تبیان، دستیار زندگی
در قصه امام حسین و حضرت ابراهیم مسائلى بود كه یكی از آنها ، مسئله ی آزمایش بود. در سوره صافات داریم كه حضرت ابراهیم مأمور شد كه بچه‏اش را ذبح كند. به بچه‏اش اسماعیل گفت : « إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُك ‏»(صافات/102) من مأمور شده‏ام كه گردنت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمایشگاه عظیم انسان نمایی

مداحی کربلا عاشورا نی نوا نینوا محرم حسین یاحسین شهادت

همین طور که در همه دنیا نمایشگاه‏هاى زیادى براى محصولات ، براى ابتكارات ، براى اختراعات مى‏گذارند، خداوند هم یک نمایشگاه هایی را برقرار کرده است . براى نمایش دادن انسان‏‌ها ، كربلا و مکه هر کدام خود به تنهایی نمایشگاهی عظیم انسانی است . نمایشگاهی از انسان های خوب و بد .

در قصه امام حسین و حضرت ابراهیم مسائلى بود كه یكی از آنها ، مسئله ی آزمایش بود. در سوره صافات داریم كه حضرت ابراهیم مأمور شد كه بچه‏اش را ذبح كند. به بچه‏اش اسماعیل گفت : «إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُك ‏»(صافات/102) من مأمور شده‏ام كه گردنت را در راه خدا ذبح كنم . اسماعیل گفت : «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَر؛ هرچه كه خدا به تو مى‏گوید ، انجام بده .»

پسر ابراهیم ، اسماعیل گفت : پدر جان ،هرآنچه خدا مى‏گوید انجام بده . امام حسین به على اكبر گفت : ما در این راه شهید مى‏شویم . علی اکبر در پاسخ گفت: اگر ما بر حق هستیم ، از مرگ چه باك است؟ پسر سیزده ساله امام حسن مجتبى(ع) كربلا بود. حضرت قاسم به عمویش امام حسین اگر بناست كه حكومت دست یزید باشد ، مرگ از عسل شیرین‏تر است .

وقتى حضرت ابراهیم ، اسماعیل را خواباند ، چاقو را به گردنش گذاشت. خطاب آمد كه چون قرآن نمى‏گوید: « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما عمل » خدا از ما عمل نمى‏خواهد ، بلکه « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى »‏(نجم/39) از ما سعی و تلاش می خواهد ، تو سعی و تلاش خودت را کردی ، مى‏خواستیم كه تو دل از بچه‌ات بكنى ، که به خاطر خدا دل کندی ! دل كندن مهم است .

خدا در قرآن مى‏گوید: ابراهیم یك نفر بود اما در حقیقت یك امت بود ، بت‏ها را شكست .

حسین نیز بت بنى امیه را شكست . ابراهیم بچه اش را در راه خدا خواباند و امام حسین همه ذریه‏اش را در راه خدا داد . قرآن مى‏گوید: « فلما اسلما ؛ هردو تسلیم شدند » ، ابراهیم تسلیم شد ، اسماعیل هم تسلیم شد . یعنى پدر و پسر هر دو تسلیم شدند .

در كربلا امام حسین تسلیم بود ، تسلیم خدا بود ، تسلیم یزید نشد .

ابراهیم و ذریه اش در بیابان خشک و سوزان بدون امکانات لازم بودند ، ولی با همه ی اوصاف ، تسلیم محض خدا شدند .

امام حسین در کربلا ، در روز عاشورا هیچ چیز نداشت ، نه خوراک داشت ، نه پوشاک و نه مسکن ! حسین حتى آب براى على اصغر نداشت . پوشاك نداشت ، در روز عاشورا ، آن نامردان به پیراهن حسین هم رحم نکردند . مسكن نداشت ، چون خیمه هایش را هم آتش زدند . چه داشت ؟ عزت داشت . گفت : هیچ چیز ندارم . سر به نى مى‏دهم اما تن به ذلت نمى‏دهم و تسلیم محض خدا شد .

قرآن درباره ابراهیم مى‏گوید : « وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ »(بقره/127) حضرت ابراهیم پایه‏ها را در مكه بالا برد . درمكه ابراهیم سنگ را بالا برد ، پایه را بالا برد . در كربلا امام حسین چه چیزى را بالا برد؟ على اصغر را بالا برد . اگر بالا بردن پایه مهم است ، به روى دست گرفتن على اصغر هم مهم است

ابراهیم به عمویش مى‏گفت : چرا بت پرستى مى‏كنید ؟  امام حسین در روز عاشورا بارها فرمود: « یا قوم » اى مردم ، اى قوم من !

حضرت ابراهیم

هر دو نهى از منكر مى‏كردند . ابراهیم زن و بچه‏اش را در بیابان آورد ، امام حسین هم زن و بچه‏اش را در بیابان آورد . در بیابان مكه آب نبود ، اما در بیابان كربلا آب بود و به آنها ندادند ! هر دو زن و بچه خودشان را در بیابان آوردند . كعبه قبله ماست ، كربلا سجده گاه ماست . در مكه یك كودك به نام اسماعیل بود ، ابراهیم در بیابان خشک ، کودک و همسرش را به فرمان خدا گذاشت و رفت . هاجر یک مسافتی را هفت بار می رفت و می آمد وامان نداشت ، ودرپی آبی برای کودکش بود . الآن هم حاجی ها که به آنجا می روند ، امان ندارند . براى اینكه یك كودک تشنه‏اى آنجا دست و پا زد . بعد از آنكه مادر هفت مرتبه فاصله‌ی این دو كوه صفا و مروه را طى كرد ، دید كه از زیر انگشتان كودك آب می‌جوشد . آب كه جوشید ، اسم این آب را زمزم مى‏گذارند . آب زمزم همان آبى است كه از كنار این بچه‌ی كوچك جوشید و بیرون آمد . هر حاجى كه به آنجا مى‏رود ، باید این برنامه را هفت مرتبه اجرا كند . بعد مى‏گوید: كه خدا شاكر است . یعنى اى هاجر اگر یك زمانى سوختى ، ما شكر آن را به جا می آوریم .

اگر قرار باشد كه همه حاجى‏ها بروند و به خاطر یك كودك تشنه و یك مادر مضطرب ، آنجا هروله كنند ، یعنى دست و پا بزنند ، پس برای کربلا باید چه کرد ؟ آنجا كودك نبود ؟ بود . اضطراب نبود ؟ بود . مادر هیجانى نبود ؟ بود . منتها آنجا هروله شد ، آب جوشید . آنجا هروله شد و خون جوشید .

قرآن درباره ابراهیم مى‏گوید : « وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ »(بقره/127) حضرت ابراهیم پایه‏ها را در مكه بالا برد . درمكه ابراهیم سنگ را بالا برد ، پایه را بالا برد . در كربلا امام حسین چه چیزى را بالا برد؟ على اصغر را بالا برد . اگر بالا بردن پایه مهم است ، به روى دست گرفتن على اصغر هم مهم است .

در مكه منا است ، در كربلا هم قربانگاه است . در مكه كودك تشنه است ، در كربلا هم كودك تشنه است . در مكه زن مضطرب است ، در كربلا هم زنان مضطرب هستند . در مكه سنگ را بالا بردند ، در كربلا هم امام حسین ، على اصغرش را بالا برد . در مكه آزمایش بود ودر كربلا هم آزمایش . در مكه زن در بیابان زندگى كرد ، در كربلا نیز زن و بچه در بیابان زندگى كردند . درمكه شب عید قربان ، در مشعر شب عبادت است ، در كربلا هم امام حسین شب عاشورا فرمود: « انى احب الصلاة » ، وجنگ را به روز بعد انداخت و از دشمن مهلت خواست تا عبادت خدا را بکند .

در قرآن حدود صدها آیه براى ابراهیم و مكه آمده است . اگر آیات زیادى را راجع به تجلیل ابراهیم و مكه هست ، ما باید كه حساب كربلا را هم بكنیم . منتها زمان ابراهیم قبل از نزول قرآن بوده است ، اما برای امام حسین ، بعد از نزول قرآن این حركت‏ها شده است . اگر قرآن بعد از ماجراى كربلا مى‏بود ، حتماً آیاتى راجع به كربلا هم نازل مى‏شد .

زهرا اجلال - گروه دین و اندیشه تبیان


منبع : تلخیص از مقاله ی حجت الاسلام قرائتی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.