تبیان، دستیار زندگی
راز خون را جز شهداء ‌در نمی یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن به پای محبوب شیرین تر است، راز خون در آنجاست که همه حیات به خون وابسته است. خون یعنی همه حیات و دشوارتر از ترک این وابستگی هیچ نیست،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلبة شهید: علی طالب
7d() 4gj/: 9dj 7'd(

راز خون را جز شهداء ‌در نمی یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن به پای محبوب شیرین تر است، راز خون در آنجاست که همه حیات به خون وابسته است. خون یعنی همه حیات و دشوارتر از ترک این وابستگی هیچ نیست، پس بیشترین از آن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند و این شهید است که تاریخ بشریت را با ریختن خون خود، ثمر می دهد و یکی از این شهدای والا مقام که گردش خون در وجودش، موجب قربانی شدن جسم پاکش در محضر مولای عاشقان شد، شهید علی طالب بود که در سال 1342 در شهرستان نجف آباد، دیده به جهان گشود. او در یک خانواده کشاورز و زحمتکش و با ایمان رشد و نمو یافت. محیط کار و تلاش، همراه با روح ایمان و اعتقادات اسلامی، در تربیتش بسیار مؤثر بود، تا جایی که از همان اوائل کودکی به علت این که پدرش با روحانیت در ارتباط بود، شیفته اسلام و روحانیت شد و در کنار کار کشاورزی به مسائل دینی پرداخت. دوران دبستان را به پایان رسانید و پس از گذراندن مقطع راهنمایی و دبیرستان، به اخذ دیپلم نائل آمد. همزمان با شروع جنگ تحمیلی، به حوزه علمیه نجف آباد قدم گذاشت و به فراگیری علوم صادق آل محمد(صلی الله علیه و آله) مشغول گردید و در آنجا درس را با جدیتی تمام شروع کرد. در ایام مختلف به تبلیغ می پرداخت و معارف ناب اسلام را به گوش مردم آن دیار می رساند. با شروع جنگ تحمیلی، دست به یک انتخاب الهی زد و به سوی جبهه های نور شتافت، تا با جلای حضوری روشن، نورانیت را به قلب پاکش بتاباند و درس عشق را در جلسه‌ای از ایمان و خلوص، در دانشگاه جبهه به پایان رساند. او بر بُراق شهادت نشست، تا از ماندن، توان و تحمل ننگ را پاک نماید و پاکی را معنایی دیگر ببخشد. او امام را دیده و دیوانه عشقش بود. ذکر مصائب مولا و مقتدایش آقا حسین بن علی(علیه السلام)‌ را، از کودکی آموخته و شیفته راهش شد. در اشکهای زلالش، در شبهای دعا، گل عشق می رویید و در شفافیت شوقش، شهادت باور می گردید. چند بار در عملیات‌های مختلف، شرکت فعالانه داشت و چه تبسمی بر لبانش نشسته بود. در انتظار رسیدن به دلدار، دلش پرپر می‌زد. سرانجام در تاریخ 15/5/61، پیکر خسته و دل مشتاق شهادتش، آماج ترکش ها و گلوله‌ها گشت، در خون جوشان خویش غلتید و در باغهای شهادت آرمید. (جاودانگی اش در مجلس ملکوتیان مبارک باد

گلبرگی از وصیت نامه شهید

  1. از دوستان درسی می‌خواهم که درسشان را خوب بخوانند و همیشه فعالیت کنند تا خدای ناکرده آن عده معدود افراد منافق سر پست‌ها نیایند. از همه دوستان می‌خواهم که اگر بدی از من دیده‌اند مرا ببخشند، من نادان بودم. هم اکنون حدود ساعت چهار روز سه شنبه است که این وصیت نامه را می نویسم و دیگر وقت ندارم. حرف زیاد هست ولی از شما عمل آن را می خواهم. ما را الان می‌خواهند به جبهه ببرند چون حدود 4 الی 5 ساعت دیگر حمله بر سر آن خائنان است و ان شاء‌الله می‌خواهیم تا کربلا پیش برویم، و اگر نرفتیم مسئله‌ای نیست، دوستان می‌روند. ما هدفمان خاک نیست، هدفمان اسلام و پیاده کردن آن در جهان است. در پایان همیشه در مسجد باشید و مبادا خدای ناکرده دوباره وحدت از مردم بپاشد و دوباره رژیمی روی کار آید. یک نکته و آن این است که در بعضی از ادارات هنوز عده ای تصفیه نشده‌اند، در پی این عمل بکوشید تا شهدا از دست شما راضی باشند و انقلاب پابرجا بماند و روی آن وصیت خصوصی هم عمل کنید تا من در کارهای دنیا دیگر گیر نباشم همان هایی که به شما گفتم. ای پدر و مادر و خواهران و برادران «یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار ولتجدوا فیکم غلظه و اعلموا ان الله مع المتقین» ای اهل ایمان با کافران از هر که به شما نزدیکتر است شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت و پایداری حس کنند و بدانید که خدا همیشه یار پرهیزکاران و متقین است. الحمد لله رب العالمین : خدا را شکر که چنین امامی در این زمان داریم تا نائب امام زمان و نائب امام حسین باشد. چقدر عشق به امام می ورزم، چقدر او را دوست دارم

رضایی گروه حوزه علمیه