تبیان، دستیار زندگی
توجه توجه!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محو اندیشه در پروسه جهانی شدن

بخش ارتباطات- توجه توجه! همه چیز تحت کنترل است. زندگی روزمره شما طبق برنامه پیش می رود. هر روز می بایست با پدیده هایی سروکار داشته باشید که همگی محصول زندگی در عصر مدرنیته است. فقط کافیست دکمه کامپیوتر شخصی تان را فشار دهید. در یک چشم به هم زدن از اخبار سرتاسر کره زمین باخبر می شوید. با دوستانتان ارتباط برقرار می کنید و برای سفر بلیط رزو می کنید.

تفکر

فهرست جدیدترین فیلم های سینمایی رو می بینید و شاید به دنبال دانلود قطعه ای از موسیقی مورد علاقه خود باشید. در این میان بد نیست سری هم به سایت برخی از برندهای معروف دنیا بزنید و بدانید آیا محصول تازه ای برای شما دارند یا نه؟....

کاش می شد که بعد از اینها سری هم به سایتهای علمی و فرهنگی بزنیم و اطلاعاتی کسب کنیم و یا به این فکر باشیم که اندیشه ما در چه شرایطی قرار دارد...آیا ممکن است خطری آنرا تهدید کند؟تا به حال به این موضوع فکر کرده ایم که روح ما شاید بیشتر از جسم ما مهم باشد؟ اگر بیماری در جسم ما به وجود بیاید، ممکن است به سراغ چندین دکتر برویم تا مداوا شویم اما به همان اندازه نگران بیماری روح و فکرمان هستیم؟

به نظر می رسد بیشتر جنبه های سرگرم کننده امروز در نهایت نتیجه ای جز محو اندیشه نخواهند داشت. نه اینکه قصد ما این است که بگوئیم هر کس به رستوران رفتن و لباس مارکدار پوشیدن علاقه مند است، اندیشه اش را تعطیل کرده. مسئله این است که وابستگی به هر یک از این مظاهر نفسانی اکنون به سمت و سویی می رود که تدریجا نور تعقل و تفکر را کمرنگ می کند.

کاش می شد که بعد از اینها سری هم به سایتهای علمی و فرهنگی بزنیم و اطلاعاتی کسب کنیم و یا به این فکر باشیم که اندیشه ما در چه شرایطی قرار دارد...آیا ممکن است خطری آنرا تهدید کند؟تا به حال به این موضوع فکر کرده ایم که روح ما شاید بیشتر از جسم ما مهم باشد؟

روزگاری بود که در جامعه ما تعداد رستورانها محدود و مشخص بود. اینطور نبود که وقتی تنها یک هفته از خیابانی عبور نمی کردی، باید منتظر افتتاح رستورانی جدید در آن خیابان می بودی. اینطور نبود که یک برند خارجی با قیمت های نجومی، مثل قارچ در اکثر خیابان های شمال شهر رشد کند و وقتی به فروش فوق العاده رسید، صف طویلی از افراد پشت درب هایش بایستند و ملتمسانه وارد شوند تا از داشتن لباس های مارکدار بی بهره نمانند. به راستی چه چیز موجب شده تا چنین علائقی در قلوب افراد و خصوصا قشر جوان، به وجود آید؟

اینطور می توان گفت که بخشی از این مسئله به اتفاقاتی مربوط می شود که در سطح جهان در حال وقوع است. نمی توان جریان جهانی شدن را نادیده و یا دست کم گرفت. اینها مسائلی است که به طور جدی در حال رخ دادن است. اینها تصادفی نیست و برای تحقق اش برنامه ریزی شده و اتفاقا ایدئولوژی مستحکمی در پشت آن وجود دارد.

