تبیان، دستیار زندگی
چرا سینمای اجتماعی، همیشه متهم به سیاه نمایی است؟ شاید این نوشته، جوابی برای این سئوال مهم شما داشته باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سینمای اجتماعی؛ زشت، سیاه، تاریک!؟

سینمای اجتماعی

1. سینمای اجتماعی، سینمای اجتماعی و باز هم سینمای اجتماعی؛ لابد حتی اگر تعریف های چنین سینمایی را ندانید، محصولات آن را دیده اید و به یاد دارید. فیلم هایی مثل هیچ، مارمولک، زیر نور ماه، خیلی دور خیلی نزدیک، کتاب قانون، آژانس شیشه ای، مهمان مامان و ... .

2. مهدی کرم پور، کارگردان، البته می گوید که ما، اصلا ژانری به نام اجتماعی نداریم، نهایتش این که فیلم هایی داریم با موضوعات اجتماعی که جامعه را، نقد می کنند؛ در قسمت های مختلفش. به خاطر همین هم، خیلی ها با این نوع سینما، سر سازش و ملاطفت ندارند و اگر دست شان برسد، تکه و پاره اش خواهند کرد، اساسی.

3. و البته کارگردان "طهران، تهران" و " چه کسی امیر را کشت"، حرف جالب دیگری هم می زند مثل این که: سرمایه، دنبال امنیت می گردد. در این چهره های خندانی که سردر سینماها نقش بسته، امنیت هست، ولی در نقد اجتماعی، این امنیت کمتر می شود.

4. سینمای اجتماعی را، همیشه متهم کرده اند به سیاه نمایی. چه کسانی متهم کرده اند؟ به نظر من، کسانی که اندیشه آن ها، مدیریتی است. اندیشه مدیریتی یعنی چه؟ یعنی فلسفه و نگاهی که پایه و اساسش، حفظ شرایط موجود است و حرکت نکردن به سمت تجربه های جدیدتر و افق های بازتر. یک مدیر، همیشه دوست دارد شرایط را جوری نشان بدهد که بله، همه چیز خوب است و ما، داریم خوب کار می کنیم و هیچ مشکل خاصی هم در میان نیست. و فلسفه اندیشه مدیریتی امروز ما هم، متاسفانه این جوری شکل گرفته است. مدیران امروز ما، بیشترشان، با عدم خطرپذیری روبه رو هستند و این اندیشه، متاسفانه به جاهای زیاد دیگری هم رسوخ پیدا کرده است.

5. سینمای اجتماعی، با نقد اجتماعی همراه است؛ و البته نقد اجتماعی، همیشه هم به معنای دیدن نقاط مثبت یک جامعه نیست. در فیلم مهمان مامان، شما با تصویر منفی فقر مردم روبه رو هستید، اما در میان این تصویر منفی، تصویر مثبت همدلی همین مردم فقیر هم متولد می شود و این اثر سینمایی را، تبدیل به اثری شاداب می کند.

6. نقد اجتماعی، درست مثل جراحی می ماند؛ باید تخصص فوق العاده ای در آن داشته باشید، وگرنه کار شما، با کار یک قصاب یا چاقوکش، فرق چندانی نخواهد کرد. سینمای اجتماعی امروز ما، بیشتر از سینماگران منتقدی که گرایش تخصصی در این حوزه ندارند، ضربه می خورد. نمی خواهم نازک نارنجی بودن بسیاری از اصناف و مدیران مان را نادیده بگیرم، اما نقد سالم را کسی انجام می دهد، که جامعه اش را دوست دارد و دلش، برای این مردم می سوزد. و لابد اسمش را هم می شود گذاشت سیر در واقعیت محض. اما واقعیت محض، افسانه ای بیش نیست؛ چرا که واقعیت، به ذهن انسان ها برخورد می کند و رنگ آن را می گیرد و تبدیل می شود به ادراک.

سینمای اجتماعی را، باید جدی بگیریم؛ چرا که بخشی از آرزوهایمان را می توانیم در آن پیدا کنیم. و نباید آن را سهل و آسان بگیرم؛ چرا که تفاوت یک جراح و چاقوکش، تنها در نیت و هدف و تخصص آن ها است، وگرنه هر دو، عمل پاره کردن پوست و بافت یک انسان را، به خوبی انجام می دهند...

7. مثالی می زنم: آمنه بهرامی، دختر جوان و زیبایی بود که توسط خواستگار کینه جوی خودش، مورد حمله با اسید واقع شد و زیبایی و چهره و بینایی اش را، یکسره از دست داد. اما او، امیدش را از دست نداد و چند باری که با او و به قصد مصاحبه و گزارش همکلام شدم، دیدم که حتی از بسیاری از ماها، پرانرژی تر است. چرا دختر جوانی که زیبایی حداقلی تمام هستی اجتماعی او است ولی آن را از دست می دهد، این قدر پرانرژی است؟

8. و در مقابل، صدها و هزاران جوان سالمی را داریم که معتاد شده اند، شرور شده اند، مجرم شده اند و الان، یا متواری اند، یا پشت میله های زندان اند یا زندگی پر از نکبتی را سپری می کنند. چرا این چنین شده است؟ ما با دو واقعه اجتماعی روبه رو هستیم ولی با دو عکس العمل متفاوت. چرا؟

9. نگاه، این نگاه و تفسیر ما از واقعیت است که همه این تفاوت ها را ایجاد می کند. و این نگاه، دقیقا نکته ای است که سینماگران اجتماعی ما، گاه به شدت فراموشش می کنند. نقد اجتماعی سالم را، سینماگری می تواند روایت کند که جامعه اش را دوست داشته باشد؛ با همه زشتی ها و زیبایی هایش و با همه آرزویش برای تبدیل زشتی ها به زیبایی ها. وگرنه غیر از این اگر باشد، دری وری گفتن و ایرادهای خاله زنکی گرفتن را که هر نورسیده ای به اندازه کافی دارد؛ کافی است سوار تاکسی شوید تا در هر مسیر، چند تایی از این ها را خوب تماشا کنید و ببینید.

10. همه ما، سینمای سالم و حرفه ای را دوست داریم؛ سینمایی که با توسل به ذات غنی خودش حرکت کند، نه با تکیه به رنگ و لعاب بازیگرانش. سینمایی که دغدغه داشته باشد و تنها در پی فروش و نفع و تماشاچی بیشتر نباشد. چنین سینمایی، سخت به سینمای اجتماعی نزدیک است؛ و لاجرم می تواند به قاعده "چون که صد آمد، نود هم پیش ما است"، تماشاچی و نفع مالی هم داشته باشد. سینمای اجتماعی را، باید جدی بگیریم؛ چرا که بخشی از آرزوهایمان را می توانیم در آن پیدا کنیم. و نباید آن را سهل و آسان بگیرم؛ چرا که تفاوت یک جراح و چاقوکش، تنها در نیت و هدف و تخصص آن ها است، وگرنه هر دو، عمل پاره کردن پوست و بافت یک انسان را، به خوبی انجام می دهند...


عیسی محمدی

گروه سینما و تلویزیون تبیان