تبیان، دستیار زندگی
اعدام شلمغانی در در سال 322 قمری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اعدام شلمغانی در سال 322 قمری

اعدام

در ایام غیبت صغری، به خاطر عدم دسترسی مستقیم شیعیان با امامشان حضرت حجه بن الحسن العسكری(ع)، عده ای از منحرفان و كژاندیشان در صدد انحراف مردم ساده و كم بنیه برآمده و با ترفندهای گوناگون از احساسات آنان بهره هایی یافته و به فتنه گری پرداختند.

افرادی چون ابومحمد شریعی، محمد بن نصیر نمیری، احمد بن هلال كرخی، محمد بن علی بلالی و محمد بن علی شلمغانی، از آنانی بودند كه با ادعاهای واهی و دروغین و غلو كردن درباره امامان معصوم (ع) و نسبت دادن مقام الوهیت به آنان و ایجاد تردید و شبهه در میان شیعیان، آسیب های فراوانی به پیروان مكتب اهل بیت (ع) وارد ساختند.

ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی، معروف به "ابن أبی عزاقر"، معروفترین آنان بود. وی از اهالی "شلمغان"، واقع در ناحیه "واسط" در بخش جنوبی عراق بود و یكی از نویسندگان و علمای مذهب شیعه در ایام غیبت صغری به شمار می آمد و به خاطر نزدیكی به ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، نایب سوم امام زمان (ع) و معرفی شلمغانی توسط وی در میان طایفه "بنی بسطام"، مقام والایی یافته بود و كتاب های متعددی، مانند: البرهان و التوحید، البدا و المشیه، نظم القرآن، الامامه، التسلیم، الأنوار، المعارف، الایضاح، المباهله، التكلیف، ماهیه العصمه و غیرها به رشته تحریر درآورد و روایات فراوانی درباره امامان معصوم (ع) و احكام فقهی شیعه نقل كرد. ولی به تدریج در كمند خودخواهی، غرور و نخوت گرفتار آمد و پیروی شیطان رجیم را پیشه خود كرد و آرا و عقاید باطل را در نوشته ها و گفته های خود وارد ساخت و پیروان و مریدان خویش را به انحراف و كژاندیشی سوق داد.

وی به خاطر مقبول و مشروع جلوه دادن افكار شیطانی خویش، هر چیزی را بیان می كرد، به حسین بن روح نوبختی نسبت می داد و از قول وی منتشر می نمود و بدین جهت، اهالی بسطام و سایر پیروانش از او می پذیرفتند و جزءِ عقاید دینی خویش می پنداشتند.

شلمغانی را به همراه ابراهیم بن ابی عون به دار آویزان و دست و پای آن دو را قطع كرده و به سزای كردارشان رسانیدند و سپس جنازه آنان را سوزانیده و خاكسترشان را در رود دجله ریختند

شلمغانی، به دروغ، ادعای نیابت امام زمان (ع) نمود و می گفت، كه روح خدا در جسم او حلول كرد و خود را "روح القدس" می نامید و برای پیروانش كتابی بنام "الحاسه السادسه" [حس ششم] تألیف كرد و در آن به برداشته شدن شریعت و مباح بودن لواط تصریح نمود.

هم چنین مدعی الوهیت شد و می گفت، كه مردگان را زنده می كند و قائل به تناسخ ارواح و حلول آن ها شد.

شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، به عنوان نایب منصوص و منصوب امام زمان(ع)، در برابر انحرافات و كفرگویی های این مرتد مردم فریب، احساس مسئولیت سنگینی می نمود و بدین جهت در مقابل وی، عكس العمل نشان داد و پندارهای وی را باطل اعلام كرد و چون نتیجه ای از این نگرفت، كلاً وی را طرد و شیعیان را از پیروی و نزدیكی وی بر حذر داشت. تا این كه توقیعی ازناحیه مقدسه بیرون آمد و با صراحت تمام، وی را مورد لعن و نفرین قرار داد. در این توقیع مقدس، امام زمان(ع) از شلمغانی، با این عبارت یاد كرد: المخذول الضال المضل، المعروف بالعزا قری لعنه الله …

از آن پس، حسین بن روح نوبختی به تمام بزرگان، مبلغان و دانشمندان شیعه اعلام كرد، كه از شلمغانی برائت بجویند و وی را مورد لعن و نفرین قرار دهند.

راضی بالله [بیستمین خلیفه عباسی] كه از ناخرسندی علما و فقهای شیعه و اهل سنت نسبت به افكار شرك آلود شلمغانی با خبر بود و از این جهت، تحت فشار آنان قرار داشت، دستور دستگیری و اعدام وی را صادر كرد.

سرانجام، شلمغانی را به همراه ابراهیم بن ابی عون به دار آویزان و دست و پای آن دو را قطع كرده و به سزای كردارشان رسانیدند و سپس جنازه آنان را سوزانیده و خاكسترشان را در رود دجله ریختند.

شیخ طوسی(ره) این واقعه را در روز 29 ذی قعده سال 322 قمری ذكر كرد ولی برخی از مورخان، آن را در اول ذی قعده و برخی دیگر در دوم ذی قعده سال 322 قمری بیان نموده اند.

موسوی - گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.