تبیان، دستیار زندگی
بعد از خواندن شعر سهراب که می گه: زندگی سیبی‌ست گاز باید زد اورا یکی از دوستان یه جعبه سیب خرید تا زندگی کنه!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیب که گاز می‌زنم بغض امان نمی‌دهد

سیب
 بعد از خواندن شعر سهراب که می گه:
زندگی سیبی‌ست گاز باید زد او را
یکی از دوستان یه جعبه سیب خرید تا زندگی کنه!
دومین دوستم برای زندگی به باغی رفت و چند سیب چید ولی باغبون با سگش چنان دنبالش کردند که زندگی را فراموش کرد.
سومین دوستم به دنبال عطر سیب سرخی از شهر و دیار کوچید و رفت.
شب رفتن وقتی آمد و گفت: حلالم کن. گفتم: سید نرو
با هم اشک ریختیم گفت: دیری نمی پاید که درک می‌کنی سیب را در این دنیا نمی‌شود بوئید.
رفت چهل روز دیگر وقتی آمد خودش عطر و بوی سیب بهشتی می‌داد.
گریستم  و  گریستم.
مادر سید تکلیف داشت تا تن مطهرش را در مزار بگذارد.
کربلای پنج بود. کربلائی که سیب می دادند تا راه بهشت را پیدا کنی.
چندین سال گذشته  اما هنوز هم گاهی  سیب که گاز می‌زنم به یادش می‌افتم و بغض امانم نمی دهد و می گریم.

به یاد شهید سید حسن فیض حسینی

باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از ARAD