تبیان، دستیار زندگی
بدون شک تم ها و شخصیت ها ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند زیرا شخصیت ها بازیگرانی هستند که ایدئولوژی های حکایات هزار و یک شب را به تصویر می کشند. در این اثر صحبت از موضوعاتی چون خیانت، گذشت و ... شده است و زنان و مردانی نیز ایفا گر این نقش ها بوده اند. آیا ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شخصیت ها و تم های اصلی در هزار و یک شب

قسمت اول: ریشه یابی حکایات هزار و یک شب

قسمت دوم: سبک های ادبی و نگارش حکایات هزار و یک شب

قسمت سوم: فرم و قالب حکایات هزار و یک شب

شخصیت ها و تم های اصلی در هزار و یک شب

بدون شک تم ها و شخصیت ها ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند زیرا شخصیت ها بازیگرانی هستند که ایدئولوژی های حکایات هزار و یک شب را به تصویر می کشند. در این اثر صحبت از موضوعاتی چون خیانت، گذشت و ... شده است و زنان و مردانی نیز ایفا گر این نقش ها بوده اند. آیا می توان ارتباطی بین موضوعات مطرح شده در اثر و جنسیت بازیگران یا شخصیت ها برقرار نمود؟ آیا زنان یا مردان همیشه خوب یا بد بوده اند؟

مسلما هزار و یک شب به سبب غنا و تنوعی که دارد به موضوعات متعددی می پردازد. آقای نیکیتا الیسه در اثر کلاسیک خود با عنوان تم ها و موضوعات هزار و یک شب فهرستی جامع از موضوعات موجود در کتاب هزار و یک شب تهیه کرده است. افراد دیگری نیز برخی دیگر از جنبه های اثر را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند مانند کتاب تم مسافرت در هزار و یک شب اثر لویل؛ بدون این کتاب ها و تنها با خواندن حکایات هزار و یک شب نیز می توان تم ها و شخصیت های را بازیابی نمود.

بدون شک تم ها و شخصیت ها ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند زیرا شخصیت ها بازیگرانی هستند که ایدئولوژی قصه های هزار و یک شب را به تصویر می کشند.

آنچه ما را متعجب می سازد و به خوبی در حکایت اول یعنی "شهریارشاه و برادرش شاه زمان" به چشم می خورد، توجه به زن است. جای شکی نیست که مردان خالق حکایات هستند. از ابتدای داستان زن به عنوان موجودی خائن معرفی می شود که با برده ای سیاه ارتباطی نامشروع برقرار می کند. برای نمونه شهریار شاه و شاه زمان مچ زنانشان را در حین خیانت می گیرند. بدتر از همه این که زن در برخی داستان ها تا جایی پیش می رود که می خواهد شوهرش را کنار بگذارد، سپس او را فریب می دهد و به سنگ تبدیلش می کند؛ مانند داستان "تاجر و اهریمن" یا در داستان "گناهکار و اهریمن" ساق پاهای شوهرش را به سنگ تبدیل می کند.

وقتی به کل حکایات نگاه می اندازیم زنان را موجوداتی می بینیم که از ویژگی بارزشان خیانت می باشد.در نقطه مقابل زنان، مردان هستند که سمبل پاکی و نجابت می باشند و اگر چه زخم خورده خیانت زنشان هستند زهر خیانت را با گذشت جبران می کنند.

اگر در ابتدا زنان به عنوان سرچشمه بدبختی مردان معرفی می شوند، درعوض موجوداتی ابله نیستند. در تعداد زیادی از حکایات، وی موجودی باهوش و مستعد، آشنا به قرآن، قصص اسلامی و اداره امور مملکت است. به واسطه فضل و دانشش، تمامی بزرگان دربار را من جمله وزیر و حتی خلیفه را تحت تاثیر قرار می دهد و خلیفه حاضر می شود تمامی قلمرو سلطنتش را برای تصاحب چنین زنی از دست بدهد. می توان شهرزاد را در زمره این زنان قرار داد که با ترفندش نظر پادشاه را جلب می کند و تمام زنان را نجات داد.

برخی زنان در حکایات دارای قدرت سحر آمیز هستند. افسونگرانی خائن که شوهرشان را به حیوان یا سنگ تبدیل می کنند و برعکس زنانی که با شناخت این انسان های حیوان نما آنان را به هیبت اولیه برمی گردانند و با آنان ازدواج می کنند. سرانجام از یاد نبریم که زنان در طول حکایات قربانیانی هستند که گاه ربوده، در صندوقچه ای حبس و زنده به گور می شوند و گاه نیز به مرگ تهدید می شوند. به عبارت بهتر موجوداتی هستند که این مصائب باورنکردنی را تحمل می کنند. اگر زنان جایگاهی مهم در قلب این اثر دارند، اما به جز شهرزاد مابقی زنان قهرمانان اصلی نیستند.

