تبیان، دستیار زندگی
حکایات هزار و یک شب برگرفته از چندین ملل است و ریشه در فرهنگ آن ها دارد. در این مجموعه حکایت ها با رنگ و بوهای مختلفی دیده می شوند. اگر به کل این اثر ادبی با دقت نگاه کنیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرم و قالب حکایات هزار و یک شب

قسمت اول: ریشه یابی حکایات هزار و یک شب

قسمت دوم: سبک های ادبی و نگارش حکایات هزار و یک شب

فرم و قالب حکایات هزار و یک شب

حکایات هزار و یک شب برگرفته از چندین ملل است و ریشه در فرهنگ آن ها دارد. در این مجموعه حکایت ها با رنگ و بوهای مختلفی دیده می شوند. اگر به کل این اثر ادبی با دقت نگاه کنیم ارتباطی بین حکایت ها نمی بینیم، اما چه چیزی خواننده را برآن می دارد که اثر را تا به انتها دنبال کند بدون اینکه نامرتبط بودن حکایت ها را لمس نماید؟ با مراجعه به پژوهش هایی که در این زمینه شده است با هم دست بسوی دست نوشته های ونسان دمر می بریم تا ابهامات ذهنمان را پاک نماییم.

"در حالی که شب طعمه سپیده دم می شود، شهرزاد می بایست حکایتش را ناتمام بگذارد." حکایات همیشه ناتمام به شهرزاد کمک می کند تا زندگیش را از دست پادشاهی که او را به مرگ تهدید کرده است، نجات دهد.

در نبود پادشاه، همسر اول وی با برده ای سیاه ارتباط نامشروعی را برقرار می کند. با وقوع این جریان پادشاه سوگند یاد می کند که هر شب با دوشیزه ای ازدواج کند و سپیده دم او را به قتل برساند. شهرزاد از پدرش که وزیر دربار است اجازه می خواهد تا با پادشاه ازدواج نماید، سپس متوسل به خواهرش به نام دنیازاد می شود تا به او اجازه دهد تا در حضور شاه حکایتی تعریف کند. شهرزاد هیچگاه حکایاتش را پیش از سپیده دم تمام نمی کند و بدینسان موفق می شود از عملی شدن نیت شاه جلوگیری کند؛ کنجکاوی پادشاه هم به خاطر فهمیدن پایان حکایات به یاری او می آید. در انتهای هزار و یکمین شب، شاه شهرزاد را مورد عفو قرار می دهد و این در حالی است که آنان صاحب یک پسر ( یا 3 پسر بر طبق برخی روایات) هستند. این چارچوب برای تمامی حکایات وجود دارد.

داستان شهرزاد دربرگیرنده بافت روایی است. بافتی که اجازه می دهد حکایات نامرتبط در کنار هم قرار گیرند و محتویات کتاب هزار و یک شب را طی قرن ها افزایش دهند.

قالب الحاقی [1] در حکایات از مشخصه های کتاب هزار و یک شب است. در ابتدا خواننده حضور یک راوی را لمس می کند که چارچوب ابتدایی یعنی داستان شهرزاد را روایت می کند. سپس شهرزاد برای پادشاه حکایتی را چون حکایت خیاط، گوژپشت، یهودی، خزانه دار و مسیحی را [2] تعریف می کند. در حکایتی که گوژپشت در مرکز توجه قرار دارد، شهرزاد به نوبت داستان های دلال مسیحی، خزانه دار مسلمان، پزشک یهودی و خیاط را تعریف می کند. حال خیاط نیز به نوبه خود داستان سلمانی را حکایت می کند و سلمانی نیز به نوبه خودش حکایت های 6 برادرش را به طور جداگانه تعریف  می کند. این متد نه تنها به شهرزاد اجازه می دهد تا حکایت را جاودانه کند و ساعت شوم مرگش را به تعویق بیندازد، بلکه تنوعی هم به اثر می دهد؛ زیرا هر حکایت جدید الزاما در ارتباط با حکایت قبلی نیست و نوع حکایت نیز می تواند تغییر کند.

این مجموعه ادبی همچون فرشی است که حکایات تار و پود آن هستند. حکایات با چنان مهارتی در کنارهم گنجانده شده اند که مرزی بین آنها دیده نمی شود.

به عبارتی مهارت به کار رفته در این اثر این است که راوی اصلی یا شهرزاد قصه گو روایت را بر دوش شخصیت های داستان هایش می گذارد و آنان نیز هر کدام به نوبه خود این مسئولیت را بر دوش شخصیت بعدی می گذارند. به کار بردن این ترفند موجب آن شده است که حکایات علی رغم متفاوت بودنشان در دل هم جای بگیرند و این باعث انسجام اثر شده است.

پی نوشت ها:

[1] لویل، ژان لویس، تم مسافرت در هزار و یک شب، پاریس: ارمتان، 1998، صفحات 123-122.

[2] هزار و یک شب، ج 3، صفحات 318-201.


ساحره بلوچی - تبیان