چشم

پروژه یکسان اندیشی که بارها از آن سخن گفته ایم در این رابطه کاملا مشهود است. یکسان اندیشیدن در یک وجه می تواند به معنای یکسان پوشیدن باشد. به این ترتیب لباس پوشیدن مردم در شرق و غرب کره زمین به یکدیگر شبیه است.این لباس ها توسط فروشگاههایی با نام مشخص عرضه می شود و در بسیاری از موارد اگر زیبایی خاصی هم نداشته باشد اما مورد توجه است چون یک نام و عنوان خاصی را یدک می کشد.

در بخش دیگر، حوزه مربوط به موسیقی را می توان نام برد. موسیقی در جامعه امروز برای بسیاری از افراد به زندانی شبیه است که طرفداران خویش را محصور می سازد و برای آنها نوعی اعتیاد به شنیدن نواهایی مشخص را به وجود می آورد.

محتوای موسیقی های خارجی و بعضا ایرانی، به گونه ای است که مخاطب خویش را رسما به بی فکری و تعطیل کردن قدرت تعقل، تشویق می کند. همه چیز به سمت لذت حرکت می کند. انسان باید به سمت همان چیزهایی رود که برایش تلذذ و خوشی به همراه دارد.

به نظر می رسد بیشتر جنبه های سرگرم کننده امروز در نهایت نتیجه ای جز محو اندیشه نخواهند داشت. نه اینکه قصد ما این است که بگوئیم هر کس به رستوران رفتن و لباس مارکدار پوشیدن علاقه مند است، اندیشه اش را تعطیل کرده. مسئله این است که وابستگی به هر یک از این مظاهر نفسانی اکنون به سمت و سویی می رود که تدریجا نور تعقل و تفکر را کمرنگ می کند

پروژه یکسان اندیشی با ورود به حوزه فراغتی و تفریحی افراد به اعمال مبانی فکری خود می پردازد. به این صورت است که آموزش غیرمستقیم و زمزمه وار دائما در حال انجام است. جالب است بدانیم که این پروژه تنها برای مشغول کردن جوانها نیست بلکه کودکان و حتی سالمندان را هم تحت کنترل دارد.

بادکنک

در حیطه اجتماعی شاید برای همه ما تا حدی محسوس باشد که سن ازدواج در میان جوانان بالا رفته و اصولا برخی ترجیح می دهند از این مسئله شانه خالی کنند. این در حالیست که تنها عده ای به دلیل شرایط نامناسب مالی نسبت به این امر مقدس تاخیر دارند اما نکته جالب در مورد جوانان متمکن و ثروتمندی است که تن به ازدواج نمی دهند. مشخص است که پذیرش مسئولیت برای فردی که متاهل می شود به مراتب بیشتر از دوران تجرد است و چون طرز تفکر جوانان ما به سمت راحتی،خوشی،بی مسئولیتی و آزادی، گرایش دارد، چندان عجیب نیست که سن ازدواج افزایش یابد.

پس می توان با نگاهی عمیق به وضعیت اجتماعی و فرهنگی افراد در درون جامعه خودمان، تا حدودی به این موضوع متذکر شویم که جهانی سازی تنها به حوزه اقتصاد و سیاست مربوط نمی شود. این یک پروسه عظیم است که انتها ندارد و با بهره گیری از ابزارهای قدرتمندی که در اختیار دارد، به سمت اهداف دراز مدتش حرکت می کند.

بهتر است با دقت بیشتری به دنیای اطرافمان بنگریم و در مورد اعمال و افکارمان بیندیشیم. بدانیم و باور داشته باشیم که بسیاری از وقایعی که در دوران ما رخ می دهد با دلیل و فلسفه ای طولانی همراه است. پس به یکباره تسلیم نشویم و توجه داشته باشیم که کودکان امروز ما که در معرض چنین آموزش هایی قرار دارند، اداره کنندگان فردای این جامعه هستند. به راستی چه سرنوشتی برای آینده بشر رقم خورده است؟

فاطمه ناظم زاده

گروه جامعه و ارتباطات

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور