تبیان، دستیار زندگی
از این نکته غافل نباشیم که بسیاری از آثار ادبی جهان در سایه ی جنگ تولد یافته اند که بارزترین آن «جنگ و صلح» تولستوی و «بینوایان» ویکتور هوگو است. چنگ ما نه در شکوه از جنگ های دیگر چیزی کم داشت و نه در انگیزه. اما چرا ما چنین شاهکارهایی را خلق نکرده ایم؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کدام شعر؟، کدام دفاع مقدس؟

بحث بر سر آنکه آیا اصالت در شعر، چگونه گفتن است یا چه گفتن؟ چیزی نیست که بتوان به سادگی پاسخ قانع کننده ای به آن داد. اما بی شک باید پذیرفت موضوعی که شعر از آن و درباره ی آن سخن می گوید خود می تواند منشأ نگاه ها و تأملات بسیار باشد. تقسیم بندی شعر به شعر دفاع مقدس و جز آن نیز از همین رهگذر بوده است. می توان این رویکرد را در بررسی دقیق تر شعر دفاع مقدس نیز اتخاذ کرد و غیر از تأمل در ساختارهای شکلی و ویژگی های صوری این نوع از شعر، نظر به مضامین و موضوعاتی انداخت که در شعر دفاع مقدس به آنها توجه شده است یا انتظار می رفته است که توجه شود. سید اکبر میر جعفری  در مقاله ی «کدام شعر؟ کدام دفاع مقدس؟» با هدف بازکاوی بخشی از این مسئله به سراغ شعر دفاع مقدس رفته است.

دیروز

دفاع مقدس

«تابستان سال 63 بود یا 64، نمی دانم. با چند نفر از هم سالانم قدم می زدیم و می رفتیم که بعدازظهر کشدار یکی از روزهای تابستان را به پایان برسانیم. در راه چند برگی از نشریه ای (شاید اطلاعات هفتگی) را پیدا کردیم. اولین چیزی که در یکی از برگ های آن مجله به چشم مان خورد، یک شعر بود که این گونه آغاز می شد:

ای یلان صف شکن اسطوره شد ایثارتان

کوه آهن آب شد در عرصه ی پیکارتان

گونه را در شط خون شویید رو در روی خصم

تا شود گلگون تر از روی شفق رخسارتان...

وارثان فتح خورشید شما روح خداست

آن که کرد از خواب سنگین قرون بیدارتان

آن شعر چنان ذوقمان را برانگیخت که آن را دست به دست چرخاندیم و خواندیم و به خاطر سپردیم».

این ماجرا، سرآغاز آشنایی من با شعر جنگ بود. از آن جمع چند نفره نیز بحمدالله هیچ کدامشان جز من گرفتار شعر نشد.

دیروز شعر دفاع مقدس چنین باید می بود و بود. شعری صریح، حماسی و برانگیزاننده که کمابیش عموم خوانندگان را تحت تأثیر قرار می داد. این شعرها پا به پای مردم و رزمندگان بود و جنگید و شهید شد، اما جاودانه نشد! بسیاری از این دست شعرها به صورت سرود، پارچه نوشته و ... به جامعه راه پیدا کرد. این بخش از شعر دفاع مقدس شعری کاربردی بود و به خوبی از عهده ی رسالت خویش برآمد.

البته و صد البته که این، همه ی شعرهای آن روزگار نبود. نمونه های زیادی را می توان یافت که شاعرانه تر و نجیبانه تر در کنار صداهای رسای حماسی، زمزمه ای هنرمندانه داشتند و هنوز هم نه تنها آن صداها به گوش می رسد. بلکه سرمشق شعر امروز دفاع نیز شد.

