تبیان، دستیار زندگی
مباحثی در باره فلسفه تقلید کردن در احکام شرعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تقلید از عقل یا از مجتهد؟

مباحثی در باره فلسفه تقلید کردن در احکام شرعی

عقل

درباره تقلید کردن سؤالات زیادی به ذهن میرسد از جمله این که:

تقلید یعنی چه؟ آیا ادا در آوردن است؟ آیا پیروی کورکورانه است یا عقل دستور به آن میدهد؟ مگر عقل ما حجت الهی نیست که باید پیرو آن باشیم؟ فلسفه تقلید در احكام چیست؟ آیا نمیتوان با توجه به عقل و منطق اعمال شرعی خود را انجام داد؟ و...

این نوشتار درصدد آن است که بیان کند تقلید در احکام شرعی نه تنها پیروی کورکورانه نیست بلکه هم مورد تأیید عقل و عقلاست و هم جنبه تعبدی دارد و یک دستور شرعی است.

معنای تقلید

«تقلید» به معناى پیروى و دنباله‏روى است و در اصطلاح فقهى عبارت است از: «عمل كردن به آنچه مجتهد در مسائل شرعى فتوا مى‏دهد».

پس باید دقت کرد که در فقه، تقلید معنای اصلاحی خاصی دارد و نباید آن را با معنای لغوی اشتباه گرفت. اولا تقلید به معنای ادا دراوردن نیست که هر کاری را که شخصی کرد ما هم ادای او را درآوریم و کسی توهّم کند که تقلید کار میمون است!

اگر چه واژه تقلید به معناى پیروى بدون چون و چرا، خوشایند نیست اما در آموزه‏هاى فرهنگ اسلامى، مقلّد كسى است كه از حاصل تلاش علمى مجتهد استفاده مى‏كند و مسؤولیت درستى و نادرستى استنباط احكام را بر عهده مجتهد مى‏گذارد و چه بسا كاربرد واژه «تقلید» (برگرفته از «قلادة» به معناى گردن بند)، به این منظور باشد.

به هر حال در اصطلاح شرعی فقهاء، نوعی «رجوع به متخصص» است که خواهیم گفت این کار دقیقا یک سیره عقلایی است که مورد تأیید شرع واقع شده است.

یک اشکال

در بالا گفته شد: «مقلّد كسى است كه از حاصل تلاش علمى مجتهد استفاده مى‏كند و مسؤولیت درستى و نادرستى استنباط احكام را بر عهده مجتهد مى‏گذارد»، در حالی که میدانیم قرآن در چند جا صریحا میفرماید: «ولا تزروا وازره ورز اخری» (1) در مسأله تقلید و اجتهاد، مقلدینى كه از مراجع گوناگون، تقلید مىكنند، اشتباه و صحت عمل خود را به عهده مرجع مى گذارند؛ در حالى كه قرآن کریم هر كسى را مسؤول كار خویش مىداند.

پاسخ: (2)

در پنج آیهای که مطلب فوق آمده است، ضمن آن كه همه آنها مربوط به تأثیر اعمال افراد علیه یا له خودشان و غالبا مربوط به قیامت است، مىخواهد یك اصل كلى را تفهیم كند كه ظلم و خوبى انسان در دنیا و آخرت براى خودش است و به سان سایه، از او جدا نشدنى است.

این برداشت از آیات، نه تنها تنافى با اجتهاد و تقلید ندارد، بلكه اجتهاد و تقلیدى كه در شیعه مطرح است، در راستاى همین آیات است. در اجتهاد و تقلید، وظایف هر كسى تفكیك شده است. وظیفه مرجع، استنباط صحیح احكام از منابع معتبر است و در این راه چنانچه واقع را كشف كند دو پاداش براى او در نظر گرفته مى شود پاداشى براى تلاش و كوشش او و پاداش دیگرى به خاطر رسیدن به واقع و اگر به واقع نرسد، تنها پاداشى كه به او داده خواهد شد به خاطر تلاش و كوشش او است. ضمن آن كه عمل به این استنباط از سوى مرجع اجر خاص خودش را دارد.

اما وظیفه مقلد، پس از تعیین مرجع اعلم، عمل به فتواى مرجع است. چنانچه به آن فتوا عمل كند (خواه مطابق با واقع باشد یا نباشد) به خاطر تعبدى كه داشته، اجرش را خواهد دید و اگر از روى سستى و تنبلى به وظیفه خود عمل نكند، جزایش را نیز مى بیند از نكات یاد شده، معلوم مى شود كه خداوند حكیم و مهربان، هیچ موقع خطاى مجتهد را به پاى مقلد و عمل یا عمل نكردن مقلد را به پاى مجتهد نمى نویسد تا تنافى با آیات یاد شده پدید آید.

در واقع هر كس در گرو عمل خود و پاسخ گوى آن است، لیكن عمل هر كسى باید آگاهانه و مبتنى بر شناخت و آگاهى باشد كه یا این آگاهى تفصیلى و با كارشناسى خود طرف است (اجتهاد) و یا با رهنمود گرفتن از نظرات كارشناسى دیگران (تقلید)، بنابراین چه مقلد و چه مجتهد، هر كس پیامدهاى اعمال خود را خواهد دید.

بله، اگر مجتهد در نظر كارشناسى خیانت كند و نظر حق را نگوید و مقلد بدان پى نبرده باشد پاسخگوى پیامدهاى اعمال نادرست مقلد نیز خواهد بودو باید وزر و وبال آن را نیز تحمل كند.

عقل به تنهایی نمیتواند احکام شرعی را بدست آورد

مثلا شما چگونه از راه عقل مى‏فهمید مبطلات روزه چیست؟ كفاره روزه عمد چه مى‏باشد؟ زكات فطره چه مقدار باید باشد؟ نمازهاى یومیه چند تا و چند ركعت و داراى چه اجزا و شرایطى است؟ حقوق دریاها و فلات قاره از نظر دینى چیست؟ و صدها و هزارها مسأله دیگر. ما حتى یك مورد از احكام دینى خود را نمى‏توانیم مستقلا از طریق عقل به دست آوریم. اساسا یکی از عللی که ما به منبع وحی نیازمندیم و لازم است پیامبر و امام معصوم داشته باشیم همین است که عقل ما این توانایی را ندارد که هر آنچه برای سعادت ما لازم است بفهمد.

برخی، فکر میکنند مقلّد نیستند (3)

اگر شما بگویید: احكام شرعى خود را باتوجه به عقل و منطق انجام مى‏دهم؛ باید توجه کنید که در همان امورى كه به گفته خود تقلید نمى‏كنید، مقلد هستید؛ لیكن به جاى آن كه مثلا رساله مجتهدى را بردارید و مطابق با آن عمل كنید، براساس آنچه از دیگران دیده و با آن خو گرفته‏اید، عمل مى‏نمایید و از عرف و عادت عمومى تقلید مى‏كنید. یعنى در واقع به جاى آن كه مستقیماً از متخصص و كارشناسى، مسائل دینى را بیاموزید، با واسطه از غیر متخصص مى‏گیرید،

گاه نیز ممكن است به پندارهاى خود و به خاطر ندانستن دلایل و منابع یك حكم با آن بستیزید و آن را خلاف عقل به حساب آورید، در حالى كه با اندكى جستجو و كاوش و با مراجعه به كارشناسان دین درخواهید یافت دانش شما در این زمینه ناقص بوده است. در چنین مواردى همان عقل و منطق كه مستند شماست، حكم مى‏كند انسان باید از طریق دین‏شناس و متخصص، احكام دین را فرا بگیرد و ناشیانه و با پندار بر بى‏راهه نرود.

اگر خود ما متخصص باشیم، نیازی به تقلید نیست

قرآن که كتاب آسمانى و محكم‏ترین سند اسلام است، ما را به اطاعت از پیامبر فرمان داده است. لذا اطاعت از پیامبر، اطاعت فرمان خداست. طبق دستور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث متواتر «ثقلین»، بایستى كتاب خدا و عترت آن حضرت را مقتدا قرار داد و نباید بین این دو جدایى و فاصله انداخت.

حال چگونه ما با این دو آشنا شویم و وظایف خود را از كتاب و سنت استخراج كنیم؟

چنین نیست كه هر مسلمانى بتواند به آسانى، احكام شرعى را از قرآن و روایات و یا از عقل خود در یابد. نه قرآن مانند یك كتاب حقوقى یا رساله عملیه، احكام شرعى را به طور صریح بیان كرده است، و نه روایات معصومین (علیهم السلام) چنین است، و نه عقل بشر به تنهایى مى‏تواند همه احكام را دریابد.

به دست آوردن احکام شرعی از منابع اصلی قرآن و سنت نیازمند تخصص است و برای بهدست آوردن این تخصص، باید در علوم و مهارتهای مختلفی چون علوم قرآن، تفسیر، حدیث شناسی، فقه، اصول، رجال، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، كیفیت جمع روایات و آیات و... متبحّر گشت. خود قرآن، آیات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقیّد دارد، آیا هر كسى مى‏تواند بدون مراجعه به دانشمندان قرآنى، به معانى و مفاهیم این آیات پى ببرد؟

آیا همه مى‏توانند سال‏ها درس بخوانند تا بتوانند احكام الهى را استخراج كنند؟ تازه، از میان افرادی که سالهای سال عمر خود را صرف آموختن این علوم کردهاند، همه آنها به این توانایی و تخصص دست نمییابند .

پس بایستى گروهى مسؤولیت این كار را بر عهده بگیرند و همان‏گونه كه مردم در بسیارى از امور، از متخصصان آن رشته پیروى مى‏كنند، در این موضوع نیز از مجتهد تقلید كنند.

تقلید، پذیرش بدون دلیل نیست (4)

عقل انسان هرگز چیزى را بدون دلیل نمى‏پذیرد امّا تقلیدى كه مسلمانان از آن بحث مى‏كنند، پذیرش بدون دلیل نیست. براى مثال مجتهد به مسأله وجوب خمس فتوا مى‏دهد و دلیل او آیه 41 سوره «انفال» و روایاتى است كه در این زمینه وارد شده است. مقلّد نیز هرگز این فتوا را بدون دلیل نمى‏پذیرد. دلیل او براى پذیرش فتواى مجتهد، این است كه مى‏داند خداوند حكیم، تكالیفى را براى انسان معیّن كرده یعنى، بعضى كارها را بر او واجب یا حرام كرده است و احتمال مى‏دهد كه یكى از این واجبات، وجوب خمس باشد. همین مقدار از علم او به احكام، او را مسؤول مى‏كند لذا باید آن احكام را بشناسد و ببیند آیا خمس واجب است یا نه و چه شرایطى دارد. امّا فهم این احكام از قرآن، سنّت، عقل و اجماع، نیازمند مقدمات فراوان و آشنایى با علوم بسیارى است. از آنجایى كه او در این علوم متخصص نیست، باید از راه دیگرى این احكام را بشناسد و آن، رجوع به متخصصان این علوم است. در واقع، دلیل مقلّد براى پذیرش فتواى مجتهد، همان دلیل او بر لزوم تقلید است. پس او با دلیل، به فتواى مجتهد عمل مى‏كند نه بدون دلیل. اگر بیمارى به پزشك مراجعه كند و بر اساس دستور و نظر او عمل كند، هیچ فرد عاقلى وى را سرزنش نمى‏كند بلكه كار وى را عین خرد ورزى مى‏داند.

به عبارت دیگر، عقل حكم به لزوم تقلید مى‏كند پس تقلید مبتنى بر خرد ورزى است. تقلیدى كه قرآن به بت پرستان نسبت داده، تقلید بدون دلیل و از روى عادت است. اسلام، تقلید یهودیان از علمایشان را نكوهش كرده است.

رجوع جاهل به عالم

شاید شما بگویید: علت اینكه مجتهدان، تقلید را بر مردم واجب میدانند، این است كه مردم را جاهل و بى‏سواد مى‏دانند! همین نكته باعث مى‏شود قشر تحصیل كرده، هرگز سراغ تقلید نروند و بگویند كه اسلام، دین فطرى بوده و امر فطرى همگانى است نه تخصصى! پس چه ضرورتى دارد كه حتما به مجتهد رجوع شود؟

باید توجه داشت، این كه «تقلید، رجوع جاهل به عالم است»، هیچ بار منفى براى مقلد ندارد. جاهل در اینجا، به معنای انسان نادانی که بیسواد و جاهل مطلق باشد نیست، بلکه معنایی نسبی دارد؛ یعنی كسى كه در مسائل شرعى، مجتهد و كارشناس نیست، هر چند خودش در مسائل دیگرى متخصص و كارشناس باشد و یا حتّى در مسائل فقهى، از آگاهى نسبى خوبى برخوردار باشد.

خود مجتهد نیز ممکن است نسبت به بسیاری از مسائل دیگر، جاهل باشد و به متخصص آن رجوع ‏كند و رجوع جاهل به عالم و اهل خبره یک امر عقلایی است. نمونه بارز آن امام خمینى (ره) بود كه پزشك معالج ایشان گفت: تا به حال كسى را ندیده‏ام كه این قدر در درمان، مطیع پزشك باشد.

روشن است که در جهان امروز، تحقیق در همه علوم، براى یك نفر كارى غیر ممكن و غیر ضرورى است، لذا عقلاء در مسائلی که تخصص ندارند به «متخصص قابل اطمینان» مراجعه میکنند. (5) حتی اکثر روحانیان با اینکه تا حدی علوم دینی را فرا گرفتهاند و نسبت به دیگران اطلاعات دینی بیشتری کسب نمودهاند، در احکام شرعی از باب «رجوع جاهل به عالم» تقلید میکنند؛ زیرا یا هنوز مقدمات اجتهاد را تحصیل نكرده‏اند و یا وقت خود را در تخصص‏هاى دیگر علوم دینى صرف مى‏نمایند.

تقلید، امری فطری است (6)

فطرت، مجموعه شناخت‏ها و تمایلاتى است كه ریشه‏اش صفات كمالى الهى بوده و انسان براساس آن آفریده شده، عامل تمایز انسان از حیوان است و انسان را به سوى كمال انسانیت، الهى شدن و مقام خلیفةاللهى سوق مى‏دهد: «فطرت الله التى فطر الناس علیها» (7)

امور فطری داراى خصوصیاتى از این قبیل مى‏باشد: خدادادى و غیراكتسابى است، در تمام انسان‏ها وجود دارد، بدون آموزش مورد توجه و شناخت عمل انسان است، با تبلیغ و عوامل مختلف نابود نمى‏شود.

بررسى زندگى انسان‏ها در طول تاریخ، نشان مى‏دهد كه تمام انسان‏ها داراى یك شناخت و تمایل درونى بدین جهت هستند كه در هر جایى توانایى اعمال نظر و بررسى فكرى مسأله را نداشته باشند به فرد دانا و متخصص مورد اعتماد مراجعه مى‏كنند. به فرموده علامه طباطبایى، هر انسانى در بخش بسیار كوچكى از جهات حیات خود به اجتهاد مى‏پردازد و بخش‏هاى دیگر را با تقلید مى‏گذارند. (8)

با وجودى كه تقلید امرى فطرى است، عقل انسان براى ضرورت تقلید، برهان ارائه مى‏كند كه: هر انسانى در حركت و تكاپو است و براى این حركت نیاز به شناخت دارد و براى كسب شناخت یا باید، خود عالِم باشد و یا باید به عالم و متخصص مورد اعتماد مراجعه و از نظراتش پیروى كند.

بیان مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانى (9)

بعد از پذیرفتن مبدأ هستى و به رسالت مبعوث شدن انبیاء و این كه بندگان خدا، بى‏هدف آفریده نشده‏اند، عقل اقرار مى‏كند كه اطاعت از خدا ضرورى و نافرمانى او موجب خروج از منش بندگى است و كیفیت اطاعت از احكام الهى مبتنى بر علم به احكام است و این علم یا از طریق شنیدن سخن معصوم است و یا به اجتهاد و یا با تقلید. راه اول براى مردم زمان غیبت امام معصوم (علیه السلام) ممكن نیست، راه دوم براى عموم مردم به جهت اشتغالات و مشاغل دیگر، میسر نمى‏باشد، پس عقل حكم مى‏كند كه باید تقلید كرد یعنى باید به مجتهد و متخصص جامع‏الشرایط، رجوع نمود.

یک مثال

مانند یك مهندس متخصص كه بیمار مى‏شود، براى درمان بیمارى خود یا باید خود شخصاً به تحصیل علم پزشكى بپردازد و بعد از رسیدن به درجه لازم، به مداواى خود بپردازد یا تمام آراى پزشكان را مطالعه كرده و به گونه‏اى عمل كند كه بعداً پشیمان نشود، و یا به یك پزشك متخصص رجوع كند.

راه اول او را به درمان سریع نمى‏رساند، راه دوم بسیار دشوار است و او را از كار تخصصى خود (كه مهندسى است) باز مى‏دارد، لذا او بى‏درنگ از یك پزشك متخصص كمك مى‏گیرد و خود را مورد معالجه و بهبودى قرار مى‏دهد. پس او در عمل به رأى پزشك متخصص نه تنها خود را از پشیمانى آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات مى‏دهد، بلكه در اغلب موارد، درمان نیز مى‏شود.

اما اگر هیچ کدام از این کارها را نکند و نسبت به بیماریاش سهلانگاری نماید و یا سر خود داروهایی را استفاده کند، هر بلایی که سرش بیاید، غیر از خود هیچ کسی را نباید سرزنش نماید.

عمل مكلف در احكام شرعى نیز اگر طبق رأى متخصص دینى باشد، نه تنها خود را از پشیمانى آخرت و عذاب الهى نجات مى‏دهد، بلكه به مصالح احكام شرعى نیز دست مى‏یابد كه همانا نیكبختى و زندگى سعادتمندانه مى‏باشد.

پی نوشت ها:

(1) انعام/ 164؛ اسراء/ 15؛ فاطر/ 18؛ زمر/ 7؛ نجم/ 38

(2) تا (6) پرسمان

(7) روم، آیه 30

(8) مرجعیت، سید هدایت الله طالقانى، نشر ارغنون و سبزرویش، چاپ اول 1374

(9) پرسمان


رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان