تبیان، دستیار زندگی
در بازار نشر همه نوع كتابی می‌توان یافت؛ از كتاب‌های تخصصی كه تنها در كل كشور شاید به تعداد شمارگان محدود سه تا پنج هزار نسخه‌شان، مخاطب داشته باشند تا كتاب‌های همه فهمی در موضوعات ادبیات داستانی و روان شناسی عام پسند كه به...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قورت دادن قورباغه چه مشكلی را حل می كند؟


در بازار نشر همه نوع كتابی می‌توان یافت؛ از كتاب‌های تخصصی كه تنها در كل كشور شاید به تعداد شمارگان محدود سه تا پنج هزار نسخه‌شان، مخاطب داشته باشند تا كتاب‌های همه فهمی در موضوعات ادبیات داستانی و روان شناسی عام پسند كه به چاپ‌های متعدد و چندین ده باره می‌رسند. و خوشا به اقبال ناشر این كتاب‌ها كه در آشفته بازار كتاب كه به ورشكستگی پهلو‌می‌زند، با چنین كتاب‌های پرمخاطبی (البته در مقیاس ایران، و نه جهان) همچنان به كسب خود ادامه‌ می‌‌دهند.

گواه این استقبال را می‌توان در رویدادهای این چنینی یافت: گاه در اتوبوس و یا تاكسی افرادی دیده‌ می‌شوند كه با علاقه و اشتیاق سر در كتابی فرو برده و فارغ از شلوغی پیرامون یا سرسام ترافیك، از فرصت بهره گرفته‌اند و شیرینی مطالعه را در كام خود می‌ریزند. كتاب‌هایی كه یا عنوان آنها عجیب و برانگیزاننده است، مانند: « چه كسی پنیر مرا جابه‌جا كرد؟» و یا « قورباغه را قورت بده» و یا از عناوینی پرجاذبه كمك گرفته‌اند، مانند: « از دولت عشق».

نیازی به آمار و ارقام نیست. اگر جوینده علاقه مند سری به كتابفروشی‌ها بزند و به عناوین كتاب‌های خریداری شده، نگاهی بیافكند، می‌تواند دریابد كه شمار قابل توجهی از كتاب‌هایی كه شانس خوانده شدن می‌یابند، در موضوعات روان شناسی عام پسند هستند. این كتب طبق ادعای نویسنده یا مترجم‌شان «روش‌هایی برای زندگی خلاق و شاد و خلاصی از افسردگی و بی‌هدفی» به خوانندگانشان هدیه می‌دهند یا «به میلیون‌ها انسان كمك می‌كنند تا حقیقت ساده زندگی را كشف كنند» یا « روش‌های ضروری برای برقرار ساختن ارتباطی موفق و راه های عملی به كارگیری این روش‌ها را در زندگی» پیشنهاد می‌كنند.

جملات و عبارات برگرفته از این كتاب‌ها نیز گویاست:

«به جای آنكه خود را مقصر بدانید سعی كنید از هر اشتباه درس بگیرید»(1)

« بدون احساس ناراحتی از تعریف و ستایش دیگران لذت ببرید»(2)

«انسان وقتی پاداش می‌گیرد كه بر ترسش غلبه كند و از ماجراجویی لذت ببرد»(3)

« تا انسان تغییر نكند هیچ چیز بهتر نمی‌شود» (4)

«غلبه بر ترس، یعنی آزادی»(5)

این كتاب‌ها از چه ویژگی برخوردارند كه در میان ایرانیانی كه سرانه مطالعه در میان آنان كمتر از ده دقیقه در سال است، این چنین با استقبال روبرو شده‌اند؟ مخاطبان بسیار این گونه آثار در این كتاب ها به دنبال چیستند؟ نویسندگان با راهنمایی‌شان چه مشكلاتی را در زندگی مخاطبانشان حل می‌كنند و به كدامین نیاز پاسخ می‌گویند؟

مسئله آنگاه جالب‌تر می‌شود كه بدانیم «70 تا 80 درصد مشتری‌های كتاب‌های روان شناسی خانم‌ها هستند: دانشجویان روان شناسی، دختران جوان و نوجوان از سنین دبیرستانی تا دانشگاهی و همین طور خانم‌های خانه‌دار.»(6)

به نظر می رسد كه درصد قابل توجهی از افراد در جامعه ما در زمینه خودباوری، درك درست از خویشتن و زندگی، راه های رویارویی با مشكلات زندگی و همچنین در برقراری ارتباط با دیگر افراد با مشكلات عدیده‌ای روبرو هستند كه چنین شمارگان این كتب در كشور ما در مقایسه با دیگر موضوعات بالاست. البته باید یادآور شد كه« این نوع كتاب‌ها كه بیشتر در ردیف روان شناسی رفتاری یا تربیتی قرار می‌گیرند در تمام دنیا فروش بالایی دارند.» (7)

آنچه در این نوشتار مهم است بررسی علت یا علل گرایش خوانندگان- به ویژه جوانان و زنان- به این موضوعات و‌ آثار است.

پیش از این گفتیم كه این كتب راه های موفقیت در زندگی و یا رویارویی با مشكلات آن را در خلال جملات تاثیر‌گذار آموزش می‌دهد و یا با ارتقاء اعتماد به نفس خواننده در مجموع او را برای زندگی توانمند می‌سازد. شاید یكی از علل گرایش و علاقه مخاطبان را بتوان در این مورد یافت. نظام آموزشی در كشور ما در طی دوازده سال كودكان ما را برای زندگی آماده می‌كند یا ذهن آنان را با مجموعه ای از محفوظات و دانستنی‌ها انباشته می‌سازد؟ آیا آموزش و پرورش ما تلفیقی از دو واژه « آموزش» و « پرورش» است یا ا ین که در طی 12 سال تنها به جنبه آموزشی مواد درسی توجه دارد؟ و اگر به هر دو مورد نظر دارد، اولویت با كدام است.؟

با بررسی نتایج و محصولات این نظام آموزشی به سادگی می‌توان به این سوالات پاسخ داد. كودكان ما در آغاز هفت سالگی با شوق بسیار به مدرسه می‌روند و در پایان هجده سالگی با نمراتی عالی، متوسط و گاه بد مدرسه را پشت سر می‌گذرانند. ولی متاسفانه ره توشه آنان از این سالها تنها همین نمرات است. این جوانان از زندگی هیچ نمی‌دانند؛ برای مقابله با مشكلات زندگی آماده نیستند، توانایی‌های خود را كشف نكرده‌اند، با «تفكر و اندیشیدن» كه مهمترین ابزار آدمی برای رویارویی با زندگی است، بیگانه اند. از این رو می‌توان گفت كه جوانان ما پس از پایان مدرسه تنها انبانی از مواد درسی‌ اند، تك درخت شكننده‌ای هستند كه در تندباد واقعیات زندگی در هم می‌شكنند. از این روست كه جوانی چنین یكه و یله وقتی رخ در رخ زندگی می‌ایستد‌، درمی‌یابد كه نیازمند راهنمایی است، باید بیاموزد كه چگونه زندگی كند، چگونه از مشكلات نهراسد. به استقبال تغییر برود و خود زندگی‌اش را اداره كند و آن را به دست تقدیر و اتفاق و شانس و اقبال نگذارد؛ و اینجاست كه كتاب‌های روان شناسی همه فهم، یا كتاب‌هایی كه برقراری ارتباط صحیح با دیگران را آموزش می‌دهند مورد استقبال این جوانان قرار می‌گیرند.

زنان نیز در كنار جوانان مخاطبان عمده این گونه كتاب‌ها هستند. آنان در این كتاب‌ها به دنبال چه هستند؟ زنان در هر سنی خود را نیازمند آموختن می‌دانند؛ چرا كه همواره از طرف فرهنگ مردسالار موجود در جامعه مورد این اتهام قرار می‌گیرند كه ناقص اند، توانایی های‌شان مورد انكار یا سوال قرار می‌گیرد؛ از این رو همواره باید در جهت اثبات توانایی‌های خود بكوشند و روحیه و اعتماد به نفس خود را حفظ كنند. از سوی دیگر « زنان به طور غریزی نسبت به زندگی كنجكاوتر و علاقه مندتر اند، پس به دنبال راه حل می‌گردند و یكی از راه حل ها خواندن كتاب‌های «خود بهبودی» و روان شناسی عام پسند است.»(8) این كتاب‌ها به زنان اعتماد به نفس می بخشد، آنان را در رویارویی با مشكلات ناشی از زندگی و كار در جامعه‌ای مردسالار یاری می‌دهد، و در مجموع حس خوبی از زن بودن را به آنان منتقل می‌كند. حسی كه متأسفانه در سال‌های اخیر در میان دختران نوجوان و جوان ما به شدت كاهش یافته‌‌است. زنان با مطالعه این كتب، چرخه باطل ِ زیستن برای دیگران- همسر و فرزندان- را در هم می‌شكنند و زمانی را به خود اختصاص می‌دهند، تا ورای همسری و مادری، به خود- به عنوان یك زن و یك انسان- بیاندیشند و راه های توانمند سازی خود را در این میان بیابند. در این صورت اگر زنان در موقعیت یك زن، انسانی توانمند، كوشا، خودباور و فعال باشند، در مقام مادر می‌توانند این فرهنگ را به فرزندان خویش نیز منتقل سازند و دوشادوش همسر خویش در برابر مشكلات زندگی بایستند.

این كتاب ها به خوانندگان خود می‌آموزند «تا خودشان و آدم های اطرافشان را بهتر بشناسند و یا اینكه مغز و ذهن و درونیاتشان را توسعه دهند.»(9) و این امر می‌تواند در زندگی سالم و بر اساس معیارهای درست، تاثیر شگرفی بر جای گذارد.

دراینجا یك سوال پیش می‌آید: آیا افرادی كه مجدّانه در مطالعه این آثار می‌كوشند، از این طریق راهی به مطالعات جدی تر و تخصصی تر می‌یابند؟ آیا این گونه خواندن‌ها راه به خواندن‌های حرفه‌ای و در نهایت توسعه فرهنگی می‌گشاید؟

اگر مطالعه را به صورت عام "افزایش دانایی انسان نسبت به خود یا اطرافش" در نظر بگیریم، این گونه مطالعات، مطالعه جدی تلقی می‌شوند. ولی اگر مطالعه "گشایش باب تفكر، اندیشه و استدلال" باشد، می‌توان امیدوار بود كه مطالعه این گونه آثار با درونی كردن فرهنگ مطالعه و با وارد كردن كتاب به زندگی مردم ما می‌تواند راه را برای ورود كتاب های جدی تر نیز تسهیل كند. به ویژه در جامعه ما كه در سبد خرید هر خانوار ایرانی همه اقلام از كم یا زیاد در آن یافت می‌شود ولی كتاب در آن جایی ندارد. كسی كه با خواندن كتاب‌های روان شناسی عام پسند و ساده، با كتاب و مطالعه انس می‌گیرد، دیگر گرانی احتمالی كتاب از هر نوع و با هر موضوعی او را از خرید كتاب برحذر نمی‌دارد. كسی كه شیرینی مطالعه را دركام خود چشیده، و تاثیر آن را بر زندگی خویش به عینه مشاهده كرده‌است، دیگر وقت خود را هر چند اندك به بطالت و بیهودگی نمی‌گذراند و در هر فرصتی از گنجینه‌‌های دانش بشری بهره می‌گیرد تا خود را با زمانه خویش مطابقت دهد و فاصله دانسته ها و نادانسته‌های ذهنی خویش را كم كند. هر چند دانش بشری با چنان سرعتی در حال پیشرفت و توسعه است كه تنها مطالعه‌ی مستمر، هدفمند و جدی می‌تواند آدمی را با این جریان سریع همراه كند. فراموش نكنیم كه بخش عمده‌ای از فرهنگ غرب كه امروزه در لایه‌های درونی بسیاری از فرهنگ‌ها در مشرق زمین تاثیر گذاشته ‌است، مدیون استمرار در خواندن، خواندن، و خواندن است.

خواندن كتاب‌هایی چون« قورباغه را قورت بده» از چند جهت دارای فواید بسیار است: بازار نشر را از ورشكستگی می‌رهاند، به خواننده احساس توانمندی و قدرت می‌بخشد، به درونی شدن فرهنگ مطالعه كمك می‌كند، و در آخر كار به كسی كه كتابی چون «قورباغه را ...» را می‌خواند، می‌توان به راحتی مطالعه كتاب جدی و بسیار مفیدی را سفارش كرد و مطمئن بود كه او در خواندن آن جدیت به خرج می‌دهد؛ ولی كسی كه هیچ كتابی نمی‌خواند، آیا از این مزیت بهره ای دارد؟

پی نوشت‌ها:

1- كریس كول: فهیمدن، فهماندن و ارتباط موثر؛ ترجمه: دكتر پروانه كاركیا، 1376. ص 192

2- همان؛ ص 193.

3- اسپنسر جانسون: چه كسی پنیر مرا جابه جا كرد؟؛ ترجمه: شمسی بهبهانی، تهران. نشر اختران،چاپ هفتم 1383، ص 54

4- همان.

5- همان ص 44

6- 8،7،6 و9 – ماهنامه زنان: ش 114، ص 12 تا 15، خضرحیدری فهیمه، «مردم دیگر می خواهند با دلشان زندگی كنند.»