در مقابل شخصیت زنان، مردان قرار می گیرند که اغلب شاهزاده یا تاجر هستند که اساس هر کدام یک از داستان ها به حساب می آیند. اینان نوعا به ارزش های اسلامی احترام می گذارند. انسان هایی راستین و دلیر که یا از فردی مانند همسر یا از فرد دیگری که به او اعتماد دارند خیانت می بینند. گاه رویدادهای مخاطره آمیز برایشان پیش می آید که آنان را به جلای وطن وا می دارد به جایی که دور از خانه و کاشانه شان شخصیت های بسیاری را می بینند که هر کدام حکایتی برای بازگو کردن دارند. طعم بدبختی، گرسنگی و خیانت را می چشند، می نالند، بر شرایط فلاکت بارشان می گریند و لاغر می شوند. [1]

مردان، این انسان های شجاع تصمیم می گیرند به زادگاهشان بازگردند و شانس نیز روی خوش به آنان نشان می دهد و موفق می شوند داستانشان را برای خلیفه تعریف کنند و از خلیفه لباس های فاخر بگیرند و به موقعیت بالایی دست یابند و مسببین بدبختیشان را به سزای اعمالشان برسانند. مانند حکایت"2 وزیر و انیس الجلیس". نهایتا به این مسئله می رسیم که گاه آنان عاشقانه شیفته زنی می شوند و عقلشان را از دست می دهند و تمامی ثروتشان را از دست می دهند تا به وصال معشوق برسند؛ مانند حکایت "وزیر نورالدین و برادرش شمس الدین".

از دیگر شخصیت های موجود در هزار و یک شب جن و پری ها هستند که دارای دو شخصیت هستند. ابتدا جن و پری هایی هستند که فرمانروایی ندارند و می توانند انسان ها را بشناسند، زنان را بدزدند و تقصیرش را بر گردن مردان بیندازند و هیچ کس نمی تواند آنان را کنترل کند مگر پری های دیگر یا زنان اجنه که می توانند مبارزه ای ددمنشانه را با آنان داشته باشند و آنان را گاه به مار، گاه به اژدها و گاه هم به آتش تبدیل نمایند. از سویی دیگر، جن هایی را می یابیم که تنها از مالک طلسمشان اطاعت می کنند مانند چراغ علاءالدین. اینان انسان ها را نمی شناسند تا بتوانند دوست یا دشمن آنان باشند.

با خواندن حکایات می توان به وضوح دید که تاکید بسیاری بر موضوع خیانت وجود دارد و شخصیتی که مرتکب این عمل می شود اغلب زنی است که به یک شاهزاده نجیب خیانت می کند. از دیگر موضوعات به کار رفته در این اثر می توان به رویدادها و مسافرت کردن ها اشاره نمود؛ رویدادهایی که از یک کنجکاوی نشات می گیرند. اما هنگامی که این کنجکاوی از ویژگی های شاه یا خلیفه است، حسی کشنده و مرگبار است که به عفو محکومی منتهی می شود. بخشش نیز تم مهم دیگری است که در این اثر به آن پرداخته شده است. البته ایده سحر و جادو را هم نمی توان از یاد برد که جزء شخصیت جن و پری ها و برخی زنان است که قدرت مافوق طبیعی دارند و آن را برای تبدیل کردن موجودات دیگر استفاده می کنند.

نهایتا به تم مذهب می رسیم، موضوعی که ردپایش در کل اثر به چشم می خورد. اسلام مذهبی حاکم است البته مسیحیت، یهودیت و دین زرتشت نیز در حکایات وجود دارند. حکایت "النعمان شاه" به ما نگرش مسلمانان را نسبت به رومی های مسیحی در طی جنگ های صلیبی می دهد.

وقتی به کل حکایات نگاه می اندازیم زنان را موجوداتی می بینیم که از ویژگی بارزشان خیانت می باشد. موجوداتی که اگر دارای قدرت مافوق طبیعی نیز باشند آن را بر ضد موجودات دیگر بکار می برند. در نقطه مقابل زنان، مردان هستند که سمبل پاکی و نجابت می باشند و اگر چه زخم خورده خیانت زنشان هستند زهر خیانت را با گذشت جبران می کنند.


پی نوشت:

[1] این جنبه جالب شخصیت مردان در حکایات است. افرادی که تمامی احساسات را لمس می کنند، به راحتی گریه می کنند و این ویژگی با ویژگی قهرمانان مغرب زمین مغایرت دارد.


ساحره بلوچی - تبیان