تبیان، دستیار زندگی
بررسی معنای رزق از نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (قسمت دوم)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بررسی معنای رزق از نظر علامه طباطبایی

در تفسیر المیزان

(قسمت دوم)

علامۀ  طباطبایی

بسم الله الرحمن الرحیم

در قسمت اول این نوشتار، از کلامه علامه طباطبایی در ذیل آیه َ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِساب (1) نکاتی از مباحث عالی ایشان درباره رزق، ذکر شد. اکنون قسمت دوم این مطلب را بخوانید:

برای خواندن قسمت اول، اینجا را حتما ببینید.

رزق بی حساب یعنی چه؟

طبق تفسیر علامه طباطبایی، رزق به این دلیل «بغیر حساب» است که خداوند آن را در مقابل عوضی، عطا نمیکند و مرزوق طلبى از خدا ندارد. ایشان در معنای «وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (1) میفرمایند: (2)

توصیف رزق به صفت بى‏حسابى، از این بابت است كه رزق از ناحیه خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت مى‏گیرد، نه عوضى در آن هست، و مرزوق نه طلبى از خدا دارد و نه استحقاقى نسبت به رزق، آنچه مرزوقین دارند حاجت ذاتى و یا زبانى ایشان است، كه هم‏ ذاتشان مِلک خدا است، و هم حاجت ذاتشان، و هم احتیاجاتى كه به زبان درخواست مى‏كنند، پس داده خدا در مقابل چیزى از بندگان قرار نمى‏گیرد، و به همین جهت حسابى در رزق او نیست.

علامه طباطبایی، این احتمال را که «رزق بغیر حساب» به معنای «نا محدود» باشد را ردّ میکنند و میفرمایند: (3)

بعضى احتمال داده‏اند این بى‏حسابى راجع به اندازه‏گیرى رزق باشد و مى‏خواهند بگویند: «رزق خدا نسبت به هر كس كه او بخواهد نامحدود است»، اما این معنا با آیاتى كه صریحا رزق را مقدر مى‏داند نمى‏سازد، نظیر آیه «إِنَّا كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ؛ ما هر چیزى را با اندازه‏گیرى آفریدیم» (4)  و آیه شریفه «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً؛ و هر كس از خدا پروا كند، خدا برایش راه نجاتى قرار داده، از راهى كه خودش پیش‏بینى نكند روزیش مى‏دهد، و هر كه بر خدا توكل كند او وى را كافى است، كه خدا به كار خود مى‏رسد، و چگونه چنین نباشد با اینكه براى هر چیزى اندازه‏گیرى دارد.» (4)

پس رزق هر چند از خداى تعالى عطیه‏اى بدون عوض است، و لیكن در عین حال اندازه دارد، تا چه اندازه‏اى را خواسته باشد.

رزق ما در آسمان است

علامه طباطبایی آیه در توضیح آیه شریفهی فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُون (6) معنای آیه را چنین میگویند:

و معناى آیه این است كه: پس به پروردگار آسمان و زمین سوگند كه آنچه ما گفتیم كه رزقتان است و آنچه كه وعده داده شده‏اید كه همان بهشت باشد- كه خود رزقى دیگر است- در آسمان است. و این مطلبى است ثابت، و قضایى است حتمى، مثل حق بودن سخن گفتن خودتان، همان طور كه در سخن گفتن خود شكى ندارید، در این گفته ما هم شك نداشته باشید.

و در ادامه میافزاید:‏

و اما اینكه گفتیم بهشت هم رزقى است، دلیلش قرآن كریم است كه در آیه شریفه «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِیمٌ» (7) بهشت را رزقى كریم خوانده. (8)

كافى بودن رزق براى روزى‏خواران‏ (9)

[مقدمه1. معنای رزق:] كلمه رزق (به معناى اسم‏ مصدریش) عبارت است از هر چیزى كه موجودى دیگر را در بقاى حیاتش كمك نماید، و در صورتى كه آن رزق ضمیمه آن موجود و یا به هر صورتى ملحق به آن شود، بقائش امتداد مى‏یابد؛ مانند غذایى كه حیات بشر و بقائش به وسیله آن امتداد پیدا مى‏كند كه غذا داخل بدن آدمى شده و جزء بدن او مى‏گردد و نیز مانند همسر كه در ارضاء غریزه جنسى آدمى او را كمك نموده و مایه بقاء نسل او مى‏گردد و به همین قیاس هر چیزى كه دخالتى در بقاء موجودى داشته باشد رزق آن موجود شمرده مى‏شود.

[مقدمه2. رزق و مرزوق دو امر متلازمند] این معنا واضح است كه موجودات مادى بعضى از بعضى دیگر ارتزاق مى‏كنند، مثلا انسان با گوشت (و شیر حیوانات) و نیز با گیاهان ارتزاق مى‏كند (و نیز حیوانات با گیاهان، و گیاهان با آب و هوا).

پس آنچه از رزق كه منتقل به مرزوق و ضمیمه آن مى‏شود، و آن مقدارى كه در بقاى آن دخالت دارد، و به صورت احوال و اَشكال گوناگون آن موجود درمى‏آید، همانطور كه اشكالى است از عالم كوْن كه ملحق به مرزوق شده، و فعلا به او نسبت مى‏دهیم، همچنین خود آن مرزوق نیز اشكالى از عالم كون است كه لاحق به رزق و منسوب به آن مى‏شود، هر چند كه چه بسا اسماء تغییر كند. پس همان طور كه انسان از راه خوردن غذا داراى اجزایى جدید در بدن خود مى‏شود، همچنین آن غذا هم جزء جدیدى از بدن او مى‏شود كه نامش مثلا فلان چیز است.

[مقدمه3. رزق داخل در قضاء الهى است] این نیز روشن است كه قضایى كه خداى تعالى در جهان رانده، محیط به عالم است و تمامى ذرات را فرا گرفته، و آنچه در هر موجودى جریان دارد، چه در خودش و چه در اشكال وجودش هم همه از آن قضاء است. و به عبارتى دیگر: سلسله حوادث عالم با نظام جارى در آن تألیف شده از علتهاى تامه و معلولهایى است كه از علل خود تخلف نمى‏كند.

از اینجا روشن مى‏شود كه رزق و مرزوق دو امر متلازمند، كه به هیچ وجه از هم جدا شدنى نیستند، پس معنا ندارد موجودى با انضمام و لاحق شدنش به وجود چیزى دیگر در وجودش شكلى جدید به خود بگیرد، و آن چیز منضم و لاحق در این شكل با او شركت نداشته باشد.

[نتیجه] پس نه این فرض معنا دارد كه مرزوقى باشد كه در بقاء خود از رزقى استمداد جوید، ولى رزقى با آن مرزوق نباشد. و نه این فرض ممكن است كه رزقى وجود داشته باشد ولى مرزوقى نباشد. و نه این فرض ممكن است كه رزق مرزوقى از آنچه مورد حاجت او است زیادتر باشد، و نه این فرض ممكن است كه مرزوقى بدون رزق بماند. پس رزق داخل در قضاء الهى است، و دخولش هم اولى و اصلى است، نه بالعرض و تبعى، و این معناى همین عبارت است كه مى‏گوییم: «رزق حق است.»

آیت اللّه‏ سیّد محمّدحسن الهی طباطبایی

روزی دادن، حقی که خداوند برخود واجب کرده (10)

مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در ذیل آیه وَ مَا مِن دَابَّةٍ فىِ الْأَرْضِ إِلَّا عَلىَ اللَّهِ رِزْقُهَا (11) اولا به این نکته میپردازند که ذکر اینکه خداوند ضامن رزق تمامى جنبنده‏ها است برای اثبات سعهی علم او به همه حالات جنبندگان میباشد و سپس این بحث را مطرح میکنند که روزى دادن به موجودات نیز همچون ایجاد آنان، مختص خداى تعالى و حقى است براى خلق كه خداوند بر خود واجب فرموده است‏؛ سپس علامه برای این موضوع نظایری را از آیات قرآن ذکر می نمایند.

ایشان میفرمایند:

و این معنا، یعنى یادآورى رزق تمامى جنبنده‏ها و اینكه خداى تعالى ضامن آن مى‏باشد، براى این است كه سعه علم خدا و آگاهى‏اش به همه حالات جنبندگان را اثبات كند؛

در نتیجه برگشت معنا به این مى‏شود كه: كل جنبنده‏هایى كه در زمین هستند رزقشان بر عهده خداى تعالى است- و هرگز بدون رزق نمى‏مانند- پس خداى تعالى دانا و با خبر از احوال آنها است هر جا كه باشند، اگر در قرارگاهى معین باشند، قرارگاهى كه هرگز از آن خارج نمى‏شوند مانند دریا براى ماهى، و نظیر صدف كه در گوشه‏اى از ته دریا زندگى مى‏كند، خداى تعالى رزقش را در همان دریا مى‏دهد، و اگر قرارگاه معینى نداشته باشند و هر جا كه هستند به عنوان موقتند مانند مرغان هوا و مسافران دور شده از وطن، و یا آنجا كه هستند تا زمانى معین مى‏باشند و پس از مدتى بیرون مى‏آیند، مانند جنین در رحم مادر، خداى تعالى رزقشان را در همان جا مى‏دهد،

كوتاه سخن اینكه، خداى تعالى آگاه به حال هر جنبنده‏اى است كه در پهناى زمین زندگى مى‏كند (در آن واحد ناظر احوال و برآرنده حاجت میلیاردها جنبنده است كه در هوا و روى زمین و زیر زمین و در شكم مادران هستند) و چگونه چنین نباشد با اینكه رزق آنها به عهده آن جناب است، و معلوم است كه رزق وقتى به روزى خوار مى‏رسد كه روزى دهنده آگاه به حاجت او و با خبر از وضع او و مطلع از محل زندگى او باشد، چه محل زندگى موقت و چه محل زندگى دائمى‏اش.

و اما اینكه فرمود: «عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» كلامى است كه دلالت مى‏كند بر اینكه دادن رزق بر خداى تعالى واجب است، و در قرآن كریم مكرر آمده كه روزى دادن، یكى از افعال مختص به خداى تعالى است، و اینكه روزى، حقى است براى خلق بر عهده خداى تعالى، به این آیات دقت فرمایید:

«أَمَّنْ هذَا الَّذِی یَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ» (12) كه به خوبى دلالت دارد بر این كه غیر از خداى تعالى روزى دهنده‏اى نیست،

«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (13)

«وَ فِی السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» (14)

و این اشكال وارد نیست كه چگونه بر خداى تعالى حقى براى حلق او ثابت مى‏شود؛ براى اینكه این حق را خود خداى تعالى بر خود واجب كرده نه اینكه كسى از او طلبكار باشد، و در كلام خداى تعالى براى این مطلب نظایرى هست، مثل این كه مى‏فرماید:  كَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (15) و یا مى‏فرماید: وَ كانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ (16) و آیات دیگرى از این قبیل.

اعتبار عقلى هم مؤید این معنا است، براى اینكه رزق عبارت است از هر چیزى كه مایه دوام حیات مخلوقات زنده است، و چون هستى این مخلوقات از فیض خداى تعالى است چیزى هم كه هستى آنها بستگى به آن دارد نیز از ناحیه اوست، و همانطور كه خداى تعالى در ایجاد مخلوقات شریكى نداشته، در روزى دادن به آنها و هر چیز دیگرى كه نیازمند به آنند نیز شریكى ندارد.

پی نوشت ها:

(1) آل عمران/ 27

(2) ترجمه المیزان، ج‏3، ص221

(3) همان

(4) قمر/ 49

(5) طلاق/ 3

(6) ذاریات /23

(7) انفال/ 74

(8) ترجمه المیزان، ج‏18، ص564

(9) ترجمه المیزان، ج‏18، ص565

(10) ترجمه المیزان، ج‏10، ص220 و 221

(11) هود/ 6

(12) مُلک/ 21؛ و یا اگر آن كسى كه روزیتان مى‏دهد اگر روزى خود راى دریغ بدارد چه مى‏كنید.

(13) ذاریات/ 58؛ خداى تعالى تنها كسى است كه تمامى روزى‏خواران راى روزى مى‏دهد، و داراى نیرویى متین است.

(14) ذاریات/ 22و23؛ رزق شما و آن بهشتى كه وعده داده شده‏اید در عالم غیب است، پس به پروردگار آسمان سوگند كه این مطلب حق است، مثل حق بودن و بى تردید بودن سخن گفتن شما.

(15) انعام/ 12؛ خدای تعالى رحمت را بر خود و به نفع بندگانش واجب كرده است.

(16) روم/ 47؛ این حقى است به عهده ما كه مؤمنین را یارى كنیم.


فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان