تبیان، دستیار زندگی
مورد انتخاب دوست و اهمیت دوستی صحبت های زیادی رفته است و در عموم مباحثی که در مورد رابطه رفاقت و دوستی مطرح میشود بیشتر محور بحث بر این دور میزند که ملاک انتخاب یک دوست خوب چه میتواند باشد و با چه کسانی باید دوستی کرد و ساختار منطقی بحث هم همین روند ر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همنشینی های ممنوع !

آقا مجتبی تهرانی

در مورد انتخاب دوست و اهمیت دوستی صحبت های زیادی رفته است  و در عموم  مباحثی که در مورد رابطه رفاقت و دوستی مطرح میشود بیشتر  محور بحث بر این دور میزند که  ملاک انتخاب یک دوست خوب چه میتواند باشد و با چه کسانی باید دوستی کرد و ساختار منطقی بحث هم همین روند را ایجاب میکند با این حال گاه دیده میشود جنبه نفیی آن نادیده گرفته میشود که با چه کسانی نباید دوستی کرد؟

همانطور که قبلا با استفاده از بیانات وزین آیت الله تهرانی ملاک انتخاب یک دوست خوب را برای شما نقل کردیم در ادامه باز از رهنمود های ایشان بهره جسته و می بینیم که با چه کسانی نباید دوستی ورزید ؟

«چه کسانی را برای رفاقت انتخاب کنم و چه کسانی را انتخاب نکنم.» قرآن کریم ابتدا می فرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناكَ عَنْهُم» ؛

تااین‌جا می فرماید که چه کسی را انتخاب کنید و روی خود را از اینها برنگردانید. بعد می‏آید سراغ این‌که چه کسی را انتخاب نکنید. «تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً».[1]

اینها را دوست‌ نگیرید!

 1. یهود و نصاری

در سوره مائده آمده : «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»[2]

ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را به عنوان دوستان خود نگیرید! «اولیاء» این‌جا به معنای «دوستان» است. آن‏ها خودشان، با همدیگر پیوند دارند.

علّت منع از رفاقت با ایشان

دلیلش چیست؟ «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُم فَإِنَّهُ مِنْهُم» این عبارت دلیلی است که برای این مطلب و این نهی می‏آورد. کسانی که از نظر اعتقادی با تو هم سو نیستند، یعنی از نظر اعتقادی با شما مختلف هستند، نمی‌توانند دوستان خوبی باشند. چرا که شما با هم از نظر پیوند درونی و در ارتباط با امور اعتقادی با هم سر ناسازگاری دارید. چون پیوند درونی است و اعتقاد هم همین‌طور است. شما در باب نبوت از نظر درونی، با پیغمبر اکرم پیوند دارید و آن‏ها این پیوند را ندارند و اصلاً قبول ندارند. یعنی بین شما مقابله است. هیچ وجه مشترکی برای رفاقت وجود ندارد!

اگر ما بخواهیم دقیق‏تر پیش برویم و بر طبق قرآن بحث کنیم، به این نکته می‌رسیم که ما با آنها حتی در مسأله توحید هم مقابله داریم. در اختلاف با نصاری شکی نیست، چون ما خدا را یکی می‏دانیم و آن‏ها طبق فرمایش قرآن، خدا را سه تا می‏دانند. عقاید با هم جور در نمی‏آید.

هر که از کسی خوشش بیاید، از او است!

در آیه اشاره دارد که «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم» هر که از شما، با آنها دوستی کند، همانا یکی از آنها شده است. رابطه دوستی این‌ طور است که جاذبه دارد و همین جاذبه، موجب می‏شود تو به سوی او کشیده شوی. پیوند درونی تو با خدا از بین برود و پیوندی نظیر آن ‏ها پیدا کنی. این رابطه بر روی اعتقاد شما، اثر سوء می‏گذارد.

تضعیف ایمان، قطع ایمان و جایگزینی اعتقادات غلط

ابتدا آن پیوند ایمانی را تضعیف می کند و بعد هم آن را قطع می کند. در آخر هم وصل شدن به آن پیوند سوء و اعتقاد غلط را به دنبال دارد. حالا ما در این‌جا به مرحله وصل، کاری نداریم و حرفمان این است که یک سنخ دوستی‏ها و رفاقت‏ها است که روی اعتقاد انسان اثر سوء می‏گذارد و از نظر درونی، پیوند اعتقادی انسان را متزلزل می‏کند و بالاخره هم سر از قطع پیوند در می‏آورد.

رابطه دوستی و دین‌داری

پیغمبر اکرم فرمودند: « الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ» ؛  اگر بخواهیم ببینیم که شخص چه دینی دارد، رفیقش را ببین که چه دینی دارد. از رفیق می‏توانی بفهمی که او چه دینی دارد. «فَلْیَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ یُخَالِلُ»[3] دقت کنید که با چه کسی پیوند دوستی می‏بندید! چرا که پیوند دوستی، روی دین تو و در بُعد اعتقادی‏ات اثر می‏گذارد.

رابطه دوستی این‌ طور است که جاذبه دارد و همین جاذبه، موجب می‏شود تو به سوی او کشیده شوی. پیوند درونی تو با خدا از بین برود و پیوندی نظیر آن‏ها پیدا کنی. این رابطه بر روی اعتقاد شما، اثر سوء می‏گذارد.

فرق رابطه ظاهری و رابطه هدایتی!

ما یک دسته روابط ظاهری اجتماعی داریم که این آیه ناظر به آن روابط نیست. اشتباه نکنید! مثلاً معامله‏ و خرید و فروش از سنخ مسائلی است که در محیط زندگی‏ وجود دارد ولی ظاهری است و به درون افراد ربطی ندارد. در آیه فوق بحث «رفاقت» مطرح است و بحث ما، پیرامون رابطه درونی رفاقتی است، نه رابطه ظاهری اجتماعی. این‏ها با هم فرق می‏کند.

توضیح بیشتر اینکه : یک رابطه محبتی درونی داریم که به آن رفاقت می‌گوییم، یک رابطه ظاهری اجتماعی هم داریم، که از قبیل معاملات و داد و ستدها است. یک رابطه سومی هم وجود دارد که، رابطه هدایتی است. این رابطه عبارت از این است که یک نفر به قصد هدایت، با شخصی که از نظر اعتقادی با او مخالف است، مثلاً نصرانی یا یهودی است، رابطه برقرار کند. این رابطه ظاهری اجتماعی نیست، بلکه رابطه هدایتی است. آن‌چه که در این جا مورد بحث ما است رابطه ظاهری اجتماعی است چون خود قرآن هم دارد که این‏ها را هدایت کنید و از آن رابطه نهی نکرده است. البته در مورد رابطه هدایتی، یک شرط وجود دارد و این رابطه که وظیفه هم هست، کار هر کسی نیست. این کار مخصوص کسی است که به مبانی اعتقادی دینی و مسائل برهانی و امثال این‏ها، مسلّط باشد. کار نیکان را قیاس از خود مگیر

موسی به دین خود؛ عیسی به دین خود؟!

می‏گویند: آقا موسی به دین خود، عیسی به دین خود! می‏فهمید که چه جمله بسیار غلطی است؟!  گفتن این جمله، معنایش این است که تو معارف را نفهمیده‌ای. شعور تو که بیشتر از شعور خدا نیست‏. خدا بیشتر از من و تو می‌فهمد. او می‏گوید چنین باش!

چنین کسی می‌گوید: من چه کار دارم به این‌که او چه اعتقادی دارد! ما با همدیگر رفیق هستیم. اتّفاقاً بحث در همین‏جا است. اگر مراد و منظور تو از رفاقت، پیوند درونی محبّتی است، همین رفاقت برای تو مضر است. اگر هم منظورت روابط ظاهری اجتماعی است نه.

رابطه هدایتی کار هر کس نیست

صحبت عیسی و موسی و دیگر پیامبران الهی(علیهم السلام) نیست. باز هم تأکید میکنیم منظور از رفاقت رابطه محبتی و عمیق است که برای اعتقاد شما مضر است بسیاری از ما در مراحل ابتدایی ایمان و اعتقاد قرار داریم که ممکن است با هر بادی بلرزد وقتی شما با این شرایط با کسی دوستی میکنید که که با ارزش های شما بیگانه است باید نگران بشوید که ایمانتان در خطر است ممکن است بگویید که قصد هدایت دارید ، در باب رابطه هدایتی هم، یک شرط وجود دارد که باید حواست را جمع کنی و ببینی کار تو هست، یا نه.

 2. اهل کتاب و کفّار

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاء»، در سوره مائده، می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِیاء»[4] ؛

آنجا دو مورد از ادیان الهی را که نسخ شده‌اند، مطرح می‏کند؛ این‌جا بطور کلی اوّل اهل کتاب، بعد مدار را باز می‏کند و بعد از چند آیه، می‏گوید: «وَ الْكُفَّار» مطلب را توسعه می‏دهد. یعنی خیال نکن که نصرانیت و یهودیت در موضوع نهی، مدخلیت دارند! آنچه مدخلیت دارد مسأله تقابل بین پیوندهای درونی اعتقادی شما است. مثلاً کسی هم که کمونیست است، شامل این نهی از رفاقت می‌شود چون او نصرانی یا یهودی نیست ولی کافر که هستند! «وَ الکُفّار».

اعتقادات نباید خراب شود!

این‌که خداوند مطلب را گسترش‏ می‏دهد، منظور چیست؟ معلوم است، چون این رابطه درونی که بر محور محبّت است، روی پیوند درونی اعتقادی انسان را تخریب می‌کند. این رابطه اثر سوء دارد. لذا مدار بحث را باز می‏کند و می‌گوید خیال نکنی فقط نصرانیت و یهودیت این‌طور هستند! آن‏ها موضوعیت ندارند. عمده این است که در رابطه محبتی، پیوند درونی اعتقادی انسان نباید خراب شود. لذا ما را نهی می‌کند.

همنشینی‌های ممنوع

ممنوع

1. طعن زنندگان به قرآن

تا این‌جا بحث نسبت به پیوند درونی و «رفاقت» بود، امّا سراغ «مجالست و هم‌نشنینی» هم می‌رود. در سوره انعام درباره هم‌نشینی می‌فرماید: «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ»[5] اگر دیدید گروهی نشسته‌اند و دارند به آیات قرآنی ما «طعن» می‏زنند، از این‏ها اعراض کن! حالا بحث در این‌جا نسبت به مجالستی است که در آنها بر خلاف معتقداتِ دینی تو حرف می‏زنند. اگر در جایی، بطور کلی بر خلاف معتقدات دینی تو حرف می‌زدند، باید مجلس را ترک کنی.

مثلاً تو به قرآن اعتقاد داری که این کتاب الهی است، کلام الهی است و از مبدأ وحی نازل شده است، کسانی دارند به آن طعنه می‏زنند، این‌جا هم چون ممکن است ضربه اعتقادی ببینی، نباید با اینها مجالست کنی! این‌جا هم چون دارند بر تو ضربه اعتقادی می‌زنند و این مجالست موجب می‏شود که به پیوند اعتقادی درونی تو ضربه وارد شود، لذا خدا از شرکت در آن نیز نهی می‏کند. با این‏هایی که «یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا» مجالست نکن. «فَأَعْرِضْ عَنْهُم»

دوستی با اهل گناه و بی‌بندوباران بپرهیز که اگر از فسق آنها خوشت بیاید و  کار آنها را بپسندی، اثرش این است که تو هم مثل آنها می‌شوی. چون روش آنها، روش اسلامی و ایمانی نیست، اگر روششان را بپسندی، تو هم مثل آن هستی.

2. دوری از دوستی با «مسلمان‌های لاأبالی»

بعد از آن دایره را بازتر می‌کند. به این حرف‌ها خوب گوش کنید! گاهی من کسی را می‏بینم که هم‏دین من است، ولی لاابالی است؛ یعنی از نظر عملی، رفتارهایش با اعتقاداتش‏ تطبیق نمی‏کند؛ انگار دین خودش را به بازی گرفته است. آیا با او می‌توانم دوستی کنم؟ او نه نصرانی و یهودی است و نه کافر و بی دین! امّا خداوند می‌فرماید: «وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا»،[6] ؛ کسی که دین خود را به بازی و بیهوده گرفته است، را رها کن! نه کسی که دین تو را به بازی گرفته، بلکه کسی که دین خودش را بازیچه گرفته است هم به درد رفاقت نمی‌خورد و دوستی با او ضرر دارد. بازیچه گرفتن دین یعنی عمل نکردن به آن! می‏گوید مسلمانم، مؤمنم، امّا عمل نمی‏کند.لفظاً مسلمان، عملاً منکر خدا!!!

