توحید در عبادت یا یگانه پرستی
لاتعبدوا الّا ایّاه
یکی از اقسام توحید، توحید در عبادت است. اقسام پیشین توحید ـ توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی ـ همگی از اقسام «توحید نظرى» بودند، اما توحید درعبادت، از اقسام «توحید عملى» است. توحید نظرى، از مقوله شناخت و تلاش نظری برای رسیدن به کمال و توحید عملى، حرکت و اجتهاد عملی برای رسیدن به آن چیزهایی است که در مقام نظر و اندیشه اثبات کرده ایم. به بیان زیبای استاد مطهری «توحید نظرى "دیدن" است و توحید عملى "رفتن"». ایشان در ادامه توحید در عبادت را چنین توصیف می کنند؛ « توحید عملى یا توحید در عبادت یعنى یگانهپرستى، به عبارت دیگر، در جهت پرستش حق یگانه شدن. بعدا خواهیم گفت كه عبادت از نظر اسلام، مراتب و درجات دارد. روشنترینمراتب عبادت، انجام مراسم تقدیس و تنزیه است كه اگر براى غیر خدا واقع شود مستلزم خروج كلى از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. ولى از نظر اسلام پرستش منحصر به این مرتبه نیست، هر نوع جهت اتخاذ كردن، ایدهآل گرفتن و قبله معنوى قرار دادن، پرستش است. آن كسى كه هواهاى نفسانى خود را جهتحركت و ایده آن و قبله معنوى خود قرار بدهد آنها را پرستش كرده است: «ارایت من اتخذ الهه هواه» «آیا دیدى آن كس را كه هواى نفس خود را خداو معبود خویش قرار داده است؟». بنابر این، توحید عملى یا توحید در عبادت یعنى تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهتحركت و ایدهآل قرار دادن، و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ایدهآل دیگر، یعنى براى خدا خم شدن و راستشدن، براى خدا قیام كردن، براى خدا خدمت كردن، براى خدا زیستن، براى خدا مردن، آنچنانكه ابراهیم گفت: وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنیفا و ما انا منالمشركین...ان صلوتى و نسكى و محیاى و مماتى لله رب العالمینلا شریك له و بذلك امرت و انا اول المسلمین.» (مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، جلد 2، صص 106-105).
توحید در عبادت اصل مشترک همه ادیان و شرایع آسمانی است و قرآن نیز هدف از بعثت پیامبران را دوری از شرک بندگان در عبادت معرفی می کند؛
«و لقد بعثنا فی کلّ أمةٍ رسولاً أنِ اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»
«میان هر امتی پیامبری را برانگیختیم تا به مردم بگوید خدا را بپرستید و از پرستش طاغوت دوری گزینید»
همانطور که از این آیه شریفه بر می آید، توحید در عبادت مقیّد به فرقه، آیین یا دین خاصی نشده است و تمامی دینداران لازم است تنها به عبادت و پرستش یک موجود در عالم بپردازند و آن موجودی غیر از خداوند متعال نیست.
سوال: عبادت چیست و فرق آن با خضوع و خشوعی که ما در برابر پدر و مادر، بزرگان و اولیای الهی و ... نشان می دهیم چیست؟ اگر توحید عبادی مستلزم این است که ما تنها در برابر خداوند متعال سر خم کرده و خشوع کنیم، پس اعمالی چون احترام به والدین، خشوع در برابر بزرگان دین، زیارت قبور ائمه، توسل به ائمه معصومین و ... چگونه توجیه پذیر است؟ ما در نماز می گوییم «ایّاک نعبد/تنها تو را می پرستیم» و اگر در این بیان خود صادق باشیم نباید در برابر موجودات دیگر، کرنش و خضوع کنیم (این همان شبهه ایست که فِرَق دیگر اسلامی به شیعه وارد می کنند).
علامه طباطبایی در تفسیر آی? شریفه «اِیّاکَ نَعْبُدُ» میفرماید: «آنچه صاحب کتاب صحاح اللغة گوید: که عبودیت به معنی خضوع است با واقع تطبیق نمیکند؛ زیرا خواهیم گفت که عبودیّت به معنای بندگی است و خضوع از لوازم آن است...»
پاسخ: برای پاسخ قانع کننده به این سوال باید بدانیم معنای عبادت چیست تا بدانیم کدامیک از رفتارهای ما مصداق عبادت محسوب شده و از آنجا که عبادت تنها سزاوار خداوند است از آن ـ عبادت غیر خدا ـ دوری کنیم. نکته کلیدی و مهم برای درک معنای عبادت این است که بدانیم «عبادت» غیر از «تکریم» است.
عبادتی که مستلزم شرک می شود عبارت است از پرستش و خضوع در برابر یک موجود با این اعتقاد که او بطور مستقل سرنوشت جهان یا بخشی از جهان یا انسان را در دست دارد. به عبارت دیگر، عبادت یک موجود مستلزم اعتقاد به «ربّ» بودن اوست. به همین دلیل است که شیعه معتقد است خضوع در برابر موجوداتی که صاحب فضیلت و کرامت هستند (با علم به اینکه اصل فضیلت و کرامت از آنِ خداست) تکریم و تعظیم است و از مصادیق عبادت به شمار نمی رود. آیت الله سبحانی در این زمینه چنین می گویند:
«... اگر خضوع در مقابل موجودی از این نظر صورت گیرد که وی بنده صالح خدا و صاحب فضیلت و کرامت یا منشاء نیکی در مورد انسان است، چنین عملی تکریم و تعظیم خواهد بود، نه عبادت؛ پس بوسیدن ضرایح مقدسّه یا اظهار شادمانی در روز ولادت و بعثت پیامبر صلّی الله علیه و آله جنبه تکریم و اظهار محبت به حضرت را دارد، و هرگز از اموری چون اعتقاد به ربوبیّت او سرچشمه نمی گیرد» (جعفر سبحانی، بخش دوم؛ الهیات ج 1و2؛ منشور عقاید امامیه)
از آیات قرآن و کلمات مفسّران نیز به خوبی فهمیده میشود که زمانی یک عمل مصداق عبادت قرار می گیرد که اعتقاد به الوهیّت در خضوع کننده وجود داشته باشد و خضوع و تذلّل در برابر کسی که که اعتقادی به الوهیّت او نیست عبادت محسوب نمیشود.
أ. علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه «اِیّاکَ نَعْبُدُ» میفرماید:
«آنچه صاحب کتاب صحاح اللغة گوید: که عبودیت به معنی خضوع است با واقع تطبیق نمیکند؛ زیرا خواهیم گفت که عبودیّت به معنای بندگی است و خضوع از لوازم آن است...» (ترجمه تفسیر المیزان: ج1، ص: 242)
ب. در برخی از آیات قرآن کریم به ماجرای سجده ملائکه بر انسان اشاره می کند:«وَ اِذْقُلْنا لِلْمَلائِکة آسْجُدُوا لادم فَسَجَدُوا اِلاّ اِبْلِیس...» (بقره/34).
این آیه بهترین دلیل است بر اینکه هر تعظیمی در مقابل غیر خدا عبادت محسوب نمیشود و میفهماند که عبادت بستگی به نیّت و مافی الضمیر عبادت کننده دارد. و اگر مطلق سجده عبادت محسوب شود، دیگر چه اعتراضی بر شیطان به دلیل سرپیچی از امر خداوند وارد است؟!
ج. در ماجرای حضرت یوسف نیز قرآن کریم می فرماید زمانی که حضرت یعقوب و فرزندان به دیدار حضرت یوسف رفتند به سجده افتادند؛ «وَ رَفَعَ ابَوَیْهِ عَلَی العَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجّداً وَ قالَ یا ابَتِ هذا تَاْویلُ رُوءْیایَ» (یوسف/102).
علامه طباطبایی در این رابطه میفرماید: این سجده برای عبادت یوسف نبود برای اینکه در میان سجده کنندگان در داستان یوسف، شخصی بود که در توحید مخلص بود و چیزی را شریک خدا نمیگرفت و او یعقوب علیه السلام است. دلیل دیگر این که اگر این سجده، سجده عبادت برای یوسف بود مسجود له (یعنی یوسف) همان کسی است که به نقل قرآن به رفیق زندانیش گفت ما را نمیرسد که خدایی را شریک برای خداوند بگیریم، پس اگر این سجده، عبادت بود قطعاً از این عمل نهی مینمود و نمیگذاشت چنین کاری انجام دهند ولی میبینیم که نهی نکرده، پس میفهمیم سجده، عبادت برای او نبوده است (ترجمه المیزان (بیست جلدی:11/385-384)
بنابراین «عبادت» با «تکریم و تعظیم» فرق دارد. خضوع و تذلّل و یا تکریم و احترام، عبادت محسوب نمیشود و تکریم یک شخص تنها اگر ناشی از اعتقاد به الوهیت یا ربوبیّت باشد عبادت محسوب میشود. اگر رفتاری مصداق عبادت باشد موجب شرک در عبادت شده و شرک در عبادت با توحید در عبادت در تضاد است.
نوشته بهرام علیزاده - گروه دین و اندیشه تبیان
منابع:
1. متفكر شهید استاد مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، جلد دوم، (چاپ ششم: تابستان 1368، انتشارات صدرا)
2. ترجمه تفسیر المیزان، سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات لوح محفوظ، 1384
3. جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه، انتشارات امام صادق (ع)، 1385
برای مطالعه بیشتر:
2. محمدرضایی، محمد، الهیات فلسفی، قم، بوستان کتاب، 1383
3. عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا (قم، اسراء، 1375)
4. جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام (قم، موسسه امام صادق(ع))
5. آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، انتشارات امیرکبیر
6. جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه، انتشارات امام صادق (ع)، 1385