فقر !

فقر ...
میخواهم بگویم:
فقر همه جا سر میكشد...
فقر، گرسنگی نیست.
فقر، عریانی هم نیست.
فقر، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میكند.
فقر، چیزی را " نداشتن " است ، ولی، آن چیز پول نیست ... طلا و غذا هم نیست.
فقر، ذهنها را مبتلا میكند!
فقر، بشكههای نفت را در عربستان، تا ته سر میكشد.
فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته یك كتاب فروشی می نشیند.
فقر، تیغههای برنده ماشین بازیافت است، كه روزنامههای برگشتی را خرد میكند.
فقر، كتیبه سه هزار سالهای است كه روی آن یادگاری نوشتهاند.
فقر، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود.
فقر، همه جا سر میكشد.
فقر، شب را " بی غذا " سر كردن نیست.
فقر، روز را "بی اندیشه" سر كردن است!
حالا شما بگویید...
بگوید که فقر چیست؟ فقیر کیست؟
بگویید؛ همین پایین این مطلب...
باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از فردا