امروز

شعر دفاع مقدس، یعنی شعری که موضوع محوری آن دفاع مقدس است. این نوع شعر یا تأویل ناپذیر است؛ یعنی از آن جز موضوع دفاع مقدس هیچ برداشت دیگری ممکن نیست یا شعری است که یکی از تأویل های ممکن آن «دفاع مقدس» است. اما آنچه از شعر دفاع مقدس توقع داریم، اغلب همان گونه ی اول است؛ یعنی شعری که درباره ی دفاع مقدس سروده شده است. چنان که وقتی از شعر آیینی، شعر اجتماعی نیز سخن می گوییم منظورمان همان گونه ی اول است؛ یعنی شعری که موضوع دارد. به عبارت دیگر شعر دفاع مقدس باید هم «شعر» باشد و هم به «دفاع مقدس» پرداخته باشد. در اینجا چند پرسش مطرح است.

1. آیا می توان شعر دفاع مقدس را به همین یک گونه منحصر کرد؟

2. درباره ی شعرهایی که یکی از قرائت های آن «دفاع مقدس» است، چگونه قضاوت خواهیم کرد؟ آیا این شعرها را می توان شعر دفاع مقدس نامید؟

اما پاسخ:

1. همان طور که در آغاز گفتیم، آنچه را شعر دفاع می خوانیم، عمدتاً همان گونه ی نخست است و شاهد مثال ما نیز همین کتاب هایی است که هر ساله کنگره های دفاع مقدس منتشر می کنند. درباره ی ویژگی های شعر دفاع مقدس بسیار گفته اند و بسیار شنیده ایم. به اجمال می توان گفت شعر دفاع مقدس فراز و فرودهای زیادی داشته است. دوره ی آغازین این شعر با زیانی صریح و حماسی آغاز می شود. در این دوره شعرها بیشتر رجز و شعار است.

در سال های پایانی دهه ی شصت، همان زبان صریح و حماسی کم کم رنگ شاعرانه به خود می گیرد. دهه ی هفتاد دهه ی شعرهای اعتراض است و در این سال ها جریانی نوپا در شعر دفاع مقدس را می توان نظاره کرد.

در همه ی این دوره ها بهره گیری از واژگانی آشنا، موضوع را کاملاً اختصاصی کرده است. اگر در شعر دهه ی شصت کلماتی چون لاله، شهید، خون و خطر، نشانه های آشنای شعر دفاع مقدس بود، در این سال ها «استخوان، پلاک و چفیه (آن هم از نوع پوسیده ی آن!)» نشانه های رایج این نوع شعر است و این کلمات در اغلب شعرها به چشم می خورد.

مواجهه ی شاعر با کلمات، دو حالت بیشتر ندارد، یا شاعر آن قدر قدرتمند شعر می گوید که کلمات انتخابی خود را از عرصه ی جغرافیا و زمان فراتر می برد و به عنصری عمومی تبدیل می کند؛ چنان که کلماتی چون محتسب، صوفی و رند در دیوان حافظ از محدوده ی زمانی و مکانی فراتر می رود و این عناصر بومی چنان با قدرت به کار گرفته می شوند که تا زمانه ی ما و در جغرافیای دیگر ملل می توان آن را درک کرد و فهمید. به عبارت دیگر، حافظ این عناصر را از معانی اولیه ی آن تهیه نکرده، بلکه مفاهیم دیگری را به آن افزوده است.

آنچه مسلم است شاعران زمانه ی ما نه ادعای حافظ شدن دارند و نه در عمل توانسته اند به کلمات و نشانه های شعرشان تشخصی بدهند. از سوی دیگر، هر چه شعر به عناصر و نشانه های بسته و محدود بسنده کند، از جمال پرواز خود کاسته، و آینه واری خود را نیز کاهش داده است. دقیق تر اینکه چنین شعری از رسالت خود باز می ماند.

آنچه مسلم است؛ هنوز که هنوز است واژگانی چون چفیه، خاکریز، پلاک و... نتوانسته اند در شعر این دوره بیش از آنچه که هستند، نمودی داشته باشند. در واقع این واژگان برای نماد شدن، طبع های هنرمندانه تری را طلب می کنند. البته گویا در سینمای دفاع مقدس چنین اتفاقی رخ داده است؛ به ویژه برای «پلاک» در فیلم های ابراهیم حاتمی کیا؛ پلاک در سینمای حاتمی کیا به نماد هویت تبدیل شده است. از همین رو این نماد باید حفظ شود و به وسیله ی «مهاجر» از دسترس دشمن دور بماند و حتی نقش داغ آن بر کف دست های رزمنده باقی بماند که ماند.

البته هنگامی که از تأویل پذیری، که همان خاصیت آیینگی است، سخن می گوییم، باید توجه داشت که هر شعری بنا به قدرت و استحکام آن می تواند یک یا چند حوزه را در نوردد. باز هم حافظ مثال خوبی در این زمینه است. در شعرهای حافظ نمونه هایی وجود دارد که قابلیت تأویل در چند حوزه مانند حوزه های عرفانی و اجتماعی را دارد. مثال بارز در این باره غزل مشهور حافظ با مطلع ذیل است:

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

در شعر شاعران دهه ی شصت، نمونه هایی از شعرهای تأویل پذیر را می توان یافت. شعر زیر از قیصر امین پور به اشارت خود شاعر برای شهدای فاتح لانه ی جاسوسی سروده شده است، اما می توان آن را نمونه ای از شعر «دفاع مقدس» (یعنی شعر جنگ) به حساب آورد.

ناگه رجز هجوم خواندند

بر گرده ی گردباد راندند

شستند به خون شب زمین را

شمشیر به آسمان رساندند

لرزید زمین چنان که گفتی

چندین رمه را ز جا رماندند

این شعر اگر هم درباره ی جنگ تأویل شود، باز در همان حوزه ی اجتماعی باقی مانده است و قطعاً نمی توان از آن قرائتی عاشقانه ارائه کرد.

شعر مقاومت از آنجا که در ذات خود شعری اجتماعی است، از عناصر بومی نیز بهره می برد و این در شعر مقاومت دیگر ملل نیز دیده می شود. آنچه مسلم است، نمی توان بدون نشانه های اجتماعی، شعر اجتماعی سرود. اما اینکه شاعر بتواند کلمات و عبارات شعر خود را از بند زمان و مکان رها کند، بحث دیگری است و این امر جز از شاعران و نویسندگان بزرگ بر نمی آید.

در شعر «طبل های غرّان» ضیاءالدین ترابی بهره گیری از عناصر بومی کاملاً روشن است:

سیاه مثل من، بی نام و نشان اینجا

مرگ من در الیزابت ویل مرگ تو بود

خون ریخته بر شارپ ویل

پیش از این بر زمین ریخته بود

دریولوندی

آلاباما و ممفیس

فرد هامپتون در بستر شیکاگو

خون و شلیک تفنگ در تاریکی

چنین پیش بینی کرده بودند آیا

که پلنگ باید بی هیچ جست و خیزی

در بسترش بمیرد؟

شاعر هر چقدر هم که مضامین و مفاهیم بکری را در ذهن خود خلق کند، باز هم ابزاری جز واژه برای بیان آن ندارد. اگر شاعر به هر دلیلی خود را در چنبره ی چند واژه محدود کند، قطعاً ابزارهای خود را محدود کرده است. در عین حال شاعر هر چقدر هم که قدرتمند باشد، به سختی می تواند کلماتی که دارای شناسنامه ای شناخته شده هستند به خدمت بگیرد، ولی هویتی دیگر به آن ببخشد. کدام شاعر قدرتمندی قادر است کلماتی «می»، «ساغر»، «خال لب» و... را با تعریفی جدید ارائه دهد؟

با این توضیح، شاعر دفاع مقدس مجبور است برای توفیق، از واژگان تکراری و کلیشه ای عبور کند.

3. چرا نباید شعرهای تأویل پذیر را نیز جزیی از شعرهای دفاع مقدس بدانیم؟

آیینگی مهم ترین خاصیت شعر است و اگر شعر حافظ و سعدی تا این زمان زنده و پویا مانده است، به همین دلیل است.

در شعر دهه هفتاد نمونه هایی یافت می شود که به شهادت خود شاعر درباره دفاع مقدس سروده شده است. چند بیت از غزل «آن روزها سبز» محمدرضا روزبه در اینجا آورده می شد"

با موجی از ترنم آن روزهای سبز

می رویم از تلاطم آن روزهای سبز

گل می کند دوباره در آیینه ی خیال

سوسو زنان تبسم آن روزهای سبز

در قاب چشم شعله ورم نقش می زند

تصویر پرتلاطم آن روزهای سبز

یک شب به میهمانی چشمان من بیا

ای از تبار مردم آن روزها سبز

این شعر یادی است از روزهای دفاع مقدس و خاطرات خوشی که شاعر از آن دوران دارد، اما روشن است که در آن کمتر نشانه های رایج شعر دفاع مقدس دیده می شود. در واقع شاعر نخواسته با چند واژه ی تکراری فضای شعر خود را محدود کند. در عین حال این شعر در فضاهای دیگر نیز تأویل پذیر است.

دو بیتی ذیل از سید عبدالله حسینی نیز از همین نوع است که اتفاقاً با غزل بالا فضایی مشترک دارد:

دلا چون صبحدم صادق نبودی

برای پر زدن لایق نبودی

بیا تا فاش گویم جرمت این است

که در آن روزها عاشق نبودی

بعضی از کلمات و ترکیبات در گذر زمان حامل مفاهیم مختلفی شده اند. بهره گیری از این کلمات، شعر را در یک حوزه متوقف نمی سازد. به کلمات گل و لاله در بیت ذیل از سهیل محمودی توجه کنید:

اگر که در کف دیوارها گل و لاله است

عجیب نیست که دیدار یار نزدیک است

گل و لاله می تواند نشانی از آذین بندی باشد، اما توجه داشته باشیم که گل و لاله را می توان تصاویر شهدا در نظر گرفت.

معمولاً حالت تأویل پذیری (از این نوع که مثال زدیم) در شعر سنتی بیشتر در غزل، دو بیتی و رباعی اتفاق می افتد؛ زیرا در این قالب ها مجال تفصیل نیست و فقط عرصه هایی برای بیان لحظه های ناب شاعرانه اند. اما در قصیده و مثنوی شاعر اگر هم نخواهد، کمابیش موضوع واحدی را در شعر پیگیری می کند و این از تأویل پذیری شعر می کاهد. با توجه به آنچه گفتیم، نمی توان این گونه شعرها را از حوزه ی دفاع مقدس حذف کرد؛ زیرا این شعرها از جمله شعرهای موفق هستند.

فردا

«آسیاب جنگ تقریباً از آب افتاده بود، اما هنوز جبهه های جنگ را ترک نکرده بودیم. یکی از آن روزها که دور هم جمع شده بودیم و از هر دری سخنی؛ سخن از تصرف فاو و عملیات والفجر هشت به میان آمد و سپس باز پس گیری فاو توسط دشمن. یکی از همین بسیجی ها که هنوز حتی پشت لبش هم سبز نشده بود، جمله ای گفت که هنوز در گوش من است. او گفت: «ما فاو را تصرف کردیم و دشمن آن را پس گرفت. اما باید دقت کرد که چه تصرف کردنی و چه پس گرفتنی! ما فاو را چگونه و با چه امکاناتی به دست آوردیم و عراق آن را چگونه پس گرفت؟!».

سال های دفاع مقدس روزهایی را به خود دید که نه قلم شاعر و نویسنده آن را به نگارش درآورد و نه دوربین فیلم ساز. کدام قلم توانسته شکوهمندی یک عملیات را به رشته تحریر درآورد و کدام دوربین به ثبت چنین لحظه هایی اهتمام ورزیده است.

در این زمینه می توان دو پرسش دیگر را مطرح کرد:

1. اگر شعرهای تأویل پذیر را نیز شعر دفاع مقدس بدانیم، چگونه می توان فرهنگ دفاع مقدس را به دوره های بعد منتقل کرد؟ آیا اصولاً این وظیفه به عهده ی شعر است؟

2.آیا منظور از دفاع مقدس تنها همان دوره ی جنگ عراق با ایران است؟

و شاید پاسخ:

1. برای اینکه یک شعر درباره ی دفاع مقدس باشد، باید کلیت آن فضای دفاع را تداعی کند. بی شک فرهنگ دفاع مقدس به چفیه، پلاک، سنگر و... خلاصه نمی شود.

شعر دفاع مقدس راه های نرفته ی زیادی پیش رو دارد. شاعر دفاع مقدس برای توفیق نباید خود را گرفتار تعدادی به اصطلاح نماد کند که دیگر حتی تأثیر عاطفی آن نیز به شدّت کم شده است. پاسخ به سؤالاتی چون چیستی و چرایی جنگ، فرهنگ حاکم بر جبهه ها و دستاوردهای دفاع مقدس می تواند موضوع شعر دفاع مقدس باشد. توجه به ظواهر جنگ بدون توجه به ساخت های معنوی آن دیر یا زود شاعر دفاع مقدس را به بن بست و تکرار می کشاند. گلوله مهم است، اما از آن مهم تر کسی است که آن را شلیک می کند و از آن مهم تر نیز انگیزه ی شلیک است. متأسفانه در شعر امروز حتی به شلیک کننده هم کمتر پرداخته شده است چه رسد به انگیزه ی شلیک!

از این نکته غافل نباشیم که بسیاری از آثار ادبی جهان در سایه ی جنگ تولد یافته اند که بارزترین آن «جنگ و صلح» تولستوی و «بینوایان» ویکتور هوگو است. چنگ ما نه در شکوه از جنگ های دیگر چیزی کم داشت و نه در انگیزه. اما چرا ما چنین شاهکارهایی را خلق نکرده ایم؟

از آنچه گفتیم می توان نتیجه گرفت که شعر در حکم یک رسانه، نه توان انتقال بعضی از لحظه های دفاع مقدس را دارد و نه رسالت آن را. بخش مهمی از میراث دفاع مقدس باید از طریق هنرهای دیگری ماندگار شود. شعر معاصر مجال شرح و تفصیل را از شاعر ربوده است و خواننده ی امروزی نیز از شعر چنین توقعی ندارد.

داستان، رمان و فیلم برای ثبت و انتقال صحنه های دفاع مقدس رسانه های توانمندتری هستند.

2. دفاع مقدس به معنای عام، نه در ظرف زمان محدود می شود و نه در ظرف مکان. ادبیات مقاومت مرزهای ملی و قومی را در می نوردد و مخاطب آن وجدان عام بشری است. بنابراین اگر بخواهیم بر مبنای تعریف ادبیات مقاومت به این موضوع بنگریم، جنگ هشت ساله فقط بخشی از آن را به خود اختصاص می دهد. حتی موضوعات جنگ هشت ساله نیز هنوز در جامعه ساری و جاری است و به راحتی نمی توان از کنار آن گذشت. از سوی دیگر هر روز در جهان وقایعی رخ می دهد که می تواند موضوع شعر مقاومت باشد. اگر منظور از برگزاری کنگره های دفاع مقدس حفظ فرهنگ جهاد و ایثار است، نادیده گرفتن وقایعی که در آن حقوق مظلومان نادیده گرفته می شود، نقض غرض است. البته نمی توان به بهانه ی وقایع روز، دوره ی جنگ هشت ساله را به فراموشی سپرده. اما گویی فصل الخطاب همه ی این حرف ها تصمیم متولیان کنگره ی دفاع مقدس است. آنان تصمیم می گیرند که کدام شعر درباره ی دفاع مقدس است و دفاع مقدس کدام است؟

سید اکبر میر جعفری

تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان