بررسی معنای رزق از نظر علامه طباطبایی
در تفسیر المیزان
(قسمت اول)
بسم الله الرحمن الرحیم
از کلامه علامه طباطبایی در ذیل آیه َ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِساب (1) درباره معنای رزق بدست میآید که:
معنای اصلی رزق، همان «غذا» است و از موارد استعمال آن به دست مىآید كه در معناى این كلمه نوعى «بخشش و عطا» هم خوابیده است؛ بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذایى را كه به آدمى مىرسد، چه دهندهاش معلوم باشد و چه نباشد «رزق» خواندند؛ سپس توسعه دیگرى در معناى آن داده و آن را شامل «هر منفعتی كه به انسان رسد» نمودهاند هر چند كه غذا نباشد، و به این اعتبار «همه مزایاى زندگى» اعم از مال و جاه و عشیره و یاوران و جمال و علم و غیره را رزق خواندند. (2)
برخی از آیاتی که رزق در معنای وسیع اخیر به کار رفته است:
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَیْرٌ، وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ؛ مگر از ایشان مزد مىخواهى مزد پروردگارت بهتر است و او بهترین رازقین است (3)
و نیز از شعیب حكایت فرموده كه به قوم خود گفت: یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی، وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً (4) كه مراد وى از «رزق حسن» نبوت و علم بود. (5)
رزق در حقیقت فقط منسوب به خداست (6)
در آیه شریفه إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِین (7) با در نظر گرفتن این كه این آیه در مقام حصر است، بر مىآید كه:
اولا: رزق به طور حقیقت جز به خدا منسوب نمىشود، و هر جا به غیر او نسبتش دهند از قبیل نسبت عمل خدا به غیر خدا دادن است.
مانند آیه «وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (8) كه از آن استفاده مىشود: رازق زیاد است، و خدا بهترین آنان است.
ثانیا: آن چه خلق در وجودشان از آن بهرهمند مىشوند، رزق ایشان و خدا رازق آن رزق است. دلیل بر این معنا علاوه بر آیات بسیارى كه در باره رزقسخن گفته، آیات زیاد دیگرى است كه دلالت دارد بر این كه خلق و امر و حكم و مِلْك و مشیت و تدبیر و خیر، همه خاص خداى عز و جل است.
ثالثا: آن چه انسان در راه حرام استفاده کند، رزق خدا نیست و نباید وسیله معصیت را به خدا نسبت داد، براى اینكه خود خدا معاصى بندگان را به خود نسبت نداده، و تشریع عمل زشت را از خود نفى نموده است: قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ، أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون؛ بگو خداى تعالى به عمل زشت امر نمىكند آیا علیه خدا سخنانى مىگوئید كه دلیل علمى بر آن ندارید. (9) و نیز فرموده: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ... وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ (10) و حاشا از خداى سبحان كه از عملى نهى كند و سپس بدان امر نماید و وسیله انجام آن را براى معصیت كار فراهم فرماید.
هیچ منافاتى بین این دو مطلب نیست كه از سویى مثلا طعام و شراب حرام، به حسب تشریع رزق نباشد، و از سوى دیگر به حسب تكوین رزق و آفریده خدا باشد... (11)
آنچه خداوند بر خلق خود افاضه میکند، خیر و مایه انتفاع او است و «رزق» او به شمار مىرود
مىبینیم كه خداى تعالى هر چیزى را مخلوق خود و نازل شده از خزائن رحمت خود دانسته، مثلا مىفرماید: وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ هیچ چیز نیست مگر آنكه خزینههایش نزد ما است، و ما آن را نازل نمىكنیم مگر به اندازه معلوم (12) و از سوى دیگر مىفرماید: وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ؛ هر چه نزد خدا است خیر است (13)
و ما وقتى این دو آیه و امثال آنها را به یكدیگر ضمیمه مىكنیم، این معنا را مىفهمیم كه هر موجودى در این عالم به هر چیزى نایل شود و در طول وجودش از هر چیزى برخوردار گردد، از ناحیه خداى سبحان برخوردار گشته و همان مایه خیر او است، و خدا در اختیارش گذاشته تا از آن بهرهمند گردد... نیز به ضمیمه آیه ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَیْءٍ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ (14)
و اما اگر بعضى از مواهب الهى براى بعضى از موجودات مایه ضرر است، شر بودن و ضرر بودن آن امرى نسبى است، یعنى تنها براى آن موجود شر و مایه ضرر است، و براى بقیه موجودات نافع و خیر است، و نیز براى علل و اسبابش در نظام هستى خیر است.
