تبیان، دستیار زندگی
گم شدن گوهر گران انسانی در هزارتوی زندگی طبیعی، در حقیقت همان مصیبت دردناكی است كه نه تنها انسان این عصر كه آدمیان در همه عصرها و نسل‌ها به‌گونه‌‌ای با آن دست به گریبان بوده و هستند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انسان و عشق در کلام مولانا

گوهر گمشده

اشاره: اگر گمشده‌ی اصلی انسان عصر فضا در اموری از این دست خلاصه می‌شد، اینك نباید شاهد پوچ‌گرایی و سرگشتگی آدمیان در جوامع پیشرفته‌‌ای باشیم كه همت اصلی خود را مصروف فراهم كردن رفاه مادی و رشد تكنولوژی ساخته‌اند. اما واقعیت موجود خلاف این را نشان می‌دهد؛ زیرا در جوامع پیشرفته، همپای تامین زندگی مادی و پیشرفت فن‌آوری، غربت معنوی انسان وسعت و عمقی دوچندان یافته است.

گم شدن گوهر گران انسانی در هزارتوی زندگی طبیعی، در حقیقت همان مصیبت دردناكی است كه نه تنها انسان این عصر كه آدمیان در همه عصرها و نسل‌ها به‌گونه‌‌ای با آن دست به گریبان بوده و هستند.

سرحلقه عرفان راستین، امام علی(علیه السلام)، قرن‌ها پیش بر مصیبت گمشدن انسان، انگشت تحیر گذاشته و آدمیان را بر آن آگاه كرده است: «در شگفتم از كسی كه گمشده‌اش را می‌جوید، در حالی كه خودش را گم كرده و در جست‌وجوی آن نیست.»

انسان‌شناسی در مكتب عرفانی مولوی

چاپ نخست كتاب «گوهر گمشده، درنگی در دیدگاه‌های عرفانی مولوی درباره انسان و عشق» نوشته دكتر ابراهیم كلانتری از سوی دفتر نشر معارف منتشر و روانه بازار كتاب شد. این اثر با تكیه بر منابع اصیل قرآنی و حیاتی، به معرفی و عرضه بهتر و بیشتر بعد معنوی، اخلاقی، عرفانی اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه آله) برخاسته است.

انسان‌شناسی مولانا در مثنوی معنوی الهام گرفته از انسان‌شناسی قرآن كریم است كه در قالب اشعاری دل‌انگیز و ژرف، تجلی یافته و توجه هزاران پژوهشگر را در شرق و غرب جهان به خود معطوف داشته است. «استشهاد و تفسیر و استدلال به آیات قرآن كه كلمه یا جمله‌‌ای از آن، یا همه آیه، با صراحت در بیت مثنوی آمده است و دو ثلث آیات قرآنی كه قابل استخراج از ابیات مثنوی است» دلیل محكمی بر این ادعاست.

در نگاه عارف بلخ، انسان اگرچه از جنبه جسمانی، خود بخشی از جهان مادی به شمار می‌آید، اما گوهر گران انسانیت او و روح بلند خدا دادیش، او را در جایگاهی به مراتب برتر از جهان طبیعت نشانده است

به حق باید اعتراف كرد كه مولوی با بهره‌گیری از آیات بلند قرآن و روایات معصومان(علیهم‌السلام) و با نبوغ علمی و عرفانی خود در موضوع انسان‌شناسی، داد سخن داده و آنگونه كه در خور شان والای او بوده، پرده از حقیقت مرموزترین موجود هستی برداشته و آدیمان فراموش شده و گرفتار آمده در دام هوس‌های شیطانی را به گوهر راستینشان رهنمون شده است.

مولوی پیش از هرچیز روزنه‌‌ای به سوی جهان بر دیدگان آدمی می‌گشاید كه در این چشم‌انداز تصویری بس خردمندانه و موزون از هستی در اختیار انسان قرار می‌گیرد. در این نگاه، جهان با همه عظمت، تكثر و تنوعش نظامی یگانه و پویاست كه به منظور به بار نشاندن اهدافی معین، مسیر خود را از نقطه‌‌ای (مبدا) آغاز می‌كند و در نقطه‌‌ای دیگر (معاد) به پایان می‌رساند.

مولوی نقش انسان در هستی را، به زیبایی به نمایش می‌گذارد. در نگاه عارف بلخ، انسان اگرچه از جنبه جسمانی، خود بخشی از جهان مادی به شمار می‌آید، اما گوهر گران انسانیت او و روح بلند خدا دادیش، او را در جایگاهی به مراتب برتر از جهان طبیعت نشانده است. همنشینی جسم و جان در این موجود برتر، نكته بسیار ظریف و دقیقی است كه مولوی با لطافت به تبیین آن پرداخته و خاستگاه، مرزها، میل‌ها، كشش‌ها و قوت و غذا و فربهی هركدام را به نیكی بیان داشته است.

امام علی(علیه السلام)، قرن‌ها پیش بر مصیبت گمشدن انسان، انگشت تحیر گذاشته و آدمیان را بر آن آگاه كرده است: «در شگفتم از كسی كه گمشده‌اش را می‌جوید، در حالی كه خودش را گم كرده و در جست‌وجوی آن نیست

دردناك‌ترین صحنه‌‌ای كه انسان در زندگی خود با آن روبه‌رو می‌شود، آنجاست كه جسم و جان به جدال و ستیزه برمی‌خیزند. سقوط انسان از جایگاه بلند خود و گرفتار آمدنش در دام هوس‌های شیطانی و در پی آن فراموش شدن «خود راستین آدمی» در همین صحنه رخ می‌دهد. مولوی این نزاع را با ظرافت به تصویر می‌كشد و با تمثیل نزاع مجنون و ناقه، تصویری به یادمانی می‌آفریند و آدمی را بر مصیبت بزرگی كه با آن دست به گریبان است، واقف می‌سازد.

بازگشت به خویشتن راستین و درآمدن به جاده كمال، و سلوك در این راه پرخطر از جمله اموری است كه همواره آدمیان به آن توصیه شده‌اند. در این عرصه، مولوی تنها به پند و اندرز بسنده نكرده بلكه با زبانی گویا و دقیق، فراز و نشیب‌ها و نشانه‌ها و رمزها را یكی پس از دیگری نشان داده و همچون راهبری راه‌آشنا دست سالك حق‌جو را گرفته و او را به قله‌های كمال رهنمون می‌شود.

و اما عشق ربانی كه ثمره تلاش و نهایت سیر سالك خدا جوست، در مسلك عرفانی مولوی جایگاهی ممتاز و منحصر به خود دارد. او كه سال‌های طولانی از عمر شریف خود را در دیار عشق و عاشقی سپری كرده و كام تشنه خود را با شراب آسمانی آن سیراب‌ نموده است، هرگاه به شرح و توصیف آن موهبت الهی می‌پردازد با بیان سحرآمیز خود، سالك حق‌جو را یكسره می‌رباید و او را به امواج خروشان دریای عشق می‌سپارد. مولوی هم در بیان حقیقت عشق و هم در ذكر شرایط و آثار ارزشمند آن به گونه‌‌ای بسیار نغز و دل‌ربا سخن رانده و راه را بر سالك طریق كمال به نیكی هموار ساخته است.

در «گوهر گمشده»، تلاش شده است دیدگاه‌های بلند حضرت مولوی درباره انسان و جایگاه رفیع او در هستی، كه از خطوط كلی آن یاد شد، به گونه‌‌ای منطقی و منسجم بررسی و تحلیل شود. بنای این نوشتار از ابتدا تا انتها بر اختصار و ایجاز، سامان یافته، از این‌رو تامل جدی به‌ویژه در اشعار مولوی را از خواننده می‌طلبد.

كتاب «گوهر گمشده، درنگی در دیدگاه‌های عرفانی مولوی درباره انسان و عشق» در شمارگان 3000 نسخه، 159 صفحه و بهای 9000 ریال راهی بازار نشر شد.


منبع: ایبنا

گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی