روایت داستانی دینی با زبان سینما
گفتوگو با شهریار بحرانی، كارگردان «ملك سلیمان»
وقتی تولید فیلمی 5سال طول میکشد و بودجهای کلان (با متر و معیارهای سینمای ایران) صرف ساخت آن میشود و انبوهی حاشیه فرامتنی پیرامونش- به عنوان پرهزینهترین فیلم تاریخ سینمای ایران- به راه میافتد، طبیعی است که انتظارها از چنین اثری بالا برود.
«ملک سلیمان» در چنین شرایطی تولید شد؛ پروژه دشواری که حکایت از اعتماد به نفس سازندگانش دارد؛ اعتماد به نفسی که باعث شده فراتر از معیارهای معمول و متعارف سینمای ایران حرکت کنند. ملک سلیمان به لحاظ فن، تکنیک و جلوههای ویژه قطعا گامی به جلو برای سینمای ایران محسوب میشود. در سینمایی که تجربههای جالب توجهی در تولید فیلم عظیم ندارد، ساخت چنین فیلمی با آخرین دستاوردهای تکنیکی سینمای دنیا، میتواند امیدبخش باشد. شهریار بحرانی،کارگردان ملک سلیمان باتجربه ساخت سریال تاریخی «مریم مقدس»، اینبار گامی بلندتر برداشته و پا به حیطهای دشوار گذاشته است؛ روایتی از زندگی سلیمان نبی(ع) که اگر انرژی و دقتی که صرف کارگردانیاش شده در مرحله نگارش فیلمنامه نیز وجود داشت، حاصل کار به مراتب چشمگیرتر و تأثیرگذارتر از ملک سلیمان فعلی میشد. با این حال ملک سلیمان به علت در اختیار داشتن امکانات و تکنولوژی پیشرفته روز، فیلم مهمی در سینمای ایران به حساب میآید.
فیلمنامه ملک سلیمان با توجه به اینکه برگرفته از یک قصه قرآنی است و همیشه اصالت این نوع قصهها در فیلمنامه مسئله بوده، به چه صورت به نگارش درآمد؟
زمانی که پروژه ملک سلیمان به تصویب رسید و قرار شد کار نگارش فیلمنامه را آغاز کنیم، با تجربهای که ما در سریال «مریم مقدس» داشتیم میدانستیم که یک دوره تحقیقاتی خیلی مفصل نیاز داریم و تعدادی گروههای تحقیقاتی تشکیل دادیم که یکی به سرپرستی آقای سعید اصفهانیان به عنوان گروه تحقیقاتی قرآنی به تحقیق و بررسی آیات و مسائل پیرامون حضرت، مثل ماجرای پدربزرگوارشان یا ماجرای ملک یا اجنه و شیاطین و مفاهیمی که در حاشیه داستان بود پرداختند. این گروه به تفاسیر مختلف مراجعه کردند و داستان زندگی ایشان را از نظر توالی و تأخر زمانی مرتب کردند که کار بسیار مفصل و گستردهای هم بود. در کنار اینها به طور موازی حجتالاسلام والمسلمین آقای حمید محمدی با یک گروه پژوهشی در قم کار جمعآوری روایات مربوط به حضرت سلیمان و موضوعات مرتبط دیگر را پیگیری و شاید چند ده هزار صفحه روایت و مطلب به ما منتقل و این روایات را پالایش کردند. روایات ضعیف را جدا کردند و روایات صحیح و معتبر را به ما ارائه دادند و وقتی تحقیقات قرآنی و روایی تمام شد داستان اصلی حضرت سلیمان از میان اوهام و خرافه و تحریفاتی که بر این داستان حاکم بود و در ذهن بعضی مردم هم هست خارج شد و در اختیار ما قرار گرفت. این اتفاق برای اولین بار افتاد و در کارهای قبلی قرآنی چنین نبود که لطماتی هم به این نوع کارها وارد میکرد.
بعضی از افراد که سراغ موضوعات تاریخی و مذهبی میروند به عمد و برای جذابیت بیشتر کار، دست به داستانپردازی و وصلکردن ماجراهای غیرواقعی به قصه اصلی میزنند.
بله. این موضوع بسیار جای بحث دارد و میشود مفصل به آن پرداخت. به هر حال من فکر میکنم بد نیست در این موارد روشنگری بشود. همینطور در رابطه با بخش هنری کار که ما یک گروه تحقیقات دیگر هم در این زمینه داشتیم که آقای عبدالحمید قدیریان به عنوان مدیر هنری- که باید اشراف هنری میداشتند بر تمام موضوعات بصری کار، در زمینه معماری و شاخههای هنری و بصری بنیاسرائیل- شروع به کار کرده و به یافتههای جالبی دست پیدا کردند؛ اینکه آنها قومی بودند که مهاجرت کردند، مدتی در مصر باستان بودند، اسیر شدند و زمان حضرت موسی(ع) در بیابان به سر میبردند و روی هم رفته قوم بیاباننشینی بودند که هرچه داشتند به لحاظ جذابیتهای تصویری از تمدن اطراف و حاشیهای اخذ کردند مخصوصا از تمدن باستانی مصر و همینطور تمدن حوزه بینالنهرین، سومر، بابل، کنعان و... . ضمنا یک گروه تحقیقات تاریخی هم داشتیم که من و آقای مجتبی فرآورده (تهیهکننده) در آن همکاری کردیم و بحث ریشههای فکری تمدنهای باستانی و انحرافات مشرکانهای که در تمدنها اتفاق افتاده بود چه در مصر باستان و چه در باقی تمدنها و حکومتهایی که بین آنها شکل گرفته بود را بررسی کردیم. البته تحقیقات ما گسترش پیدا کرد و ما شناختی نسبت به انحرافات فکری و عقیدتی قوم یهود پیدا کنیم. وقتی هم وارد مرحله نگارش فیلمنامه شدیم بعد از این تحقیقات، باز بسیاری ازدوستان در حوزههای مختلف ما را پشتیبانی فکری کردند و بسیاری از سینماگران، سیاسیون و همکاران خودمان در پروژه در این مرحله همراه ما بودند و نظر میدادند.
همین کار باعث سردرگمی، چندتکهشدن کار و از بین رفتن یکدستی و یکپارچگی آن نشد؟
نه، به این دلیل که داستان ما داستان قرآنی بود و دوستانی که میآمدند با یک صفای خاصی میآمدند و هیچکدام عقیدهشان را تحمیل نمیکردند. آنها کمک میکردند ما زبانی پیدا کنیم که در خور شأن این داستان باشد. ازجمله استادانی که خیلی کمک کردند و وقت گذاشتند آقای دکتر حسن عباسی بودند که یک دورهای را با ما در زمینه استراتژیک کار کردند؛ سینمای استراتژیک، جنگ روانی، تبلیغات در سینما، نمادها، رنگها و... که چند دهساعت به طور خصوصی از این استاد بزرگ استفاده کردیم. این دوستان، ما را راهنمایی میکردند و تأکید همه این بود که تا حد امکان کار با زبان سینمایی امروز و مدرن باشد و مفاهیم سخت تبدیل به داستان و تصویر شود نه اینکه به طور مستقیم و در زبان محاوره.
فکر میکنید به آن دست یافتید؟
خب زنجیره اصلی فیلمنامه ما یک موضوع سخت و یک مفهوم خیلی سنگین قرآنی است به نام ملک، نه داستان زندگی حضرت سلیمان، روابط خانوادگی ایشان با همسر و برادر و نه حتی جنگهایشان. بحث اصلی که قرآن کریم مطرح میکند این است که خداوند یک بار روی زمین توسط یکی از رسولان بزرگش حکومت الهی موردنظرش را که قرار است در آخر الزمان توسط حضرت مهدی(عج) پیاده شود به صورت یک ماکتی اجرا کرده و نحوه اجرای این حکومت را هم خداوند در این داستان توضیح داده است. این چالش اول ما در فیلمنامه بود که آن را طوری جلو ببریم که این مفهوم عظیم به بهترین صورت بیان شود و راهش این بود که حتیالامکان از دیالوگهای کمتری استفاده شود. ما 39بار فیلمنامه را بازنویسی کردیم و در بازنویسیهای آخر شروع کردیم به حذف دیالوگها.
البته همین دیالوگهای کم باید دیالوگهای تأثیرگذار و مهمی میبودند اما اغلب ساده و سطحی هستند.
همانطور که گفتم تلاش گروه براین بود که زبانی انتخاب شود که بین فیلم و تماشاگر حجابی ایجاد نشود و قابل فهم باشد. اما نباید روزمره و زبان محاوره تهرانی هم میبود که این لحن فیلم را از فاخریت دور میکرد. این علت ساده بودن آن است که ما خیلی در آن وسواس به خرج دادیم؛ هم برای کوتاهکردن دیالوگها و هم نگهداشتن آنها در یک سطح معقول. ما یک فیلمنامه صد و چند صفحهای را تبدیل به 51صفحه کردیم. اطلاعات دیالوگها را گرفتیم. چیزهایی که فکر میکردیم تماشاگر ممکن است متوجه نشود، بارها توضیح داده بودیم. مثل ماجرای نزدیکی عوالم یا تقاضای ملک؛ اینها با هماهنگی دستاندرکاران تصویری فیلم انجام میشد.
بالاخره من در رابطه با دیالوگها جوابی نشنیدم. اگر قصد مستقیمگویی نداشتید و تلاش کردید با تصویر و در بطن اتفاقها حرفتان را بزنید چرا بحث رباخواری اینقدر مستقیم و زمخت بیان شده است؟
درست میفرمایید. قبول میکنم. هرچند که یک توضیحی هم در این رابطه دارم. بحث رباخواری و ارتباطش با شیطان بحثی بود که دیگر نمیتوانستیم خارج از محاوره مردم بیان کنیم. خیلی پیچیده بود. ربا، بهرهای است که پول را افزایش میدهد. اما برکت آن کم میشود. من هرچه کردم نتوانستم از پس تصویرکردن آن بربیایم؛ یعنی هرچه فکر میکردم چطور به این ماجرا بپردازم به جایی نرسیدم.
جالب است که شما تلاش کردهاید بعد یا قبل از هر صحنه آزاردهندهای تماشاگر را آرام کنید. بعد از آن شروع کوبنده فیلم، سلیمان در دشت سرسبزی نشسته و قبل از رفتن به آن ویرانه که آتش گرفته یک قاب زیبا از دشت و دمن نشان میدهید.
خوشبختانه لوکیشنها خیلی به کمک ما آمدند. اینها زیباییهای کشورمان است؛ در شمال جاده خلخال و دامنه کوه سبلان در اردبیل. ما مناطقی داریم که برای یک فیلم تاریخی بسیار زیبا، بکر و وحشی هستند. ضمن اینکه در قرآن آمده به آن منطقه برکت بخشیده و باید متناسب آن جاهایی را انتخاب میکردیم و در فیلم نشان میدادیم جدا از اینکه فیلم ما فیلم تلخی است. اتفاقا یکی از نگرانیهای آقای فرآورده که مدام گوشزد میکردند این بود که فیلم ترسناک میشود.
فیلم به نوعی ژانر وحشت هم محسوب میشود.
به هر حال مدام حرف از شیطان و اجنه است، بحث جنون آدمهاست. به همین دلیل ما هر دو مورد جنزدگی را به روز منتقل کردیم در حالی که اگر شب اجرا میشد تأثیرش چند برابر بود. اما دلمان نمیخواست تماشاگر را آزار بدهیم. میخواستیم او با آرامش فیلم را ببیند تا تأثیر بگیرد و پیام را دریافت کند. نمیخواستیم فقط یک فیلم ترسناک بسازیم.
همکاریتان با گروه هنگکنگی که در بخش جلوههای ویژه در کنار شما بودند به چه صورت بود؟
گروه جلوههای ویژه در این کار دو گروه ایرانی و چینی بودند؛ چینیها در هنگکنگ و چین که حدود 100 انیماتور بودند و ایرانیها هم که همینجا تحت نظر آقای فرآورده به سرپرستی آقای سیدهادی اسلامی فعالیت میکردند. در واقع یک گروه 30 نفره انیماتور در داخل داشتیم که تمام این دو گروه را آقای لئولو نظارت میکردند. یکی از سختترین سکانسها بر عهده بچههای ایرانی بود. چون پلانها را نصف کردیم؛ آن سکانس دودها که کار دود بسیار طاقتفرسا و سخت است و نیاز به استعداد و هوش بالا دارد، هم از نظر هنری و هم اجرایی.
فیلمبرداری کار هم در سطح بالایی قرار دارد.
بله. فیلمبرداری خوب آقای خضوعی بسیار تحسینبرانگیز است. ایشان همراه گروه جلوههای ویژه جلو میرفتند و یک جاهایی هم ایشان بسیار جلوتر بودند به ایشان میگفتیم «آقای خضوعی صبر کن ما هم برسیم».
با هزینهای که برای فیلم شده و ستارههایی که در پشت صحنه از آنها بهره بردید، چرا در جلوی دوربین چنین وسواسی نداشتید و از بازیگران حرفهای و ستارگان کاربلد سینما بهره نگرفتید تا کار به فضای سریالهایی مثل یوسف پیامبر نزدیک نشود؟
من از بازی بازیگرانم حتی خیلی از همان هنرورانی که آنها را از بین کشاورزان، ماهیگیران، بچههای کارگر و برنجکار انتخاب کردم راضی بودم و گاهی غافلگیر میشدم از بس خوب بودند.
بله. اتفاقا هنروران کار، خیلی خوب هدایت شده بودند. منظورم نقشهای یک و دو کار است.
به نظرم مقوله بازیگری پیچیدهتر از چیزی است که ما در رابطه با ستاره و حرفهایها به آن فکر میکنیم. بحث اجرای آن نقش و افتادن در دل تماشاگر، بحثی شیرین و خیلی جالب و بسیار هم،دلی است. این ستارهها همیشه ستاره نبودند. در یک کاری توانستند در دل بیننده نفوذ کنند و این فرصت به آنها داده شد. شما اگر هنرپیشه قابلتان به آن فیلم تعهد داشته باشد و احترام قائل باشد برای موضوعی که کار میکند، میتواند در دل مخاطب نفوذ کند؛ اگر لحظهاش پیش بیاید. پس ارتباط عاطفی تماشاگر با بازیگر مهم است نه سابقه او.
اما درآوردن نقشهای سخت آن هم در یک کار تاریخی فاکتورهای بسیاری دارد. فقط به جذابیت در لحظه متکی نیست؛ تکنیک و توانایی و تجربه هم مسئله است.
به نظرم بازیگران ما این فاکتورها را داشتند. تماشاگران غیرایرانی که فیلم را دیدند بازیگران را در نقش پذیرفتند و نسبت به بازیها نظر خوبی داشتند و آقای امین زندگانی با این فیزیک، ظاهر و بازی، بسیار برایشان قابل قبول بود. ضمن اینکه جالب است بدانید ما به خیلی از بازیگران که مد نظر شما هستند زمان انتخاب بازیگران، فیلمنامه دادیم و از آنها دعوت به کار کردیم. آقای علیرضا سبزواری دستیار اول من در پیش تولید، تمام هنرپیشههای سینما را لیست کرد و برای آنها فیلمنامه را فرستاد، مذاکره کرد و تقریبا همه به خاطر سختی کار نیامدند. البته بعضی هم سر پروژههای دیگر بودند. به هر حال ما به کسانی که با ما ماندند و کار کردند افتخار میکنیم.
ندا رجبی - همشهری
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی