تبیان، دستیار زندگی
صحرا خاموش است. تخته سنگ ها در نجوا فرو رفته، ستارگان مبهوت به گوشه های افق گریخته؛ دره ها خاموش سر به ابهام دشت ها نهاده، تپه ها افسرده به تاریكی ها تكیه داده، پرنده ای بر ویرانه سكوت نشسته؛ سكوتی در سیاهی گم شده است. شب اس...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تكیه بر عقل، منش صادق آل رسول

صحرا خاموش است. تخته سنگ ها در نجوا فرو رفته، ستارگان مبهوت به گوشه های افق گریخته؛ دره ها خاموش سر به ابهام دشت ها نهاده، تپه ها افسرده به تاریكی ها تكیه داده، پرنده ای بر ویرانه سكوت نشسته؛ سكوتی در سیاهی گم شده است. شب است.

شبی كه رنگ غم به تن دارد،؛ چرا كه صادق آل رسول دیگر نیست. ستارگان، مانند چراغ نیمه مرده شبانان- كه در شب های سرد توفانی در پناه قله ها بسر می برند- فروغ كم سو و از هم گسسته خود را بر سطح سیاه افق رها می كردند، و حیرت زده هر یك از گوشه ای دیده به لاشه زمین دوخته، فجایع بشریت را می نگریستند و می خواستند حضیضی بیابند و خود را در آن افكنند. امشب مرد بزرگی سر به آستان شهادت نهاده است.

«خداوند عقل را بیافرید و فرمود پیش بیا، آمد. فرمود عقب برو، رفت. سپس فرمود: سوگند به عزت و جلالم چیزی محبوب تر از تو نیافریده ام؛ برای تو پاداش می دهم و كیفر نیز بر تو است» این گفتار از آن مؤسس فقه جعفری، امام جعفر صادق (علیه السلام) است. چنین گفتاری شاید برای كسانی كه در روزگار ما زندگی می كنند بسیار عادی به نظر آید، اما با بررسی و مطالعه ادوار مختلف فكری در تاریخ و تمدن شرق و اسلامی اهمیت آن نمایان می گردد. ما در دورانی قرار گرفته ایم كه داشتن نوعی آگاهی و نیز ارزیابی از وضع خودمان از لحاظ تفكر دینی برایمان ضرورت حیاتی دارد. رسیدن به نوعی آگاهی مستقیم از خویشتن مستلزم توجه به دیگری است.

ما در دورانی قرار گرفته ایم كه داشتن نوعی آگاهی و نیز ارزیابی از وضع خودمان از لحاظ تفكر دینی برایمان ضرورت حیاتی دارد. رسیدن به نوعی آگاهی مستقیم از خویشتن مستلزم توجه به دیگری است. اگر ما به دیگران می نگریم باید همیشه شخصیت آنان را مانند آیینه ای در برابر خود بداریم، زیرا از یك جهت جمله موجودات، نمایشگر وجود انسان است. دیدن دیگران در خود و یافتن خود در دیگران از طریق خویشتن شناسی است. شناخت فرهنگ نیز به همین گونه است.با چنین احوالی آن گاه كه بخواهیم بدانیم كه به كجا می خواهیم برویم، باید در وهله نخست بدانیم كه كجا هستیم و آن هم منوط به آگاهی كامل از گذشته فكری خود است.

اگر ما به دیگران می نگریم باید همیشه شخصیت آنان را مانند آیینه ای در برابر خود بداریم، زیرا از یك جهت جمله موجودات، نمایشگر وجود انسان است. دیدن دیگران در خود و یافتن خود در دیگران از طریق خویشتن شناسی است. شناخت فرهنگ نیز به همین گونه است.با چنین احوالی آن گاه كه بخواهیم بدانیم كه به كجا می خواهیم برویم، باید در وهله نخست بدانیم كه كجا هستیم و آن هم منوط به آگاهی كامل از گذشته فكری خود است. پایداری و ثبات یك فرهنگ در وفادار ماندن به اصول حاكم بر آن است. استمرار و پیوستگی اساساً به معنای وابستگی و علاقه به اصولی است كه اساس آن فرهنگ را تشكیل می دهند. در تاریخ خود، با چنین زاویه دیدی، انفصال ها و اتصال های بسیاری را شاهد هستیم. از جمله این سنت ها، سنت «عقل گرایی» در تمدن اسلامی است كه توسط كسانی چون اشعری، غزالی، فخر رازی،... و دیگر عالمان اهل تسنن مورد حمله های جدی قرار گرفت.

غزالی در تكفیر حجه الحق ابن سینا تردیدی به خود راه نمی دهد و بی محابا سلاح تكفیر را از غلاف دینی خود بیرون می كشد و فریاد وا اسلاما سر می دهد. غزالی فلاسفه را در سه مورد متهم به كفر می كند:(?) در قول به قدم عالم(?) در انكار علم خدا به جزئیات و (?) در انكار حشر جسمانی. غافل از این كه در تمام موارد مرتكب تناقض و دچار اغتشاش فكری است. همین بدفهمی او از فلسفه،علت روی آوردن وی به تصوف گردید و نهضت ضدفلسفی را در جهان تسنن شكل داد. هرچند ریشه این نحو برخورد را باید دارای پیشینه بلندتری دانست. در سنت شیعی و علوی چنین رویكردی مشاهده نمی شود. از این رو، مشی امام صادق(علیه السلام) بر تعقل و گفتگو مبتنی بود. عصر آن حضرت، عصر تضارب مكاتب و نحله های متضاد فكری، فلسفی و كلامی بود كه از مواجهه ملت های اسلام با مردمان كشورهای فتح شده و نیز روابط مراكز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمد و و در مسلمانان نیز تحركی برای پژوهش پدید آورده بود، اما امام نه به تكفیر آنان كمر بست و نه حكم به قتل ایشان داد، بلكه به «جدال احسن» با آنان پرداخت. «ابوشاكر دیصانی» كه از پیشوایان مكتب مادی بود در حضور حضرت صادق(علیه السلام) حاضر شد و گفت: «ما عقیده داریم كه جهان ازلی و بی ابتدا است، شما كه قائل به حدوث این عالم هستید چه دلیلی دارید؟» حضرت صادق(علیه السلام) تخم مرغی را كه آنجا بود برداشت و فرمود زیر پوست این تخم مرغ دو مایع غلیظ وجود دارد كه با هم مخلوط نمی شوند.

نویسنده منصف اهل سنت عبدالحلیم جندی، امام صادق را این گونه توصیف می كند: «امام جعفر صادق(ع) به منزله قلب اسلام است. نسبت او به رسول اكرم و ابوبكر و علی می رسد، او در دین، پیشوا و در علوم طبیعی، دریایی بود.»

یكی مایع سفید رنگی كه زیر پوست وجود دارد(سفیده) و دیگری مایع زردرنگی كه در وسط مایع سفید قرار گرفته است(زرده). اگر این تخم مرغ را زیر بال های گرم مرغی بگذاریم پس از چندی این تخم مرغ از هم می شكافد و جوجه ای با بال و پررنگین از آن بیرون می جهد. این تخم مرغ چند روز پیش وجود نداشته است بلكه در اثر تخم گذاری مرغی به وجود آمده است، و پس از چندی هم جوجه ای كه اكنون وجود ندارد از میان همین تخم مرغ بیرون می آید. با این وصف آیا ما می توانیم این تخم مرغی را كه از چند روز پیش به وجود آمده یا آن جوجه را كه پس از چند روز از این تخم مرغ به وجود خواهد آمد قدیم بدانیم؟ سایر اجزا ی جهان را هم مانند این تخم مرغ و جوجه اگر تعقیب كنیم سرانجام به روزی می رسند كه وجود نداشته اند. اگر این جهان قدیم بود باید اجزای آن نیز از قدیم وجود داشته باشند. «این توضیح امام(ع) ابوشاكر را قانع كرد. همین شیوه جدال احسن را در مباحثه با امام ابوحنیفه مشاهده می كنیم. ابوحنیفه كه یكی از فقهای مذاهب چهارگانه اهل تسنن است از محضر امام بهره های فراوان جسته است تا آنجا كه امام ابوحنیفه به فضل و منت امام صادق بر خود اعتراف كرد. آن عبارت وی معروف است كه «لولا السنتان لهلك النعمان» اگر آن دو سال نبود نعمان بن ثابت(ابوحنیفه) هلاك می شد.

مالك بن انس كه پایه گذار مذهب مالكی است، در مورد امام صادق می گوید:« چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به قلب انسانی خطور نكرده مردی را كه از نظر علم و عبادت و تقوا، برتر از امام صادق(علیه السلام) باشد.»

بین امام صادق(علیه السلام) و فقهای آن عصر مناظراتی رخ داده است كه از لابه لای این مناظرات می توان به شخصیت والای ایشان پی برد. یكی از این گفت و شنودها، ملاقات ابوحنیفه با امام است.

روزی امام خطاب به ابوحنیفه گفت: شنیده ام تو بر اساس قیاس فتوا می دهی. ابوحنیفه: آری.

سپس امام برای باطل بودن قیاس مواردی از قوانین اسلام را كه برخلاف این اصل است ذكر كرد فرمود: به نظر تو كشتن كسی به ناحق مهمتر است یا زنا؟ ابوحنیفه گفت: كشتن كسی به ناحق.

امام: بنابر این اگر عمل كردن به قیاس صحیح باشد، پس چرا برای اثبات قتل دو شاهد كافی است؛ ولی برای اثبات كردن زنا چهار شاهد لازم است؟ آیا قانون اسلام با قیاس سازگار است؟

ابوحنیفه: نه.

امام: بول كثیف تر است یا منی؟

ابوحنیفه:بول.

امام: پس چرا خداوند در مورد اول مردم را به وضو گرفتن امر كرده، ولی در مورد دوم دستور به غسل كردن صادر فرموده؟ آیا این حكم با قیاس سازگار است؟

ابوحنیفه: نه.

امام: نماز مهمتر است یا روزه؟

ابوحنیفه: نماز.

امام: پس چرا بر زن حائض قضای روزه واجب است ولی قضای نماز واجب نیست؟ آیا این حكم با قیاس سازگار است؟

ابوحنیفه:نه.

امام فرمود: شنیده ام كه این آیه را (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم)(??) چنین تفسیر می كنی كه: خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آبهای خنك كه در فصل تابستان می خورند مؤاخذه و بازخواست می كند. ابوحنیفه گفت: درست است من این آیه را این طور تفسیر كرده ام.

امام فرمود: اگر مردی تو را به خانه اش دعوت كند و با غذاهای لذیذ و آب خنكی از تو پذیرایی كند و بعد برای این پذیرایی به تو منت بگذارد، درباره چنین كسی چگونه قضاوت می كنی؟

غزالی فلاسفه را در سه مورد متهم به كفر می كند:(?) در قول به قدم عالم(?) در انكار علم خدا به جزئیات و (?) در انكار حشر جسمانی. غافل از این كه در تمام موارد مرتكب تناقض و دچار اغتشاش فكری است. همین بدفهمی او از فلسفه،علت روی آوردن وی به تصوف گردید و نهضت ضدفلسفی را در جهان تسنن شكل داد. هرچند ریشه این نحو برخورد را باید دارای پیشینه بلندتری دانست.

ابوحنیفه گفت: می گویم آدم بخیلی است.

امام فرمود: آیا خداوند بخیل است تا این كه در روز قیامت در مورد غذاهایی كه به ما داده ما را بازخواست كند؟

ابوحنیفه گفت: پس مقصود از نعمت هایی كه قرآن می گوید انسان مواخذه می شود چیست؟

امام فرمود: مقصود نعمت دوستی ما خاندان رسالت و اهل بیت است كه در قیامت، در مورد آن بازخواست می كنند.

مشی امام صادق(علیه السلام) بر تعقل و گفتگو مبتنی بود. عصر آن حضرت ، عصر تضارب مكاتب و نحله های متضاد فكری، فلسفی و كلامی بود كه از مواجهه ملت های اسلام با مردمان كشورهای فتح شده و نیز روابط مراكز اسلامی با دنیای خارج ، به وجود آمد، و در مسلمانان نیز تحركی برای پژوهش پدید آورده بود ، اما امام نه به تكفیر آنان كمر بست و نه حكم به قتل ایشان داد ، بلكه به «جدال احسن» با آنان پرداخت.

میراث بزرگ علمی

حوزه درس امام صادق، میراث علمی عظیمی بر جای نهاد و عالمان بسیاری تربیت كرد. از این تعداد در حدود چهارهزار نفر شاگردان ورزیده بودند كه معارف جعفری را در اطراف و اكناف اسلام منتشر كرده و در گفتار خود همواره استناد به فرمایش امام و استاد خود می كردند و می گفتند:«حدثنا جعفربن محمدالصادق(علیه السلام)». به عنوان نمونه یكی از شاگردان حضرت صادق(ع) «جابر بن حیان» است كه در تمام علوم و فنون مهارت داشته و بیش از دویست جلد كتاب در زمینه های علوم گوناگون به خصوص در رشته های علوم عقلی و طبیعی و شیمی تصنیف كرد و به همین خاطر او به عنوان پدر علم شیمی مشهور شده است.

او به اقرار خود همه را از حضرت صادق(علیه السلام) آموخته بود. جابربن حیان با سوگندی كه به نام امام (ع) در مقدمه كتاب «الاحجار» یاد كرده است، می گوید كه استاد راهنمای او در این علم امام صادق(ع) بوده است. جابر عنوان می كرد كه امام همواره به من می گفت كه در امور دنیوی به عقل خود تكیه كن.

در باب چهار هزار شاگرد امام صادق(ع) چند نكته قابل ذكر است. اول این كه مورخان و عالمان اتفاق نظر دارند كه شاگردان امام صادق(ع) همه اهل مدینه نبودند، بلكه از شهرها و بلاد مختلف از دور و نزدیك نظیر عراق، مصر، خراسان، حمص و شام و حضرموت و غیر آن بودند كه رو به سوی مدینه آ ورده و در حوزه امام صادق مشغول فراگیری علم و دانش گردیدند.

دوم این كه همه دانش پژوهان مكتب جعفری دارای یك عقیده و همه از شیعیان آن حضرت نبودند، بلكه دارای عقاید و مذاهب متفاوت بودند كه از سرتاسر جهان اسلام آن روز گرد آمده بودند.

سوم این كه مقصود این نیست كه همه این چهار هزار نفر در یك زمان و همه روزه در كلاس درس امام صادق شركت داشته و حاضر بودند بلكه مقصد كسانی است كه در مدت افاضه امام به تناوب و تفریق از آن حضرت علم فرا گرفتند. در میان آنان بسیاری از شخصیت های مهم اهل تسنن قرار داشتند. چنان كه ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» نام روایاتی را كه از امام صادق(ع) نقل كرده اند، آورده است و این در حالی است كه بسیاری از محدثان جرأت نقل حدیث از امام صادق را در عهد بنی امیه نداشتند. درباره مالك بن انس آمده است كه از امام صادق(ع) روایت نكرد تا آن كه بنی عباس به حكومت رسیدند، ولی ابوحنیفه از امام صادق(ع) حدیث نقل می كند. چنان كه روایات او از امام صادق در كتاب «الاثار» وی فراوان دیده می شود.

بسیاری از پژوهشگران معتقدند كه حركت های علمی دنیای اسلام اعم از شیعه و سنی مربوط به امام صادق(ع) است. در حوزه های شیعه كه خیلی واضح است. حوزه های سنی هم مولود اندیشه امام صادق(ع) است، چرا كه رأس حوزه های سنی «جامع الازهر» است كه از هزار سال پیش تشكیل شده و جامع الازهر را هم شیعیان فاطمی تشكیل داده اند، و تمام حوزه های دیگر اهل تسنن منشعب از جامع الازهر است.

نویسنده منصف اهل سنت عبدالحلیم جندی، امام صادق را این گونه توصیف می كند: «امام جعفر صادق(ع) به منزله قلب اسلام است. نسبت او به رسول اكرم و ابوبكر و علی می رسد، او در دین، پیشوا و در علوم طبیعی، دریایی بود.»

در پایان ذكر نمونه دیگری از تعقل و خردورزی امام در مقابل جماعت صوفیان و زاهدان خالی از لطف نیست:

سفیان ثوری و گروهی از زاهدنمایان نزد امام صادق(ع) آمدند. سفیان ثوری لباسی پشمینه و زبر به تن كرده و امام لباسی نازكی. سفیان به امام گفت:

به درستی كه این لباس شما نیست و نیاكان شما همیشه لباس های درشت و خشن به تن می كردند. چرا در این روش به آنها اقتدا نمی كنید؟!

امام صادق(ع) فرمود: آن چه را به تو می گویم از من بشنو و به دل بسپار كه خیر دنیا و آخرت تو است: ... من به تو خبر می دهم كه رسول خدا(ص) در زمان تنگدستی مسلمانان زندگی می كرد. این گشایش كه امروز در بین مسلمانان به وجود آمده، در آن روز نبوده است و هر گاه دنیا اقبال كند سزاوارترین افراد برای استفاده از نعمت ها نیكانند نه بدكاران، مؤمنانند نه منافقان، مسلمانانند نه كفار. خداوند دنیا را برای مؤمن آفریده است، نه برای كافر. زیرا كافر ارزشی نزد خداوند ندارد. ای ثوری! من با این وضعی كه می بینی از روزی كه خردمند شدم، شامی بر من نگذشته است كه در مالم حقی باشد كه خدا به من فرموده باشد آن را در مصرفی برسانم؛ جز آن كه بدان مصرفش رساندم. اگر امیر مؤمنان علی(ع) در این زمان به سر می برد هرگز آن لباس هایی را كه در آن روزگار می پوشید به تن نمی كرد، تا نگویند او ریاكاری می كند و لباس شهرت می پوشد.

امیر مؤمنان(ع) امام و والی مسلمانان بود و بر والی مسلمانان سزاوار نیست كه از نظر زندگی و معاش بالاتر از فقرا باشد. حضرت علی(ع) در جواب كسانی كه به وی گفتند: تو شب را گرسنه می مانی در حالی كه ملك و خلافت از آن تو است: فرمود: بیم آن دارم كه سیر شوم در حالی كه در (یمامه) یك نفر با شكم گرسنه شب را سپری كرده باشد. من والی نیستم. خلافت از ما غصب گردیده است. اگر والی بودم، در این جهت به آن حضرت اقتدا می كردم. امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود: نزدیك من بیا!

او پیش حضرت آمد.

حضرت پیراهن پشمی و زبر سفیان را كنار زد و پیراهن ابریشمی را كه سفیان در زیر لباس های خود به تن كرده بود، به او نشان داد آن گاه فرمود:

سفیان! نگاه كن كه در زیر این پیراهن های نازك كه به تن دارم، چه می بینی؟

سفیان با تعجب دید كه آن حضرت پیراهن پشمی زبری در زیر لباس های خود به تن كرده است.

امام فرمود: سفیان! این لباس زیرین را برای خدا به تن كرده ام و پیراهن دیگر را جهت اظهار نعمت پروردگار پوشیده ام.

برخی زهدفروشان از پاسخ آن حضرت به سفیان پند گرفته، گفتند:

راستی این رفیق ما از سخن شما آزرده شد، زبانش بند آمد و دلیلی به نظرش نیامد. حضرت به آنها فرمود: شما دلیل های خود را بیاورید. آنها گفتند: دلیل ما از قرآن است.

امام صادق(ع) فرمود: آن را حاضر كنید كه از هر چیزی به پیروی و عمل سزاوارتر است.

گفتند: خدای تبارك و تعالی در مقام توصیف یاران پیامبر(ص) فرمود: دیگران را بر خود مقدم می دارند، گرچه نیازمند باشند.

امام در جواب فرمودند :خداوند مردم را از اسراف نهی كرده و به حد وسط فرمان داده است. مسلمان باید هر چه دارد به دیگران بدهد و پس از آن از خدا روزی خواهد، چون دعایش به اجابت نمی رسد. پیامبر(ص) فرمود: دعای چند دسته از امتم به اجابت نمی رسد: مردی كه به پدر و مادرش نفرین می كند... و مردی كه خداوند به او مال بسیاری می دهد و او همه را انفاق می كند، سپس به درگاه خداوند دعا می كند كه پروردگارا، به من روزی بده.

خدا می فرماید: آیا روزی فراوان به تو دادم؟ چرا میانه روی كردی؟ چرا اسراف كردی...؟

سپس خدا به پیامبرش آموخت كه چگونه انفاق كند. پیامبر(ص) یك (اتوقیه طلا) داشت و نمی خواست كه آن را یك شب در نزد خود نگه دارد. بدین خاطر همه آن را صدقه داد. بامدادان سائلی نزد او آمد و آن حضرت چیزی نداشت كه به او بدهد. سائلی او را سرزنش كرد و آن حضرت غمناك شد.

لینک ها:

ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام(83)

ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام (81)

جعفربن محمد الباقر (ع)

منبع:همشهری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.