تبیان، دستیار زندگی
این جا عرفات است. این جا چشم عاشقان به آسمان است. این جا ملکوت «اُدعونی اَستَجِب لَکُم» است و آسمان از صدای بال فرشتگان لبریز است. این جا، از لابلای چادرها، بوی خدا می آید. و تو ای مسافر سرزمین عرفات، بال های نیایش ات را بگستران، برکه چشمانت را متلاطم کن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نجوای عاشقانه با معبود عرفه

عرفه

هم صدا با بال ملائک

اینجا عرفات است. اینجا چشم عاشقان به آسمان است. اینجا ملکوت «اُدعونی اَستَجِب لَکُم» است و آسمان از صدای بال فرشتگان لبریز است. اینجا، از لابلای چادرها، بوی خدا می آید. و تو ای مسافر سرزمین عرفات، بال های نیایش ات را بگستران، برکه چشمانت را متلاطم کن و هم صدا با ملائک نغمه «یا رب، یا رب» زمزمه کن.

همیشه سبز

ای خدای عرفات، امروز دستان پر از نیازم را به سوی تو دراز می کنم. می دانم. می دانم گناه بسیار دارم، امّا نه از رحمت تو بیشتر! در این روزِ عزیز توبه ام را بپذیر و ابر رأفت خویش را بر کویر تشنه دل من ببار و مرا در خلوت انس خود پناه ده. باشد که عرفاتِ دلم همیشه سرسبز بماند.

سفره پررحمت

امروز عرفات لبریز یاد خداست. زن و مرد، پیر و جوان، همه دست به درگاه او بلند کرده اند. دیده ها گریان است. دست ها لرزان است. سرها به سوی آسمان و لب ها ناله کنان این گونه فریاد می زنند: پروردگارا، دست های دراز شده به سویت را ناامید برنگردان. اینک که از عشق به تو لبریزم، ما را از گناه تهی کن و بر سفره پررحمت خود بنشان.

سپاس

پروردگارا، اگر دعا کردم اجابت کردی و اگر از تو طلب کردم عطایم فرمودی. اگر فرمانت بردم قدردانی کردی و اگر شکرت کردم افزودی. اینها همه برای کامل کردن نعمت و احسانت بر من بود. منزهی ای آغاز کننده و بازگرداننده. ستوده و بزرگواری. نام هایت مقدس است و مهربانی ات فراوان. معبودا، کدام نعمت تو را برشمارم یا کدام عطای تو را شکر گزارم؟ پروردگارا، نعمت های تو بیش از آن است که آنها را بشمارند یا به آن علم پیدا کنند. پروردگارا، سختی و زیانی که از من دور کردی از عافیت و خوشی هایم بیش بود.

نیایش

پروردگارا، مرا ترسان کن چنان که تو را می بینم. به پرهیزکاری خود خوش بختم کن و به نافرمانی ات سیه روزم مگردان. برایم خیر و برکت را مقدّر کن تا در آنچه تو به تأخیرش انداخته ای شتاب نکنم و در آنچه تو در آن شتاب کرده ای سستی نورزم. خدایا، به من غنای نفس عطا کن. به دلم یقین و به کارهایم اخلاص بده. در چشمم روشنی و در دینم بصیرت قرار ده. اعضای بدنم را و گوش و چشمم را به فرمانم کن. بر آن که ستمم کند یارم باش... پروردگارا، گرفتاری ام را برطرف کن و عیبم را بپوشان و خطایم را بیامرز و شیطانِ وجودم را بران و رهایم کن و در دنیا و آخرت جایگاه بلندی برایم فراهم کن.

پروردگارا، اگر دعا کردم اجابت کردی و اگر از تو طلب کردم عطایم فرمودی. اگر فرمانت بردم قدردانی کردی و اگر شکرت کردم افزودی. اینها همه برای کامل کردن نعمت و احسانت بر من بود. منزهی ای آغاز کننده و بازگرداننده. ستوده و بزرگواری

امیدوار

گفتم: رجب از دستم رفت. گفت: غصه ندارد. گفتم: شب های رمضانم تباه شد. گفت: بازهم غصه ندارد. گفتم: شب های قدرم را بگو! لبخندی زد و گفت: امیدوار باش. گفتم: به کجا؟ به طرفم برگشت و گفت: به امروز؛ امروز که عرفه است؛ به امروز که روز توبه است؛ به امروز که روز جامانده هایی مثل من و توست. برخیز. فرصت کم است. سرت را به خاک بگذار و عذر بخواه. از هرچه گناه، از هرچه خطا، از هر چه نادانی. از پروردگار عرفه بخواه که از خطاهایت درگذرد و تو را چون روزی که از مادر زاده شدی پاک کند.

نجوا
دعای عرفه

خدایا، تویی که دعای بیچاره را اجابت می کنی و بدی را برطرف می سازی و گرفتار را به داد می رسی و بیمار را شفا می دهی و نیازمند را توانگر می کنی و شکسته را پیوند می دهی و به خردسال رحم می کنی و سالخورده را کمک می کنی و همتای تو کسی نیست و بالا دستت توانایی نیست و تویی که والا و بزرگی. ای آزاده کننده اسیر، ای روزی دهنده خردسال، ای نگهدار ترسانِ پناه آورده، ای که شریک و جانشین نداری، رحمت فرست بر محمد صلی الله علیه و آله وسلم و خاندانش و در این شب بهترین چیزی که به بندگانت عطا کردی به من عطا کن؛ یعنی مهربانی ات را تازه کن. بلاها را بگردان. گرفتاری را برطرف ساز و دعایم را بشنو. نیکوکاری ام را بپذیر و بدکاری ام را بپوشان؛ زیرا تو لطیفی و به هرچه خواهی آگاه و برهر چیز توانایی.

کوثر عرفان

مهربانا، اگرچه در ماه رجب به تو نپرداختم، اگرچه شب های جمعه ام تباه شد، اگر چه لذت رمضان را نچشیدم و اگرچه شب های قدر از کفم رفت، اکنون به عرفه خشنودم. از رحمت خود ناامیدم مساز. مرا به قافله توبه کنندگان رمضان برسان و از گناهانم درگذر. ای معبود عرفه، مرا از کوثر عرفانت بنوشان و از حقیقت «من عَرَف نَفسَهُ فَقَد عَرَف رَبَّه» آگاه ساز.

غروب آرزوها

ای خورشید عرفه، لختی آرام تر. پروردگارم می خواهد پیش از غروب عرفه از گناهم درگذرد. آهسته تر تا از چشمه سار اشک وضویی بسازم و در محراب حضورش به مناجات ایستم. آهسته تر تا آتش اشتیاقم شعله ور شود و دودِ آهِ سینه ام را نمایان سازد. ای خورشید عرفه، آهسته تر تا با غروب تو، آرزوهایم غروب نکند.

تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.