از این آدم‏ها هم در جامعه‏مان، زیاد داریم که فقط لفظاً می گویند: ما مسلمانیم؛ مؤمنیم؛ ولی عمل را که نگاه می‏کنیم، می‏بینم با اسلام تطبیق نمی‏کند. یک مؤمن اینگونه عمل نمی‏کند. یک مسلمان این‌طور عمل نمی‏کند. این‏ها همان هایی هستند که دین خودشان را به بازیچه گرفته‌اند.

دلیل بی دینی!

بعد خداوند منشأش را بیان می فرماید که چرا اینها دین را به بازی و مسخره گرفته‌اند. «وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا» ؛ زندگی دنیا این‏ها را مغرور کرده است. پول و ریاست برای او بت شده است.

عاقبت دوستی با اهل گناه

علی(علیه السلام) فرمودند: «إِیَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق»،[7] از رفاقت و مصاحبت با فاسقان بپرهیز! چرا؟ علی(علیه السلام) دلیلش را این‌طور می‏گوید که چون تو هم آن‌طور خواهی شد، باید از او بپرهیزی. «فَإِنَّ» در مقام تعلیل است، «فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق» بدان که تو هم همان طوری خواهی شد. پیوند دوستی و رفاقتی با اشرار نتیجه‏اش این است که تو را هم به شرارت می‌کشاند. بالاخره در یک‌جا به خاطر پیوند محبّتی مجبور خواهی شد که از رابطه درونی و پیوند اعتقادی خود و خدا، دست برداری! این دوستی، دلبستگی تو را نسبت به خدا در خطر قرار می‌دهد؛ پس از آن بپرهیز!

روایت دیگری از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «إیاكَ و مُصاحَبَةَ أهلِ الفُسوقِ! فَإنَّ الرَّاضِی بِفِعلِ قَومٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُم»[8]؛ از دوستی با اهل گناه و بی‌بندوباران بپرهیز که اگر از فسق آنها خوشت بیاید و  کار آنها را بپسندی، اثرش این است که تو هم مثل آنها می‌شوی. چون روش آنها، روش اسلامی و ایمانی نیست، اگر روششان را بپسندی، تو هم مثل آن هستی.

نکته ای قابل توجه !

آیات به خوبی گویا و پر بار بود برای کسی که اهل عمل باشد اما ما می بینیم  در جامعه عملا خلاف این دستورات عمل میشود و به جای قطع رابطه و معاشرت با آنان که خداوند متعال نهی کرده است رفاقت های عمیقی شکل میگیرد و دوستی با آنان را مایه مباهات خود میدانند به ظاهر آنها در آمدن یک ارزش شده است. تفکر تاریک کسانی که سعی دارند بر قرآن خدشه وارد کنند و ایجاد شبهه میکنند ستودنی شده است و پر طرفدار ، خوب کسانی که این شیوه و روششان است گاه دم میزنند که این دین نا کار آمد است چرا پس سازنده نیست و این همه فساد بالا است؟ عزیز من مگر شما به دستورات مبین و والایش عمل میکنی که خیرش را ببینی حال این یکی از هزاران مسئله ایست که گاه حتی قشر مذهبی هم به آن دقت نمیکنند و با معاشرت های نا آگاهانه و بی دقت تیشه بر ریشه اعتقادات خود میزنند. پس اگر ایمانتان دنیا و آخرتتان برایتان مهم است مواظب معاشرت ها و دوستی کردن هایتان باشید.

منبع سایت آیت الله آقا مجتبی تهرانی

فرآوری : محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1.سورة الکهف آیه 28

2.سورة المائده آیه 51

3 بحارالأنوار،71،192

4. سورة المائده آیه57

5.سورة الانعام آیه 68

6. سورة الانعام آیه 70

7. بحارالأنوار،33،508

8. غررالحكم، ص 433. آن‌جا داشت «فسّاق»، این‌جا دارد «أهل الفسوق»