تبیان، دستیار زندگی
امام(ع)نقطه گذارى را در حروف ابداع فرمود گفتیم كه وظیفه مهم امام(ع)درین مرحله،رویاروئى با توضیح تفصیلى چهار چوب تشیع بود و نشان دادن صفات ممیز و برجسته آن بوسیله توسعه ونشر مفاهیم مكتب از سطح محدود و اشخاص معدود به سطحى وسیعتر،تا توده مردم را از حیث چون
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام باقر(ع) مبدع نقطه گذارى در حروف

امام محمد باقر علیه اسلام

گفتیم كه وظیفه مهم امام(ع) در این مرحله، رویاروئى با توضیح تفصیلى چهار چوب تشیع بود و نشان دادن صفات ممیز و برجسته آن بوسیله توسعه و نشر مفاهیم مكتب از سطح محدود و اشخاص معدود به سطحى وسیعتر، تا توده مردم را از حیث چون و چند پرورش دهند و اسلام حقیقى را مجسم سازند وبراى همه شئون زندگانى چاره جوئى منطقى اسلامى بیندیشند.

از دو راه امكان داشت كه امام باقر(ع)درین زمینه براى تحقق بخشیدن به وظایف تاریخى خود اقدام فرماید:

اول:راه گسترده آموزش از درون حوزه خود كه آنرا به همین منظورتاسیس كرده بود. همچنین براى افزودن علما و طلاب علوم اسلامى و آموختن آداب آن،حوزه مزبور را بنا كرده بود.

امام باقر(ع)در عصر خود،در مورد علوم اسلامى،مرجع یگانه جهان اسلام بود و علماى عصر او در برابر وجود مقدسش(ع)،فروتنى مى نمودند  ، و این معنى اعترافى بود به مقام شامخ علمى او.

حوزه او براى صدها دانشمند و محدث كه تربیت كرده بود پایگاهى بود.

جابر جعفى گوید: «ابو جعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت كرد».و محمد بن مسلم گوید: «هر مسئله كه در نظرم دشوار مى نمود از ابو جعفر (ع) مى پرسیدم تا جائیكه سى هزار حدیث ازو سؤال كردم.» ابن شهر آشوب از بقایاى اصحاب و تابعین برجسته و بزرگان و فقیهان اسلام بود.او از كسانى كه از امام روایت كرده اند،عده اى بسیار را مى شمارد.

از صحابه،جابر بن عبد الله انصارى و از تابعین،جابر بن زید جعفى و كیسان سختیانى و از فقیهان،ابن مبارك و زهرى و اوزاعى و ابو حنیفه و مالك وشافعى و زیاد بن منذر و از مصنفان، طبرى و بلاذرى و سلامى و خطیب بغدادى در تاریخ نویسى.

دوم: از راه روبروئى امت با این چهار چوب.تقریبا در زندگى پیشوایان (ع)،نخستین بار بود كه مفهوم تشیع به اعتبار اینكه عقیده گروهى آگاه است،تمركز مى یافت و شكل روشن میگرفت و حدود آن عقیده مرزبندى میشد.تشیعى كه در تفسیر اسلام،طریقى خاص داشت و ناچار باید در همه راه هاى جامعه اسلامى انتشار یابد.

امام(ع)شیعیان خود را با چنین سخنانى توصیف مى فرماید:

«همانا كه شیعه ما،شیعه على،با دست و دل گشاده و از سرگشاده دستى و بى ریائى از ما طرفدارى میكنند و براى زنده نگاهداشتن دین،متحد و پشتیبان ما هستند.اگر خشمگین گردند،ستم نمیكنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمى گذرند.براى آن كس كه همسایه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیش میگیرند.» در جاى دیگر مى فرماید:«شیعه ما اطاعت خدا میكنند».

جابر جعفى گوید: «ابو جعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت كرد».و محمد بن مسلم گوید: «هر مسئله كه در نظرم دشوار مى نمود از ابو جعفر (ع)مى پرسیدم تا جائیكه سى هزار حدیث ازو سؤال كردم.»

اما در بعضى اوقات،مخالفان امام(ع) كه رویاروى ایشان مى ایستادند،حالت مبارزه جوئى بخود میگرفتند و براى ذهنیات و

شهادت امام محمد باقر علیه السلام

افكار بیشتر مردم در این چهار چوب كه امام بخاطر آن فعالیت میكرد و مردم بدان معتقد بودند،ارزشى قائل نمیشدند.

ازین رو بود كه امام(ع)با كمال روشنى در سطح امت شعارهاى خودرا مطرح مى فرماید:

در روایتى آمده است كه حضرت باقر (ع) همراه با حضرت صادق كه همراه امام آمده بود،حج بیت الله به جاى آوردند.وقتى به مسجد الحرام رسیدند،هزاران كس در مسجد گرد آمدند. امام صادق(ع) با وجود حضور هشام بن عبد الملك،در محضر پدر بزرگوار خود ایستاد و مفهوم شیعه اهل بیت را باوضوح تمام براى حاضران به شرح باز گفت.او آشكارا و با بیانى روشن توضیح داد كه شیعیان كسانى هستند كه داراى این صفات و خصوصیاتند و آنان اصحاب روحانى و اجتماعى در جامعه مى باشند و وارثان حقیقى اهل بیتند.

این آشكارا گوئى و صراحت در سطح توده مردم و در حضور هشام بن عبد الملك،گزافه گوئى و یا ماجراجوئى نبود كه امام حساب آنرا نكرده باشد،بلكه موافق برنامه اى بود كه براى خواستهاى آن مرحله ضرورت داشت و درحقیقت توضیحى بود كه مردم از پیشوایان(ع) میخواستند و مسلمانان آن راادراك میكردند  و میدانستند كه اینك مساله،همان مساله امام حسین(ع) نیست كه با اخلاص براى حفظ اسلام جنگید و به شهادت رسید.بلكه مساله بالاترو بزرگتر ازین تصور بسیطى است كه آنها دارند.مساله عبارت از هدف و عقیده و رهبرى و برنامه ریزى الهى بود كه در وجود امام حسین (ع) تجلى یافته بودو اینك دوباره متجلى شده است.و بسا كه در عصرهاى گوناگون و نسل هاى مختلف همچنان برقرار باشد و بروز كند. این مساله،مساله اى بود كه ناگزیر باید ملت را به آن توجه میداد و به شكلى واضح و تفصیلى و دربرگیرنده،به او مى فهماند تا او را عمیقا به حركت درآورد و واقعیتى را كه در آن زندگانى مى كنند دگرگون سازد. دلیل این مطلب چیزى ازین گویاتر نیست كه امام باقر(ع)به خلیفه اموى وارد شد و خلیفه كوشید با استهزاء از امام (ع) پرسش كند و به او گفت:آیاتو فرزند ابو ترابى؟.و بعد سعى كرد او را خفیف گرداند.اما امام(ع)به این مسائل اهمیتى نداد بلكه در مجلس خلیفه به پاى ایستاد و خطابه اى ایراد فرمودتا رهبرى اهل بیت را توضیح دهد و مشروعیت آنان را در حكومت،آشكارابیان كند.امام با دعوت خود و چنین آشكارا سخن گفتن ها و از گذرگاه این برنامه وسیع،و با رویاروئى صریح با امت در هدفهاى واضح، روزگارى نوین را مجسم ساخت.

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.