علل بزهكاری نوجوانان
بزهكاری پدیده اجتماعی جهانی است كه معمولاً برای جرایم نوجوانان زیر 18 سال به كار برده می شود. گرچه، جوامع گوناگون برحسب وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود با انواع متفاوتی از آن روبه رو هستند. در همه جوامع انسانی اصطلاح بزهكار در مورد افرادی به كار برده می شود كه اعمال خلاف قانون یا موازین مذهبی آن جامعه انجام می دهند. با توجه به این كه احكام در جامعه های گوناگون متفاوت است، فرد متخلف در یك جامعه، ممكن است در جامعه دیگر از تخلف مبری باشد.
در كشور ما بزهكاری به مجموعه كل جرایمی گفته می شود كه در صورت ارتكاب، مجازات هایی از قبیل قصاص، دیات، حدود و تعزیزات را در پی دارد.
هر روز در كنار ما جرایم متعددی به وقوع می پیوندد و با تورق روزنامه ها، در صفحه حوادث با انواع بزهكاری آشنا می شویم: چاقوكشی، ضرب و جرح، دزدی، تجاوز و وقتی از خیابان عبور می كنیم سازمان هایی نظیر كانون اصلاح و تربیت، نیروی انتظامی، و دادگاه هایی را می بینیم كه برای مجازات این گونه افراد به وجود آمده اند. ولی تا حالا فكر كرده ایم چه عواملی در به وجود آوردن فرد بزهكار مؤثر است؟ پیچیدگی عوامل مؤثر در پدیده بزهكاری سبب شده است كه هر گروه از محققان آن را از دیدگاهی خاص بررسی كنند. روان شناسان و روان پزشكان از دیدگاه روان شناختی، حقوق دانان از دیدگاه جرم شناسی و مسایل كیفری، پزشكان و زیست شناسان از نظر عوامل مؤثر زیستی و بالاخره جامعه شناسان از دید آسیب شناسی اجتماعی.
انتشار اولین گزارش راجع به دادگاهی ویژه نوجوان در سال 1899 ، باعث شده بسیاری از اندیشمندان به مطالعه بزهكاری بپردازند و عوامل موثر آن را بشناسند و از دیدگاه های مختلف آن را بررسی كنند ولی هیچ نظریه واحدی نتوانسته تأثیر متغیرهای مستقل فردی و اجتماعی را بر فرد بزهكار تبیین كند. دو نظریه كه بیش از همه به آن ها توجه دارد یكی «نظریه كنترل اجتماعی» دوركیم است كه هیرشی آن را با مسئله بزهكاری تطبیق داده و دیگری نظریه «پیوندهای افتراقی» است كه در اصل ساترلند و كرسی مطرح كرده اند.
به عقیده هیرشی، بزهكاری به عنوان مسئله ای اجتماعی باید به همان گونه كه در اجتماع رخ می دهد یعنی در عرصه خانواده، محله، مدرسه، همالان و سایر ارگان ها یا مؤسسات اجتماعی كه نوجوان به نوعی در آنها عضویت دارد، بررسی شود. از دید جامعه شناختی این بررسی باید به مجموعه ای از اصول و تعاریف متكی باشد. برخلاف دیگر نظریه های بزهكاری كه تأكید فراوان براین موضوع دارند كه فرد بزهكار می خواهد خود را تطبیق دهد ولی براساس فشارهای اجتماعی و اضطرارهای ساختاری برای رسیدن به موقعیت های اجتماعی ناچار می شود به كارهای خلاف و نامشروع دست بزند، هیرشی معتقد است كه بزهكاری وقتی اتفاق می افتد كه قیود فرد نسبت به اجتماع ضعیف شود یا به كلی از بین برود. هیرشی در كتاب قیود اجتماعی نظریه كنترل اجتماعی یا قیود اجتماعی را مطرح كرده و آن را آزموده است ولی ابتدا تعریف واژه بزهكاری را آورده است او فرد بزهكار را شخصی می داند كه از قیود اجتماعی آزاد است و در واقع به عقیده وی بزه وقتی اتفاق می افتد كه فرد نسبت به قید و بندهای اجتماعی كم اعتنا یا اصلاً بی اعتنا باشد.
به طور خلاصه برداشت دوركیم از مفهوم آنومی (غیرقانونی و بی هنجاری) بدین گونه است:
1 - نوعی نابسامانی فردی در نتیجه نبود قانون و دستورالعمل رفتار
2 - وضعیت اجتماعی كه در آن قواعد رفتار اجتماعی با یكدیگر در ستیز بوده و فرد برای انطباق با آنها دچار پریشانی است.
3- وضعیت اجتماعی كه در آن موارد محدودی قواعد اجتماعی وجود دارد.
همان طور كه گفتیم هیرشی با استفاده از نظریه دوركیم، مسئله بزهكار را بیان می كند.
هیرشی بزهكاری را بی اهمیتی و بی اعتنایی به قید و بندهای اجتماعی مطرح كرده و این قیود را در چهار مفهوم كلی خلاصه می كند:
1- وابستگی:
حساسیتی است كه شخص نسبت به عقاید دیگران درباره خود نشان می دهد وابستگی در حقیقت نوعی قید و بند اخلاقی است كه فرد را ملزم به رعایت معیارهای اجتماعی می كند. مانند وابستگی فرزندان به والدین، اقوام نزدیك، دوستان.2- تعهد:
میزان مخاطره ای است كه فرد در تخلف از رفتارهای قرارداد اجتماعی می كند. بدین معنا فردی كه خود را به قیود اجتماعی متعهد می داند از قبول این مخاطرات پرهیز می كند. مانند تعهد به پیروی از دستورات مذهبی یا حفظ شئون خانوادگی ملی.3- درگیر بودن:
میزان مشغول بودن فرد به فعالیت های گوناگون است كه باعث می شود برای كار خلاف وقت نداشته باشد، مثل درگیر بودن در كار، ورزش، درس.4- باورها:
میزان اعتباری است كه فرد برای معیارهای قراردادی اجتماعی قایل است و باعث می شود در حالی كه می تواند طبق میل خود از آنها تخلف كند، پای بند به آنها باقی بماند، مانند باور به نیكوكاری، باور به حسن شهرت در بین خانواده و همالان، باور به محرمات.هیرشی معتقد است كه افراد بزهكار قادر به ایجاد وابستگی معقول و منطقی با سایرین نیستند. از این رو رابطه بین اعمال بزهكارانه و داشتن رفقای بزهكار رابطه ای ظاهری است.
بر طبق نظریه هیرشی در حال حاضر سه دیدگاه اساسی بر جریان مطالعه جامعه شناسی كجرو تسلط دارد:
- نظریه های انگیزشی:
انحرافات اجتماعی را نتیجه شرایطی می داند كه مانع بر آورده شدن خواست های مشروع افراد است.- نظریه كنترل:
براساس این نظریه، افراد آزادانه دست به جرم و كجروی می زنند.- نظریه انحرافات اجتماعی:
فرد كجرو از هنجارهایی پیروی می كند كه جامعه بزرگتر و قوی تر آن را نمی پذیرد.نظریه پیوند افتراقی:
بنابراین نظریه، نزدیكان و همسالانی كه بزهكار باشند تأثیر زیادی بر تشكیل و تقویت نگرشی بزهكاری می گذارد و فرد را به سوی بزهكاری سوق می دهند. نظریه پیوند افتراقی محتوای اجتماعی بزهكاری را در نظر دارد و فرد بزهكار را در جایگاه اجتماعی او از حیث رابطه اش با خانواده، محله، رفقا و مصاحبان در نظر می گیرد.پیوستن به بزهكاران یا جدا شدن از غیر بزهكاران (پیوند افتراقی) به فراگیری مطالبی می انجامد كه موافق تخلف از قوانین است. مكرر و قالبی بودن مطالب تشویقی در باره بزهكاری و قانون شكنی در قیاس با فرا گرفته های ضد بزهكاری منجر به پذیرش بزهكاری می شود. همچنین می توان گفت كه روش های خنثی سازی فرد و بی اعتنا ساختن او نسبت به قوانین و معتقدات سنتی جوامع كه با شنیدن مطالبی بر ضد قوانین و مشاهده مكرر بزهكاری همراه است و نیز تحت تأثیر توجیه بزهكاران در باره بزهكاری قرار گرفتن و پذیرفتن مطالبی چون «كارهایی كه مردم بزه می دانند، به كسی آسیبی نمی رساند» و «نیروهای انتظامی به همه بدگمان اند» راه را برای بزهكاری كسانی كه با این قبیل بزهكاران پیوند اجتماعی می یابند، یعنی فرزندان، اقوام و دوستان آنها یا كسانی كه با آنها در یك ساختمان یا یك محله زندگی می كنند، یا بر اثر كسب و كار و تحصیل با آنها تماس پیدا می كنند، هموار می كند.
هر دو نظریه نمی تواند تمام عوامل مؤثر در بزهكاری را بیان كند ولی تركیب دو نظریه كنترل اجتماعی و پیوند افتراقی همراه با اثرهای متقابلی كه متغیرهای مورد بررسی در هر یك از این دو نظریه بر روی یكدیگر دارند، نظریه جامعی را برای تبیین بزهكاری شكل می دهد.
چنان كه دیدیم، نظریه كنترل اجتماعی با تكیه بر نیروهای درونی فرد و به اصطلاح با تمركز بر «حضور روانی» افراد صاحب نفوذ بر ذهن و نوجوان به تبیین و چگونگی جلوگیری از بزهكاری می پردازد، اما از تأثیر نیروهای منفی محیط بیرون غافل می ماند. در عوض نظریه پیوند افتراقی با توجه انحصاری به نیروهای بیرونی از تأثیر حفاظتی نیروهای درونی غفلت می كنند.
منابع:
1- مشكانی، محمدرضا، مشكانی، زهرا سادات (1381)؛ سنجش تأثیر عوامل درونی و بیرونی خانواده بر بزهكاری نوجوانان، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره 2
- پیكا، ژرژ (1370 )، جرم شناسی، ترجمه دكتر علی حسین نجفی ابرند آبادی، تهران انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، چاپ اول.
- چلبی، مسعود، روز بهانی، توران (1380)؛ نقش خانواده به عنوان عامل و مانع بزهكاری نوجوانان، پژوهشنامه دانشكده ادبیات و علوم انسانی، شماره 29 دانشگاه شهید بهشتی
- محسنی، منوچهر (1380) جزوه جامعه شناسی انحرافات
- سروسانی، صدیق (1372) جامعه شناسی انحرافات، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
تهیه و تنظیم: غ- پارسا
سایر لینک ها
خانواده مأمن امنیت و آرامش( قسمت اول )
شیوه های فرزندپروری - خانواده سمبل امنیت و آرامش ( قسمت دوم )
تضعیف ارزشهای معنوی ، تقویت زمینه بزهكاری است