامعلوم و مبهم باقی می ماند. در چنین فضایی بحث های نصفه نیمه رها شده بازیگران، پیرامون دموکراسی است. پیرامون گفتگوی پیش برنده است. درباره توافق است، درباره این است که همه انسانها باید درعین اختلاف و عدم توافق نیز به خواست و نظر خود برسند.

درباره تفاوت جایی است که گفتگو ناممکن است و جایی که همه آزادند تا هر چیزی که دوست دارند بپوشند و هر کاری که دوست دارند انجام دهند و پلیسی نیست تا دم به دم به آنها اخطار دهد، جایی که هیچ وقت جرمی اتفاق نمی افتد. جایی آرمانی شاید. بااین حال شش خبرنگاری که در روزنامه گفتگو می نویسند نمی توانند بر سر ساعت حرکتشان از جایی به جای دیگر به توافق برسند. توافق این گروه شش نفره چیزی است که از نظر تماشاچی پنهان می ماند. تماشاگر خیال خام می برد که چون این گروه هم فکر و هم اندیشه هستند قطعا به توافق معقول و درستی رسیده اند، اما چه توافقی؟ ما هیچ وقت  به آخرین رای گروه آگاه نمی شویم. چیزی که بر روی صحنه می بینیم این است که بالاخره این گروه از مکانی که می خواستند حرکت کنند، حرکت کردند و به مکانی که می خواستند بروند، رفتند. اما از کجا معلوم که با هم رفته باشند؟ از کجا که هر کدام در زمانی متفاوت از دیگری حرکت کرده باشد و از کجا معلوم مکان بعدی، همان مکان، و زمان بعدی، همان زمانی باشد که درباره اش حرف می زنند؟

در سویی دیگر گفتگویی دیگر اتفاق می افتد. گفتگویی میان دو قطب متضاد. میان یک خبرنگارعکاسی که گرفتار شده است و یک بازجویی که گویی نه اهل گفتگوست و نه اهل دموکراسی. جهان این دو فرد کاملا از هم متفاوت است. موقعیتی هم که هر دو این افراد در آن قرار دارند کاملا مغایر هم دیگر است. یکی در موضع قدرت و دیگری در موضع ضعف. این دو چگونه با هم گفتگو می کنند؟ اصلا گفتگویی سالم و راه گشا میان این دو اتفاق خواهد افتاد؟ جواب یک کلمه است، نه. از اساس هیچ قرابتی میان  این دو نوع از گفتگو نیست. گفتگو در چنین شرایطی مطلقا ناممکن است و راه به جایی نخواهد برد. اما در پایان نمایش در بهت و حیرت تماشاچی در می یابیم که آن گفتگوی راه گشا و دموکرات، اتفاقا میان این دو فردی شکل می گیرد که از دو جهان و در دو موضع کاملا متناقض هم دیگر قرار دارند. هر چند موقعیت بیرونی این دو به گونه ای است که در پایان یکی از طرفین گفتگو دست به خودکشی می زند و طرف دیگر دست بند به دست، به بازجویی دیگر تحویل داده می شود چرا که نمی خواهد آنچه میان خودش و زندانی اش رد و بدل شده را باز گوید.

بازجوی نخست درست در جایگاهی که پیش از این زندانی اش در آن گرفتار شده بود، به بند کشیده می شود. این بار بازجوی به بند درآمده است که سعی دارد شیوه درست گفتگو را در چنین موقعیت ناهمگونی به بازجوی جوان تفهیم کند. او تمام دانش خود از بازجویی و شیوه های حرف کشیدن از قربانی را برای بازجوی جوان توضیح می دهد. اما انگار آنچه می گوید همانی است که در یک گفتگوی سالم، در فضایی دموکرات بایستی شکل بگیرد. می گوید:" این راه بازجویی نیست. تو خیلی جوانی و شیوه های درست بازجویی رو بلد نیستی. باید با بازجو هم دل شد. با میل و محبت طرف رو اهلی کرد. بذار فکر نکنم مجبورم باهات حرف بزنم، بذار احساس کنم با میل و اراده خودم دارم حرف می زنم. باید ببینی طرف به چی علاقه داره، بری تو بحر کارش، از چشم اون به جهان نگاه کنی و جهانشو بشناسی..." و قس علی هذا.

هر صحنه نامی دارد که  پیش از این که روی صحنه اتفاق بیفتد روی پرده  شطرنجی ظاهرمی شود. نام ها، محتوای هر صحنه را پیشاپیش برملا می کنند، مثلا قال چرچیل و بچه ها و قورباغه ها. همینطور جا به جا دیالوگ های صحنه هایی که نمی شود بازیشان کرد نیز روی پرده نوشته می شوند

هر چند که دیگر فرصتی نیست، نمایش به پایان رسیده و ما نخواهیم فهمید پایان این گفتگو به کجا ختم خواهد شد. قربانی از بازجوی جوانش می خواهد دست هایش را بگشاید تا هر آنچه می داند بنویسد. چشمایش را باز کند تا آنچه را که می نویسد ببیند و این استعاره ای بیش نیست. گفتگوی سالم شرایط می خواهد. چشمهای باز و دستهایی گشوده. آخر، نوشتن در تاریکی ممکن نیست. نوشتن در تاریکی نوشتن در فضای سانسور است. نوشتن در تاریکی نوشتنی به اجبار است نه از روی میل و اراده. نوشتن در تاریکی نوشتن نصفه نیمه است. نوشتنی که ناگزیر برخی جمله ها را محو می کند و به برخی جمله ها وضوحی نه چندان کامل می بخشد. نوشتن در تاریکی نوشتنی مغشوش، نوشتنی معوج و کج و کوله است. نوشتن در تاریکی نوشتن در تاریکی است. نوشتن در تاریکی با بازی روان و خوب علی سرابی در نقش بازجو و مهدی پاکدل در نقش خبرنگار عکاس، نمایشی بسیار دل نشین و تاثیرگذار است. دراین نمایش آیدا کیخانی، مسعود میرطاهری، معصومه رحمانی، مژگان خالقی، مهدی پاکدل، محمد عسگری، علی سرابی و اشکان خیل نژاد با بازی های ساده و به دور ازغلو و پیچیدگی، روایتی ساده از نوشتن در تاریکی  ایفا کردند.

________________________________________

افسانه شفیعی

گروه سینما و تلویزیون تبیان