همنشینی های ممنوع !
در مورد انتخاب دوست و اهمیت دوستی صحبت های زیادی رفته است و در عموم مباحثی که در مورد رابطه رفاقت و دوستی مطرح میشود بیشتر محور بحث بر این دور میزند که ملاک انتخاب یک دوست خوب چه میتواند باشد و با چه کسانی باید دوستی کرد و ساختار منطقی بحث هم همین روند را ایجاب میکند با این حال گاه دیده میشود جنبه نفیی آن نادیده گرفته میشود که با چه کسانی نباید دوستی کرد؟
همانطور که قبلا با استفاده از بیانات وزین آیت الله تهرانی ملاک انتخاب یک دوست خوب را برای شما نقل کردیم در ادامه باز از رهنمود های ایشان بهره جسته و می بینیم که با چه کسانی نباید دوستی ورزید ؟
«چه کسانی را برای رفاقت انتخاب کنم و چه کسانی را انتخاب نکنم.» قرآن کریم ابتدا می فرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناكَ عَنْهُم» ؛
تااینجا می فرماید که چه کسی را انتخاب کنید و روی خود را از اینها برنگردانید. بعد میآید سراغ اینکه چه کسی را انتخاب نکنید. «تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً».[1]
اینها را دوست نگیرید!
1. یهود و نصاری
در سوره مائده آمده : «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»[2]
ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را به عنوان دوستان خود نگیرید! «اولیاء» اینجا به معنای «دوستان» است. آنها خودشان، با همدیگر پیوند دارند.
علّت منع از رفاقت با ایشان
دلیلش چیست؟ «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُم فَإِنَّهُ مِنْهُم» این عبارت دلیلی است که برای این مطلب و این نهی میآورد. کسانی که از نظر اعتقادی با تو هم سو نیستند، یعنی از نظر اعتقادی با شما مختلف هستند، نمیتوانند دوستان خوبی باشند. چرا که شما با هم از نظر پیوند درونی و در ارتباط با امور اعتقادی با هم سر ناسازگاری دارید. چون پیوند درونی است و اعتقاد هم همینطور است. شما در باب نبوت از نظر درونی، با پیغمبر اکرم پیوند دارید و آنها این پیوند را ندارند و اصلاً قبول ندارند. یعنی بین شما مقابله است. هیچ وجه مشترکی برای رفاقت وجود ندارد!
اگر ما بخواهیم دقیقتر پیش برویم و بر طبق قرآن بحث کنیم، به این نکته میرسیم که ما با آنها حتی در مسأله توحید هم مقابله داریم. در اختلاف با نصاری شکی نیست، چون ما خدا را یکی میدانیم و آنها طبق فرمایش قرآن، خدا را سه تا میدانند. عقاید با هم جور در نمیآید.
هر که از کسی خوشش بیاید، از او است!
در آیه اشاره دارد که «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم» هر که از شما، با آنها دوستی کند، همانا یکی از آنها شده است. رابطه دوستی این طور است که جاذبه دارد و همین جاذبه، موجب میشود تو به سوی او کشیده شوی. پیوند درونی تو با خدا از بین برود و پیوندی نظیر آن ها پیدا کنی. این رابطه بر روی اعتقاد شما، اثر سوء میگذارد.
تضعیف ایمان، قطع ایمان و جایگزینی اعتقادات غلط
ابتدا آن پیوند ایمانی را تضعیف می کند و بعد هم آن را قطع می کند. در آخر هم وصل شدن به آن پیوند سوء و اعتقاد غلط را به دنبال دارد. حالا ما در اینجا به مرحله وصل، کاری نداریم و حرفمان این است که یک سنخ دوستیها و رفاقتها است که روی اعتقاد انسان اثر سوء میگذارد و از نظر درونی، پیوند اعتقادی انسان را متزلزل میکند و بالاخره هم سر از قطع پیوند در میآورد.
رابطه دوستی و دینداری
پیغمبر اکرم فرمودند: « الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ» ؛ اگر بخواهیم ببینیم که شخص چه دینی دارد، رفیقش را ببین که چه دینی دارد. از رفیق میتوانی بفهمی که او چه دینی دارد. «فَلْیَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ یُخَالِلُ»[3] دقت کنید که با چه کسی پیوند دوستی میبندید! چرا که پیوند دوستی، روی دین تو و در بُعد اعتقادیات اثر میگذارد.
فرق رابطه ظاهری و رابطه هدایتی!
ما یک دسته روابط ظاهری اجتماعی داریم که این آیه ناظر به آن روابط نیست. اشتباه نکنید! مثلاً معامله و خرید و فروش از سنخ مسائلی است که در محیط زندگی وجود دارد ولی ظاهری است و به درون افراد ربطی ندارد. در آیه فوق بحث «رفاقت» مطرح است و بحث ما، پیرامون رابطه درونی رفاقتی است، نه رابطه ظاهری اجتماعی. اینها با هم فرق میکند.
توضیح بیشتر اینکه : یک رابطه محبتی درونی داریم که به آن رفاقت میگوییم، یک رابطه ظاهری اجتماعی هم داریم، که از قبیل معاملات و داد و ستدها است. یک رابطه سومی هم وجود دارد که، رابطه هدایتی است. این رابطه عبارت از این است که یک نفر به قصد هدایت، با شخصی که از نظر اعتقادی با او مخالف است، مثلاً نصرانی یا یهودی است، رابطه برقرار کند. این رابطه ظاهری اجتماعی نیست، بلکه رابطه هدایتی است. آنچه که در این جا مورد بحث ما است رابطه ظاهری اجتماعی است چون خود قرآن هم دارد که اینها را هدایت کنید و از آن رابطه نهی نکرده است. البته در مورد رابطه هدایتی، یک شرط وجود دارد و این رابطه که وظیفه هم هست، کار هر کسی نیست. این کار مخصوص کسی است که به مبانی اعتقادی دینی و مسائل برهانی و امثال اینها، مسلّط باشد. کار نیکان را قیاس از خود مگیر
موسی به دین خود؛ عیسی به دین خود؟!
میگویند: آقا موسی به دین خود، عیسی به دین خود! میفهمید که چه جمله بسیار غلطی است؟! گفتن این جمله، معنایش این است که تو معارف را نفهمیدهای. شعور تو که بیشتر از شعور خدا نیست. خدا بیشتر از من و تو میفهمد. او میگوید چنین باش!
چنین کسی میگوید: من چه کار دارم به اینکه او چه اعتقادی دارد! ما با همدیگر رفیق هستیم. اتّفاقاً بحث در همینجا است. اگر مراد و منظور تو از رفاقت، پیوند درونی محبّتی است، همین رفاقت برای تو مضر است. اگر هم منظورت روابط ظاهری اجتماعی است نه.
رابطه هدایتی کار هر کس نیست
صحبت عیسی و موسی و دیگر پیامبران الهی(علیهم السلام) نیست. باز هم تأکید میکنیم منظور از رفاقت رابطه محبتی و عمیق است که برای اعتقاد شما مضر است بسیاری از ما در مراحل ابتدایی ایمان و اعتقاد قرار داریم که ممکن است با هر بادی بلرزد وقتی شما با این شرایط با کسی دوستی میکنید که که با ارزش های شما بیگانه است باید نگران بشوید که ایمانتان در خطر است ممکن است بگویید که قصد هدایت دارید ، در باب رابطه هدایتی هم، یک شرط وجود دارد که باید حواست را جمع کنی و ببینی کار تو هست، یا نه.
2. اهل کتاب و کفّار
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاء»، در سوره مائده، میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِیاء»[4] ؛
آنجا دو مورد از ادیان الهی را که نسخ شدهاند، مطرح میکند؛ اینجا بطور کلی اوّل اهل کتاب، بعد مدار را باز میکند و بعد از چند آیه، میگوید: «وَ الْكُفَّار» مطلب را توسعه میدهد. یعنی خیال نکن که نصرانیت و یهودیت در موضوع نهی، مدخلیت دارند! آنچه مدخلیت دارد مسأله تقابل بین پیوندهای درونی اعتقادی شما است. مثلاً کسی هم که کمونیست است، شامل این نهی از رفاقت میشود چون او نصرانی یا یهودی نیست ولی کافر که هستند! «وَ الکُفّار».
اعتقادات نباید خراب شود!
اینکه خداوند مطلب را گسترش میدهد، منظور چیست؟ معلوم است، چون این رابطه درونی که بر محور محبّت است، روی پیوند درونی اعتقادی انسان را تخریب میکند. این رابطه اثر سوء دارد. لذا مدار بحث را باز میکند و میگوید خیال نکنی فقط نصرانیت و یهودیت اینطور هستند! آنها موضوعیت ندارند. عمده این است که در رابطه محبتی، پیوند درونی اعتقادی انسان نباید خراب شود. لذا ما را نهی میکند.
همنشینیهای ممنوع
1. طعن زنندگان به قرآن
تا اینجا بحث نسبت به پیوند درونی و «رفاقت» بود، امّا سراغ «مجالست و همنشنینی» هم میرود. در سوره انعام درباره همنشینی میفرماید: «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ»[5] اگر دیدید گروهی نشستهاند و دارند به آیات قرآنی ما «طعن» میزنند، از اینها اعراض کن! حالا بحث در اینجا نسبت به مجالستی است که در آنها بر خلاف معتقداتِ دینی تو حرف میزنند. اگر در جایی، بطور کلی بر خلاف معتقدات دینی تو حرف میزدند، باید مجلس را ترک کنی.
مثلاً تو به قرآن اعتقاد داری که این کتاب الهی است، کلام الهی است و از مبدأ وحی نازل شده است، کسانی دارند به آن طعنه میزنند، اینجا هم چون ممکن است ضربه اعتقادی ببینی، نباید با اینها مجالست کنی! اینجا هم چون دارند بر تو ضربه اعتقادی میزنند و این مجالست موجب میشود که به پیوند اعتقادی درونی تو ضربه وارد شود، لذا خدا از شرکت در آن نیز نهی میکند. با اینهایی که «یَخُوضُونَ فی آیاتِنا» مجالست نکن. «فَأَعْرِضْ عَنْهُم»
2. دوری از دوستی با «مسلمانهای لاأبالی»
بعد از آن دایره را بازتر میکند. به این حرفها خوب گوش کنید! گاهی من کسی را میبینم که همدین من است، ولی لاابالی است؛ یعنی از نظر عملی، رفتارهایش با اعتقاداتش تطبیق نمیکند؛ انگار دین خودش را به بازی گرفته است. آیا با او میتوانم دوستی کنم؟ او نه نصرانی و یهودی است و نه کافر و بی دین! امّا خداوند میفرماید: «وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا»،[6] ؛ کسی که دین خود را به بازی و بیهوده گرفته است، را رها کن! نه کسی که دین تو را به بازی گرفته، بلکه کسی که دین خودش را بازیچه گرفته است هم به درد رفاقت نمیخورد و دوستی با او ضرر دارد. بازیچه گرفتن دین یعنی عمل نکردن به آن! میگوید مسلمانم، مؤمنم، امّا عمل نمیکند.لفظاً مسلمان، عملاً منکر خدا!!!
از این آدمها هم در جامعهمان، زیاد داریم که فقط لفظاً می گویند: ما مسلمانیم؛ مؤمنیم؛ ولی عمل را که نگاه میکنیم، میبینم با اسلام تطبیق نمیکند. یک مؤمن اینگونه عمل نمیکند. یک مسلمان اینطور عمل نمیکند. اینها همان هایی هستند که دین خودشان را به بازیچه گرفتهاند.
دلیل بی دینی!
بعد خداوند منشأش را بیان می فرماید که چرا اینها دین را به بازی و مسخره گرفتهاند. «وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا» ؛ زندگی دنیا اینها را مغرور کرده است. پول و ریاست برای او بت شده است.
عاقبت دوستی با اهل گناه
علی(علیه السلام) فرمودند: «إِیَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق»،[7] از رفاقت و مصاحبت با فاسقان بپرهیز! چرا؟ علی(علیه السلام) دلیلش را اینطور میگوید که چون تو هم آنطور خواهی شد، باید از او بپرهیزی. «فَإِنَّ» در مقام تعلیل است، «فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق» بدان که تو هم همان طوری خواهی شد. پیوند دوستی و رفاقتی با اشرار نتیجهاش این است که تو را هم به شرارت میکشاند. بالاخره در یکجا به خاطر پیوند محبّتی مجبور خواهی شد که از رابطه درونی و پیوند اعتقادی خود و خدا، دست برداری! این دوستی، دلبستگی تو را نسبت به خدا در خطر قرار میدهد؛ پس از آن بپرهیز!روایت دیگری از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «إیاكَ و مُصاحَبَةَ أهلِ الفُسوقِ! فَإنَّ الرَّاضِی بِفِعلِ قَومٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُم»[8]؛ از دوستی با اهل گناه و بیبندوباران بپرهیز که اگر از فسق آنها خوشت بیاید و کار آنها را بپسندی، اثرش این است که تو هم مثل آنها میشوی. چون روش آنها، روش اسلامی و ایمانی نیست، اگر روششان را بپسندی، تو هم مثل آن هستی.
نکته ای قابل توجه !
آیات به خوبی گویا و پر بار بود برای کسی که اهل عمل باشد اما ما می بینیم در جامعه عملا خلاف این دستورات عمل میشود و به جای قطع رابطه و معاشرت با آنان که خداوند متعال نهی کرده است رفاقت های عمیقی شکل میگیرد و دوستی با آنان را مایه مباهات خود میدانند به ظاهر آنها در آمدن یک ارزش شده است. تفکر تاریک کسانی که سعی دارند بر قرآن خدشه وارد کنند و ایجاد شبهه میکنند ستودنی شده است و پر طرفدار ، خوب کسانی که این شیوه و روششان است گاه دم میزنند که این دین نا کار آمد است چرا پس سازنده نیست و این همه فساد بالا است؟ عزیز من مگر شما به دستورات مبین و والایش عمل میکنی که خیرش را ببینی حال این یکی از هزاران مسئله ایست که گاه حتی قشر مذهبی هم به آن دقت نمیکنند و با معاشرت های نا آگاهانه و بی دقت تیشه بر ریشه اعتقادات خود میزنند. پس اگر ایمانتان دنیا و آخرتتان برایتان مهم است مواظب معاشرت ها و دوستی کردن هایتان باشید.
منبع سایت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
فرآوری : محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت ها :
1.سورة الکهف آیه 28
2.سورة المائده آیه 51
3 بحارالأنوار،71،192
4. سورة المائده آیه57
5.سورة الانعام آیه 68
6. سورة الانعام آیه 70
7. بحارالأنوار،33،508
8. غررالحكم، ص 433. آنجا داشت «فسّاق»، اینجا دارد «أهل الفسوق»