كوتاه سخن اینكه آن چه خداى تعالى بر خلق خود افاضه مىفرماید، خیر و مایه انتفاع او است؛ و به حسب انطباق معنا، رزق او به شمار مىرود، چون رزق چیزى به جز عطیهاى كه مایه انتفاع مرزوق قرار گیرد نمىباشد، و چه بسا كه آیه شریفه وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَیْرٌ (15) هم اشاره به این معنا باشد.
رزق و خیر و خلق، به حسب بیان قرآن از نظر مصداق، متساوى النسبة هستند.
از بیان بالا روشن مىشود كه رزق، و خیر، و خلق، به حسب بیان قرآن از نظر مصداق امورى متساوى النسبه باشند، یعنى هر چه رزق است، خیر و مخلوق است و هر چه مخلوق است رزق و خیر است، و هر چه خیر است مخلوق و رزق است تنها فرقى كه در بین هست این است كه رزق مرزوق مىخواهد، تا مرزوقى نباشد كه از رزق ارتزاق كند، رزق نیز صادق نیست.
پس غذا براى قوه غاذیه رزق است، چون بدان محتاج است؛ و قوه غاذیه براى یك انسان رزق است، چون بدان محتاج است؛ و انسان براى پدر و مادرش رزق است چون به او احتیاج دارند... (16)
هر رزق، بخششی بدون عوض است.
و از آنجا كه هر رزقى و هر چیزى خالص براى خدا است، پس هر چیزى كه او افاضه كند، و هر رزقى كه او بدهد عطیهاى است بدون عوض و بدون اینكه چیزى در مقابلش گرفته باشد؛ زیرا هر چیزى، عوض و در مقابل بخشش خدا فرض شود، خود آن عوض هم از خدا است مثلا اگر عبادت را عوض نعمتهاى خدا فرض كنیم، آن نیز با توفیق خدا و اعضا و جوارحى است كه او براى ما درست كرده، پس ما حقى بر او پیدا نمىكنیم، تا آن حق عوض نعمتهاى او قرار گیرد، پس احدى نیست كه حقى بر خدا داشته باشد مگر حقى كه خود خدا بر خود لازم شمرده.
خداوند رزق را بر خود لازم شمرده
گفته شد: احدى نیست كه حقى بر خدا داشته باشد، مگر حقى كه خود خدا بر خود لازم شمرده. خداوند درباره رزق فرموده: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها؛ هیچ جنبدهاى در زمین نیست مگر آنكه رزقش به عهده خداست. (17)
این عهدهگیرى را كسى بر خدا واجب نكرده، خود او است كه رزق هر جنبندهاى را به عهده گرفته است.
و نیز فرموده: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ؛ به پروردگار آسمان و زمین سوگند كه وعده رزق شما حق است همانطور كه سخن گفتن شما واقعیت دارد. (18)
پس زرق با اینكه بر خدا حق است؛ از آنجا كه حقى است كه خود به عهده گرفته،عطیهاى است از ناحیه او؛ نه اینكه حقى باشد از مرزوق به عهده او. (19)
خورندگان مال حرام، رزقی از حلال دارند! (20)
از اینجا روشن مىگردد كه هر انسانى كه با حرام روزى مىخورد، سهمى و رزقى از حلال دارد، براى اینكه ساحت مقدس خداى تعالى منزه از آن است كه رزق انسان را حقى ثابت بر عهده خود بكند، آن گاه از مسیر حرام او را روزى دهد، و در عین حال او را از خوردن حرام نهى هم بكند، و در آخرت عقاب هم بفرماید.
توضیح این كه، رزق همانطور كه گفتیم عطیهاى است الهى، و چون چنین است پس رزق رحمتى است از خداى بر خلق و همانطور كه رحمت دو قسم است (رحمت عمومى كه شامل همه خلایق مىشود و رحمت خاصه كه در طریق سعادت انسان صرف مىشود)؛ رزق خدا هم دو قسم است: یكى رزق عمومى كه عطیه عامه الهى است و تمامى روزىخواران را در بقاى هستى امداد مىكند، و قسم دوم آن رزق خاص است كه در مجراى حلال واقع مىشود.
رزق عمومی به حكم آیه وَ خَلَقَ كُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً (21) مكتوب و مقدر است؛ همچنین رحمت خاصه و رزق خاص او نیز مكتوب و مقدر است، و همانطور كه هدایت - كه یكى از رحمتهاى خاصه است- مكتوب و مقدر در تشریع است، و براى هر انسانى (چه مؤمن و چه كافر) نوشته شده و به همین جهت براى همه ارسال رسل و انزال كتب نموده و فرموده: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ، ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ، إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ؛ من جن و انس را نیافریدم مگر براى اینكه عبادتم كنند، نه مىخواهم مرا روزى دهند، و نه طعامم دهند، چون كه خدا رزاق و داراى نیرویى متین است. (22)
روایتی در این باره (23)
از امام باقر علیه السلام روایت داریم که فرمودند:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حجة الوداع فرمود: آگاه باشید كه روح الامین به قلبم انداخت كه هیچ انسانى نمىمیرد مگر وقتى كه رزقش را تا حد كمال خورده و دیگر در نزد خدا رزقى نداشته باشد. پس از خدا بترسید، و در راه به دست آوردن رزق منحرف نشوید؛ راه صواب را به دست گیرید، و دیر رسیدن بهرهاى از رزق، شما را به نافرمانى خدا وا ندارد، براى اینكه خداى تعالى رزق حلال را بین خلقش تقسیم كرده و آن را بهطور حرام تقسیم ننموده، و خلاصه آنچه را خدا تقسیم كرده رزق حلال است، نه حرام، پس هر كس از خدا پروا كند، و خویشتندارى نماید، رزقش از راه حلال خواهد رسید، و هر كس پرده حرمت خدا را پاره نموده، و رزقش را از غیر راه حلال بگیرد، رزق حلالش را به عنوان قصاص از او خواهند گرفت، در نتیجه همان مقدارى را كه باید از حلال مىخورد از حرام خورده، و نه بیشتر، با این تفاوت كه حساب آن را باید پس بدهد. (24)
رزق، چیزى است كه مورد انتفاع واقع شود و ربطى به زیادى و كمى مال ندارد (25)
مطلبى كه در اینجا واجب است بدانیم، این است كه رزق همانطور كه گفتیم به معناى چیزى است كه مورد انتفاع مرزوق قرار بگیرد. قهرا از هر رزقى آن مقدار رزق است كه مورد انتفاع واقع شود، پس اگر كسى مال بسیارى جمع كرده، كه به غیر از اندكى از آن را نمىخورد، در حقیقت رزقش همان مقدارى است كه مىخورد، بقیه آن رزق او نیست مگر از این جهت كه بخواهد به كسى بدهد، كه از این جهت رزق است و از جهت خوردن رزق نیست. پس وسعت روزى و تنگى آن ربطى به زیادى مال و اندكى آن ندارد.
ادامه دارد...
پی نوشت ها:
(1) آل عمران/27
(2) ترجمه المیزان، ج3، ص214
(3) مؤمنون/72
(4) هود/88
(5) ترجمه المیزان، ج3، ص215
(6) ترجمه المیزان، ج3، ص216
(7) ذاریات/58
(8) و خدا بهترین رزق دهندگان است (جمعه/ 11)
(9) اعراف/ 28
(10) نحل/ 92
(11) ترجمه المیزان، ج3، ص216
(12) حجر/ 21
(13) قصص/ 60
(14) مؤمن/ 62
(15) طه/ 131
(16) ترجمه المیزان، ج3، ص217
(17) هود/ 6
(18) ذاریات/ 23
(19) ترجمه المیزان، ج3، ص218
(20) ترجمه المیزان، ج3، ص219
(21) فرقان/ 2
(22) ذاریات/ 58
(23) ترجمه المیزان، ج3، ص226
(24) كافى، ج5، ص80، ح1
(25) ترجمه المیزان، ج3، ص221
فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان