آپارتاید صهیونیستی
بخش سیاسی- در رابطه با تبعیض در اسراییل كه شهرهای جهانی دارد مطالب زیادی نقل شده است. در این سطور به نقل چند نمونه جدید و علل و ریشههای آن اشاراتی میشود. اخیراً «عوادیا یوسف» رهبر معنوی حزب افراطی شاس و یكی از خاخامهای ارشد اسراییلی گفته است: «علت وجودی غیریهودیان، خدمت به یهودیان است.»(1)
این اظهارات حتی با واكنش برخی از سران صهیونیست جهانی مواجه گردیده است. «آبراهام فاكسمن» مدیر انجمن ضدافترا و «دیوید هریس» مدیر كمیته یهودیان آمریكا با صدور بیانیهای این اظهارات را محكوم نموده و از اینكه هیچكدام از رهبران اسراییلی چنین كاری نكردهاند انتقاد نمودهاند.(2)
در همین روزها طرحی در كنست مورد بحث میباشد كه تحت عنوان «لایحه سوگند وفاداری» از آن یاد میشود و طبق آن هر ساكن سرزمین فلسطین اشغالی باید طی سوگند وفاداری خود را به نظام اسراییل ابراز دارد. به بیان دیگر 2/1 فلسطینی مقیم اراضی اشغالی 1948 و تعداد زیادی از كارگران خارجی مقیم آن، در معرض تبعیض ناشی از این لایحه قرار دارند. همچنین طی همین ایام، نتانیاهو از ابومازن خواسته بود یهودیت اسراییل را به رسمیت بشناسد و فقط در آن صورت است كه گفتگوهای صلح ادامه پیدا میكند.
ریشهها
برتری نژادی یكی از مهمترین مبانی فكری در ایدئولوژی جنبش صهیونیسم محسوب میشود. برتری نژادی یهودی، اصلی است كه نه تنها توسط پایهگذاران اندیشه صهیونیسم بر آن تأكید شده، بلكه عملاً با ارائه راهكارهای مختلف از دولتهای متعدد حاكم بر رژیمصهیونیستی به مرحله اجرا گذاشته شده است. نكته قابل توجه این است كه اندیشه برتری نژادی با جنبش صهیونیسم در اواسط قرن 19 میلادی شكل نگرفت بلكه تكوین اندیشه نسل برتر متأثر از تفكرات فلسفی قرنهای پیشین است.
بدین ترتیب یهودیان خود را ملت معجزه(3) میخوانند و بر این باورند كه ملت اسراییل ملتی شكستناپذیر و تخریب نشدنی است. به باور آنان، خداوند قوم یهود (یهوه)، نگهدارنده ملت اسراییل خواهد بود
نظریهپردازان این اندیشه موضوع «شعب الله المختار» (ملت برگزیده خدا) را حتی به دوران حكومت حضرت داود نبی (ع) نسبت دادهاند. پیروان تفكر نژادپرستی، عقیده داروین در قرن 18 را این گونه تفسیر كردهاند كه نسل اولیه بشر بدلیل اختلاط با یكدیگر منقرض شده و دیگر اصالتی ندارد و تنها نسلی كه پاكتر و نزدیكتر به نسل اولیه بشر است، نژادیهودیانی است كه تا آن زمان حاضر به اختلاط با دیگر همنوعان بشری غیریهود نشدند. بنابراین نظریهپردازان نژادپرست به لحاظ فلسفی در مقابل انقلاب كبیر فرانسه ایستادند و اعلام كردند بدلیل اهمیتی كه این انقلاب برای اصل مساوات و برابری انسانها و حقوق آنان قائل است، یك انقلاب اصیل و واقعی نیست.
نظریهپردازان نژادپرست یهودی این گونه تأكید كردند كه علاوه بر پاك بودن و یكدست بودن این نژاد، برتری ژنتیك یهود و نسل آنان بر دیگر نسلهای بشری امری بدیهی است. به زعم آنان، خونی كه در رگهای نسل بنی اسراییل جریان دارد عنصر برتری معنوی و فكری را ذاتاً با خود به همراه دارد، هر چند دارندة آن از دین یهود خارج شود. در اندیشه آنان، هر اتفاق مهمی كه در جهان رخ داده، حتماً یك یهودی در پس آن دیده میشود. بدین ترتیب یهودیان خود را ملت معجزه(3) میخوانند و بر این باورند كه ملت اسراییل ملتی شكستناپذیر و تخریب نشدنی است. به باور آنان، خداوند قوم یهود (یهوه)، نگهدارنده ملت اسراییل خواهد بود.
صهیونیستها در عقاید افراطی خود در رابطه با قوم برگزیده و فناناپذیری ملت اسراییل تا آنجا پیش میروند كه میگویند ملت اسراییل تنها در صورت تحقق سه شرط نابود خواهد شد و آن سه شرط عبارتند از: 1- توقف گردش شب و روز 2- امكان پذیر بودن شمارش ستارگان آسمانها و 3- یافتن مركز زمین از راه ایجاد حفره بزرگ به آن.(4)
عملیاتی شدن این اندیشههای نژادپرستانه در فلسطین اشغالی در قوانین و احكام اجرایی آن، سبب شد تا مجمع عمومی سازمانملل در 10 نوامبر 1975 طی قطعنامه 3379، صهیونیسم را شكلی از اشكال نژادپرستی به حساب آورد. هر چند كه متأسفانه ژست صلح طلبانه آنان در دهة 1990 و عدم اجماع و مقاومت كافی در میان جهان اسلام سبب شد تا در اقدامی نادر، مجمع عمومی سازمان ملل طی قطعنامهای دوباره به شماره 4686 در سال 1991، قطعنامه قبلی را پس گرفته و باطل اعلام نماید.
نتیجه
آپارتاید صهیونیستی در حال حاضر نمونه منحصر به فردی است كه در هزاره سوم همچنان در حال نفس كشیدن است. البته این تنفس مصنوعی به مددِ نادیده گرفته شدنِ تبعیضها از سوی مجامع حقوق بشری و سازمانها و دول به اصطلاح صلحطلب و حمایت قدرتهای بزرگ بویژه آمریكا صورت میگیرد. امید است با افشاگری مكرر و مستند ابعاد و ویژگیهای این آپارتاید، هر چه زودتر شاهد نابودی آن باشیم.
سلام قائمی
گروه جامعه و ارتباطات
تنظیم:سعید آقازاده